فروغ رشت؛ مادری کهنه سال در عصر تجدد

305

با برگزاری جشن صد و بیست سالگی دبیرستان ماندگار فروغ دریافتم که هنوز هم می‌توان این افتخار تاریخی را زنده نگه داشت.

مدرسه اناثیه، مهستی، فروغ؛ به هر اسمی که این مدرسه را بتوان خطاب کرد، در چشم من همچون مادری است کهنه سال که دختران شهر رشت را در شروع دوره تجدد و حرکت شتابزده به سوی پیشرفت جهان، در کنار مدارس دیگر شهر، به سوی خود فراخواند. حاصلش هم بزرگانی شدند که یا خود در کسوتی فرهیخته شاغل شدند و یا مادرانه، فرزندان لایقی تربیت کردند.

 

مراد من از این سخن، چیزی جز نظام آموزشی درست در این مدرسه نیست. چیزی که امروز بیش از هر زمان دیگری فقدان آن حس می‌شود. فروغ به عنوان تجربه‌ای موفق از آموزش در یک قرن اخیر از بهترین دلایل من در استناد برای این حرفم است.

چه تعداد فرد موفق از این دبیرستان پا به پای دبیرستان ماندگار شهید بهشتی( شاپور ) فارغ‌التحصیل شده‌اند و در دوران تحصیل نه فقط درس بلکه هنر هم از این مدرسه آموخته بودند؟

در عکس‌هایی که گاه از این مدرسه در چندین سال پیش آن منتشر می‌شود می‌توان دید که آلات موسیقی دست به دست قلم و کتاب به زیبایی هر چه بیشتر دانش‌آموزان فروغ را دانش افروز می‌کنند.

پس برای حفظ این گنجینه در حافظه تاریخی رشت و مردمش، باید کتاب‌های درسی تدریس شده در این دبیرستان، اسناد و مدارک مدرسه، عکس‌ها و هر آنچه از این مدرسه موجود است از یک سو و تهیه تاریخ شفاهی از مدرسه با مصاحبه از فارغ‌التحصیلان، معلمان و هر آن کس که چیزی از فروغ بداند و درست باشد به صورت آرشیوی مشخص و طبقه بندی شده جمع‌آوری شوند .

فارغ از مباحث مهمی که گفته شد؛ مرمت فروغ هم خود جای بحث و مجادله دارد. همین چند وقت پیش با کسب مجوز‌های لازم توانستم از ساختمان بازدیدی به عمل آورم و از نزدیک شاهد عظمت بنا و مرمت ناقص و گاه اشتباه آن شوم. با اینکه از شکوه فروغ بسیار شنیده بودم و در عکس‌ها به چشم آن را بررسی می‌کردم، لیکن تا لحظه‌ای که خودم در این بنا پای نگذاشته بودم با توجه به گفته‌های افراد مختلف، حس کمی نسبت به آن داشتم.

 

با جست‌وجو در اینترنت از فناوری گرمایشی به کار رفته در ساختمان فروغ اطلاعاتی کسب کردم، ولی وقتی خود در مقابل سازه فلزی بخاری که به ارتفاع اتاق هست و در پس آن کانال آجری بخاری تا سقف ساختمان قد علم کرده، ایستادم تازه درکش کردم . هرچند که متاسفانه چیزی جز افسوس نصیبم نشد. واقعا چگونه می‌توان این آثار را داشت و با رنگ معمولی سر تا پای آن بخاری‌ها را به اسم مرمت مشکی کرد و نیمه کاره رها ساخت. البته که وضع درب و پنجره‌ها نیز بهتر از آن نبود.

با تمام این تفاسیر، ساختمان باز هم مقتدر بر جای خود باقی مانده، حتی با کور کردن گربه‌رو هایش، آن هم به دلیلی که نمی‌دانم. اما می‌دانم که نمی‌توان فروغ را این‌گونه به حال خود رها ساخت و فراموش کرد. به قول معروف این بنای زیبا از سر غیرتش است که تاکنون سرپا مانده است.

در ادامه بازدیدی که داشتم دریافتم از درون و بیرن بنا تقارن چشمگیری به چشم می‌خورد. حتی در تعداد و نوع درهای متعدد اتاق‌ها که برکاربری اولیه بیمارستانی فروغ صحه می‌گذارد. در وصف راه پله آن هم باید به همین تقارن در محور مرکزی ساختمان با راه پله اشاره کنم. آری، آن بنایی که دیدم تماما هنر بود و این هنر است که شهری را در ذهن مردم جاودان می‌سازد. در حقیقت لازمه شهر ابنیه آن است و اگر باز برگردیم به پله اول باید بگویم ابنیه خوب را انسان خوب باید بسازد و انسان خوب از مدرسه خوب به جامعه ملحق می‌شود.

در پایان لازم است به این نکته هم تاکید کنم که تبدیل این بنا را به هنرستان موسیقی گرچه شاید مفید واقع شود اما درست نمی‌دانم. زیرا در حال حاضر و با مرمت فعلی، این بنا گنجایش جمعیت زیاد و همیشگی را ندارد پس می‌توان پس از مرمتی کارآمد به کاربری مناسبی برای آن دست پیدا کرد. در هر صورت پیشنهاد من تبدیل بنا به موزه‌ای از دستاوردهای فروغ و عکس‌ها و آثار آن است و بی گمان در این بین مرمت درست و اصولی هم باید روی این بنا اجرایی شود.

فروغ اقدامی است از پیشرفت علمی بانوان رشت آن هم زمانی که هنوز ایران وارد دوره جدید آموزش نشده بود. بنابراین  اهمیت آن را باید درک کرد و بهتر از این‌ها این گنجینه را پاسداشت.

 

نظرات بسته شده است.