قربانیان امر قدسی

0 223

ازدواج که یک قرارداد اجتماعی و خانوادگی است و برای حفظ و تأمین نیازهای اقتصادی، اجتماعی، روانی و زیستی انسان‌ها منعقد می‌شود، در برخی از فرهنگ‌ها به عنوان یک عقد مقدس تلقی می‌شود و مانند هر امر مقدس دیگری در چهارچوبی تحمیلی، الزام به پایداری این عقد ارزش محسوب می‌شود و از طرفین این قرارداد اجتماعی انتظار می‌رود که تلاش کنند تا رابطه‌شان را به هر قیمتی، با چنگ و دندان حفظ کنند و در صورت بروز مشکلات، به راهکارهای دیگری غیر از طلاق روی بیاورند و ازقضا یکی ازاین راهکارهای پیشنهادی «فرزندآوری» است، بدون توجه به  این که فرزندآوری وارد کردن یک انسان بی‌دفاع و آسیب‌پذیر به کانون سردی و خشونت‌های فیزیکی و کلامی، رفتارهای نامتعارف و نامناسب، مشکلات روانی و رفتاری و… است و افزودن فشارهای روانی و تحمیل دیگری بر الزامات پیشین؛ اما خانواده کانونی مقدس است، باید حفظ شود و همه اعضای آن به ویژه کودکان قربانی  امر قدسی می‌شوند، درست مثل انسان‌هایی که در قربانگاه‌های زمان‌های دور هبه می‌شدند، با این تفاوت که آن‌ها یک بار قربانی می‌شدند وتمام؛ اما فرزندانی که در شرایط ناامن روانی خانواده‌های پر تنش بزرگ می‌شوند قربانیانی هستند که  در مراحل بعدی زندگی خود، هم در معرض قربانی شدن دوباره‌اند و هم مثل زرادخانه‌های درحرکت آماده قربانی کردن دیگران .

 این طرز تلقی که ریشه در جوامع سنتی دارد، علی رغم قانونی بودن طلاق و حقوق طبیعی انسان‌ها، طلاق را یک رویداد ناخوشایند و ناروا و ناراحت‌کننده می‌داند. این درحالی است  که در بسیاری از جوامع امروزی، طلاق به‌عنوان یک راه‌حل  منطقی برای حل مشکلات پذیرفته شده است.  افزایش آگاهی از حقوق زنان و مردان، تغییر نگرش به ازدواج و روابط خانوادگی و آگاهی از اصول روان‌شناختی و حقوقی فرزندان در تغییر نگرش جوامع به طلاق مؤثر بوده است. ازسوی دیگر تحولات اجتماعی و فرهنگی تمایل خانواده‌ها به فرزندآوری را هم تحت تأثیر قرار داده است، در کنار تمایل طبیعی به ادامۀ نسل و نگاه منطقی به حفظ تعادل جمعیتی،  تأکید بر کیفیت زندگی و مسئولیت‌پذیری شخصی بیشتر شده‌ است؛ و ازسویی هزینه‌های بالای فرزند‌پروری و تربیت کودکان درسبک‌های نوین زندگی و ترس‌های ناشی از آن هم در کاهش این تمایل بی‌تأثیر نبوده است.

همۀ این تغییرات  در شرایطی روی داده‌اند که امروزه انسان‌ها به درک محتاطانه‌تر و متنوع‌تری از امر قدسی دست یافته‌اند؛ هر چند همچنان همکاری امر قدسی و قدرت ادامه دارد وبه ویژه تمسک سیاست‌گزاران به امر قدسی در شرایط بحرانی که در تاریخ ما سابقه‌ای طولانی دارد. قدرت می‌خواهد آن‌طور که می‌خواهد به امور نظم بدهد، ازسیاست‌های تشویقی گرفته تا تحمیل و اعمال  زور. قدرت به امر قدسی  و سهم آن در اعطای  معنی و ارائه الگوی ارتباطی بین انسان‌ها واقف است و با توسل به امر قدسی برای خشونت‌های مداخله‌جویانۀ خود جوازشرعی صادر می‌کند و به برنامه‌های  تنظیمی خود جلال و شکوه می‌بخشد. اما میزان موفقیت این طرح‌های تقدس بخشی به تفسیرها و تعبیرهای پویای امر قدسی در جهان امروز بستگی دارد. در جهانی که با رویکردی تفسیری و تاریخی  تلاش می‌کند تا با بررسی تاریخ و متون مقدس، مفاهیم و اصول قدسی در قالب زمان و با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی  تفسیر شوند، و یا با رویکردی روانشناختی تلاش می‌کند تا با استفاده از نظریات و مدل‌های روان‌شناختی، مفاهیم مقدس را تفسیرکند ومفاهیمی مانند ایمان، تقوا و معرفت به عنوان عواملی در توسعه فردی و شخصیتی اهمیت پیدا کنند وانسان‌ها با روش‌های خلاقانه و پویا به درهم آمیختگی قدرت و امر قدسی غلبه می‌کنند، حتی اگر بی‌اعتمادی فزاینده به سیاست‌های دولت و رشد تفکر نقادانه را هم در نظر نگیریم، تقدس بخشی به خانواده، تأکید بر نقش مادری زن و ارزش فرزندآوری بدون در نظر گرفتن محدودیت‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی چقدر می‌تواند با موفقیت همراه باشد

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.