مردی که نامش به تاریخ رشت گره خورده است؛

من خیلی چیزها درباره رشت می‌دانم

0 ۴۰

«مردم رشت چیز زیادی از من نمی‌دانند، اما من خیلی چیزها درباره شهرشان می‌دانم!» این تیتر مصاحبه با مهندس روبرت واهانیان تبریز بود که در شماره ۱۲۹، ماهنامه گیله‌وا (بهمن و اسفند ۱۳۹۲) منتشر شد. وی در گفتگو با هادی میرزانژاد موحد، چگونگی اقامتش در رشت از سال ۱۳۶۶ را شرح داد و اینکه چطور نامش پس از سال‌ها با تاریخ رشت گره خورده است.

 

آن روزها که این مصاحبه را می‌خواندم، من نیز حدود ۲ سال بود که در رشت ساکن شده بودم و به شدت نیاز داشتم با فرهنگ و تاریخ شهر و استانی که برای زیست و اشتغال به ناچار مهاجرت کرده بودم، آشنا شوم. آن روزها به‌جز مطالعه کتاب‌های مرجع در حوزه گیلان‌شناسی، این شانس را داشتم که با مهندس واهانیان نیز هم‌صحبت شوم.

 

آن زمان به عنوان کارشناس روابط عمومی در ساختمان اداری شورای شهر رشت مشغول به خدمت شدم و به دلیل پیشینه فعالیت مطبوعاتی(از سال ۱۳۷۹) از من خواسته شد ویژه‌نامه‌ای را برای روابط عمومی شورای شهر (دور سوم) منتشر نمایم.

 

نخستین دیدار من با مهندس واهانیان برای درج مصاحبه‌ای از ایشان برای نشریه‌ای بود که نگارنده نام آن را به زبان گیلکی« اوخان» انتخاب کرده بودم. و موضوع گفت‌وگوی من با واهانیان، چگونگی مرمت عمارت میرزا خلیل رفیع، نخستین شهردار رشت، بود که پس از مرمت به‌عنوان ساختمان اداری شورای شهر کاربری یافت.

 

کسانی که مهندس واهانیان را می‌شناسند، با روحیه سختگیرانه‌ی او در حوزه پژوهش آشنا هستند. و اگر کسی بخواهد با او همکاری کند، باید جان سخت باشد و تشرهای او را به دل نگیرند. و روبرت واهانیان اگر بداند که طالب هستی، آن زمان با جان و دل می آموزد هرآنچه آموخته است. و من این خوش شانسی را داشتم که از سال ۱۳۹۰ از دانسته‌های واهانیان بهره‌مند شوم و دقت در مطالعه منابع تاریخی، آرشیو بندی و روشمندی در حوزه رشت شناسی را بیاموزم.

 

یکی از شیرین‌ترین خاطرات من در همراهی با واهانیان، ۱۵مهر ۱۳۹۵ بود که برای نخستین بار همراه او بالای برج بلدیه رفتم. یادم هست، مدیر وقت حراست ترس از ارتفاع داشت ولی من همراه واهانیان از پله‌های مارپیچ آهنی برج بالا رفتیم و زنبورهای قرمز لانه کرده در حوالی پنجره‌های چوبی و شیشه‌های شکسته را در طول مسیر از خود دور می‌کردیم و واهانیان  تا رسیدن به بام و برج، وضعیت تخریب بلدیه پس از زلزله ویرانگر آخرین روز خرداد ۱۳۶۹ را برایم شرح داد و چگونگی فروریختن برج مرمت آن.

 

واهانیان در آن مقطع، به عنوان مهندس معمار از سوی شهرداری مامور مرمت بلدیه شده بود. او، خاطرات آن روزها را می‌گفت از اینکه چطور تمام مکاتبات چندین دهه بلدیه در حیاط شهرداری دپو شده بود و بخش اعظم آن را به عنوان کاغذ باطله نابود کردند و او توانسته بود بخشی از آن اسناد را – که تاریخ این شهر بوده است- نجات دهد.

 

وقتی از دریچه کوچک برج، به قسمت بیرونی برج رفتیم، نفسی تازه کردیم و واهانیان توضیح داد که از اسناد و آگهی‌های درج شده در مطبوعات، دانسته است که چند سال بعد از ساخت بلدیه، برجی که ابتدا کاربری نگهبانی داشته، با افزایش ارتفاع و نصب ۴ ساعت، تبدیل به برج ساعت شده است و  از ساعت‌های آلمانی برج بلدیه گفت که پیش از زلزله برای تعمیر برده بودند و بعد از آواربرداری معلوم نشد چه سرنوشتی پیدا کردو  او به ناچار پس از مرمت، ساعت‌های ژاپنی شرکت تیک تاک را خریداری و جایگزین کرده است.

 

مهندس روبرت واهانیان، در مراسم رونمایی از کتاب خود( رشت به روایت ۵ نقشه تاریخی)، از کتاب نگارنده نیز تقدیر کرد که در شناساندن خانه‌های تاریخی رشت زحمت کشیده‌ام و به خود بالیدم که من نیز مانند او رشتی نیستم(البته نه به اندازه وی) ولی لااقل بسیار درباره شهری می‌دانم که در آن زیسته‌ام و به عنوان یک شهروند نسبت به آن احساس وظیفه می‌کنم و آن را مدیون مهندس روبرت واهانیان تبریز هستم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.