سالهاست نسخه غالب برای درمان گرههای ترافیکی در شهرهای ما، احداث تقاطعهای غیرهمسطح، بزرگراهها، تعریض معابر و بازگشایی مسیرهای جدید است. در نگاه نخست، چنین اقداماتی بهظاهر نویدبخشاند: خودروها راحتتر حرکت میکنند، توقفهای طولانی کاهش مییابد و شهروندان احساس میکنند برای مدتی کوتاه نفسی تازه کردهاند. اما این «نفَس تازه» چندان پایدار نیست؛ چراکه با گذشت زمان، دوباره با ازدحام، ترافیک و اتلاف وقت مواجه میشویم. این همان پدیدهای است که در ادبیات تخصصی شهرسازی و مهندسی حملونقل، «تقاضای القایی» نامیده میشود؛ به این معنا که ایجاد ظرفیت بیشتر برای خودرو، خود بهخود تقاضای جدیدی برای استفاده از خودرو بهوجود میآورد.
این وضعیت شباهتی عمیق به باور غلط درباره سیگار دارد. بسیاری تصور میکنند کشیدن سیگار سبب آرامش اعصاب میشود، در حالیکه واقعیت این است که سیگار تنها کمبود نیکوتینی را جبران میکند که پیشتر بدن به آن وابسته شده است. درست مانند همین چرخه، احداث جادههای بیشتر نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه وابستگی شهر به خودرو را تشدید کرده و شهروندان را در چرخهای معیوب گرفتار میسازد.
اگر از آشفتگی و کلافگی ترافیک در شهرهای خود خستهایم، باید بدانیم که افزودن مسیرهای جدید همانند نوشیدن آب شور برای رفع تشنگی است. نهتنها عطش را فرو نمینشاند بلکه وابستگی و بحران را بیشتر میکند. در این چرخه باطل، آنچه از دست میرود تنها روانی ترافیک نیست؛ بلکه کیفیت زندگی، پاکیزگی هوا، آسایش اقلیمی، آرامش روانی و حتی سرمایه اجتماعی و اقتصادی شهر نیز آسیب میبیند.
راهی برای خروج از چرخه باطل
شهرهای مترقی جهان دریافتهاند که راه نجات در «انسانمحوری» است نه «خودرومحوری». بهجای آنکه خیابانها را برای عبور هرچه بیشتر خودرو آماده کنیم، باید شهر را برای حضور فعال، امن و راحت انسانها طراحی کنیم. تجربه نشان میدهد راهحلهای کمهزینه و پایدار، بهمراتب اثربخشتر از ساخت بزرگراههای میلیاردی است.
برخی از این راهکارها عبارتاند از:
۱. تقویت حملونقل عمومی:
اتوبوسهای پاک، خطوط منظم و مقرونبهصرفه، قطار شهری سبک (LRT) یا حتی سامانههای BRT میتوانند ستون فقرات حملونقل شهری باشند. وقتی شهروندان مطمئن باشند که با هزینهایاندک، سفری سریع و ایمن خواهند داشت، ترجیح میدهند خودرو شخصی را کنار بگذارند.
2. توسعه فضاهای پیادهمحور:
خیابانهایی که برای پیادهروی امن، جذاب و سرزنده طراحی شوند، به شهروندان امکان میدهند بخشی از سفرهای روزانه خود را بدون خودرو طی کنند. سنگفرش، سایهبان، مبلمان شهری، روشنایی مناسب و امنیت اجتماعی، ابزارهایی ساده اما مؤثر در این مسیرند.
3. گسترش زیرساختهای دوچرخهسواری:
مسیرهای ایمن و بههمپیوسته برای دوچرخه، یکی از ارزانترین و کارآمدترین راهها برای کاهش وابستگی به خودرو است. بسیاری از شهرهای موفق جهان از دوچرخه بهعنوان «خودروی دوم» یاد میکنند؛ وسیلهای که سفرهای کوتاه را آسان، سریع و سالم میسازد.
4. مدیریت تقاضای سفر:
تغییر ساعت کار ادارات و مدارس، توسعه دورکاری، و ایجاد کاربریهای ترکیبی شهری (Mix-use) که فاصله خانه تا خدمات روزمره را کاهش دهد، همه از ابزارهای مدیریتیاند که فشار بر سیستم حملونقل را کم میکنند.
5. فرهنگسازی و اصلاح رفتار شهروندی:
هیچ زیرساختی بدون تغییر رفتار به نتیجه مطلوب نمیرسد. آموزش استفاده از حملونقل عمومی، احترام به حقوق عابران پیاده، و ترویج الگوهای زندگی پایدار، مکمل اقدامات سختافزاریاند.
نتیجهگیری
ما نیازمند آن هستیم که درک خود از ترافیک را اصلاح کنیم. ترافیک صرفا یک مشکل فنی نیست که با آسفالت و بتن برطرف شود؛ یک مسئله اجتماعی، فرهنگی و محیطزیستی است که نیازمند نگاهی جامع و انسانمحور است. آینده شهرها متعلق به آنانی است که به جای مسابقه بیپایان برای ساخت خیابانهای عریضتر، به شهروندان، هوای پاک، آرامش و کیفیت زندگی اولویت دهند.
اگر بخواهیم شهری سرزنده، سالم و آیندهدار داشته باشیم، باید به جای نوشیدن آب شور توسعه خودرومحور، جرعهای از آب زلال توسعه پایدار و انسانمحور بنوشیم. این انتخاب، نهتنها ترافیک را مدیریت میکند، بلکه زندگی شهری را برای همه ما زیباتر، سالمتر و انسانیتر خواهد ساخت.