نخستین مواجههی جدیِ هر دانشجوی حقوق با علم حقوق، کتابیست بنام “مقدمه ی علم حقوق”. دهه شصت خورشیدی دو کتابِ مقدمه علم حقوق پیش روی اساتید و دانشجویان قرار داشت به قلم استاد علامه محمدجعفر جعفری لنگرودی و دکتر ناصر کاتوزیان.
پیش از اینکه استاد سرفصل های درس را اعلام کند، هردو کتاب را تهیه کردم و با اشتیاق فراوان مشغول مطالعه شدم. از همان ابتدا، با اندک بضاعت خود درمقام مقایسه برآمدم، بدون اینکه شناختی از دو مولف دانشمند داشته باشم، روشن بود که دکتر جعفری لنگرودی از ذوق و خلاقیتهای ادبی سرشاری برخوردار است. کمی بعد تر کتاب “ترمینولوژی حقوقِ” ایشان، شد یار و یاورمان. آن روزها اینترنت درکار نبود، دسترسی به اطلاعات، به راحتی ممکن نمیشد. چنین شد که حضور مبارک دکتر جعفری لنگرودی در ذهن وز بان دانشجویان حقوق جاگیر شود. این بزرگمرد دانش حقوقی ایران، درحوزه حقوق خصوصی، حقوق عمومی، تاریخ و فلسفه حقوق، منطق حقوق، حقوق تطبیقی، دانشنامههای فقهی و حقوقی و عرفانی متعدد و متنوع، علوم حدیث و رجال ، تالیفات ارزشمند و موثری دارند. علاوه بر دانش حقوق، تالیفات و تتبعات گرانسنگی در حوزه فلسفه و ادبیات دارند از جمله “رنسانس فلسفه”در پنج جلد، سلسله کتابهای ” راز بقای ایران در سخن سعدی، فردوسی، حافظ، مولوی، نظامی ” ،”فیلولوژی” وتالیفات پرشمار دیگر…
دکتر جعفری لنگرود، دیگر بندی تن نیست و روح بیقرار و جستجوگرش به جاودانگان پیوست. این روزها از زندگی پربار او سخنها می گویند و جا دارد که بیشتر گفته شود.
نه، مرگ برای همگان زوال نیست. مرگ تولدیست دوباره. فرزانگان نمیمیرند. هربار که اندیشههاشان در باور بیشمار انسان دیگر جریان مییابد، حیاتشان ادامه دارد. بیتردید حضور او را درعلم و فرهنگ جهان انسان پایانی نخواهد بود. او بیاغراق نه یک تن، که جانهاست.
اشتهای شگفتانگیز جعفری لنگرودی به جوریدن، کاوش در متن و بطن از کجا میآید؟ چه می شود که انسانی چون او، تا واپسین دم زندگی از جستجو، اندیشیدن، و نوشتن دست بر نمیدارد؟ او درپی کدامین پاداش بوده است؟ پاسخ دادن به این دست پرسشها در حوزه علوم شناختی، انسانشناسی و فلسفه دشوار است، نگارنده در صدد است ادعا کند، دکترجعفری لنگرودی “کارگرِ نوشتن” نبود!! همه میدانیم که یکی از آفات تخصص، الیناسیون یا بیگانگی از خویشتن است. کم نیستند کسانی که در یک شعبه از یک رشته علمی، سالها می نویسند، کتاب های پرحجم و سنگین. گردآورندگان تکرار. پشتهای از کتاب میسازند چندان که زیربار طمطراق نوشتن مدفون شوند و نامی داشته باشند در ستونی از جایی در تاریخ… دکتر جعفری لنگرودی اما به هرچه روی کرده بر آن افزوده و دامن معنا را گستردهتر کرده است.
بیدلیل نیست که برنام او، به درستی، پیشوند “علامه” افزودهاند. او نظریه پردازیست بس عمیق، محققیست که ثابت میکند اندیشه، بسندگی و پایان ندارد. فیلسوفیست با همتی شگفتانگیز که هرکس میتواند به او غبطه خورد و از زلال چشمه جاریِ اندیشهاش سبو بکشد. شاعریست ظریف، عارفیست بی ادعا، مستیست پیمانهکش، که سر باز ایستادنش نیست. مفاهیم را میپروراند وتوسعه میدهد. درگفتوگویی هدفمند است با متن، با کلمه، با معنا. او از طبیعتِ زوال گذشته است. هنوزجانم از خلجان خبر مرگ استاد در رنج بود که خبر رسید پژوهشگر بزرگ فلسفه وتاریخ،”سید جواد طباطبایی” نیز بار سفر را بسته و تخته بند تن وانهاده است. به گمانم رسید که آن سالها و دههها چه بود که مردان و زنانی، با خویشکاری و پشتکاری چنین پرورده است. روزگاری که دانش، به ابتذالِ پایاننامه فروشی دچار نشده بود. مدارج علمی نمایش و فیگور نبود. انسانها واقعی بودند و دنیای دانش به دون ژوانیسم نرسیده بود. دورهای که قابلیت پروردن چنین بزرگانی را درحوزه خرد و دانش داشت. دورانی که باید نه لزوما به بازگشت،که به بازآفرینی آن بیاندیشیم.
علامه محمدجعفر جعفری لنگرودی، سخاوتمندانه، میراثی عظیم از خود گذاشته است. او نه فقط بر تارک دانش حقوق که درآسمان فرهنگ انسانی، به ماندگاری میدرخشد. شاهد مثالی راستین براین سروده ی رودکیست:
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش