یادداشتی بر نمایش مو در تماشاخانه‌ی نارون رشت؛

«مو»، تصویر ناتمام عصیان و فروپاشی

0 ۳۱

این روزها تماشاخانه‌ی نارون رشت، میزبان اجرایی تازه از نمایشنامه‌ی «مو» اثر سالی کلارک است؛ روایتی تلخ و خیره‌کننده از زنی در دل مناسبات نابرابر قدرت و جنسیت که به سوی فروپاشی و ازهم‌گسیختگی روانی کشیده می‌شود. محمد پورجعفری، طراح و کارگردان این اجرا، با بازنویسی دیالوگ‌ها و نگاهی تازه به متن اصلی، این نمایش را در مرز میان واقعیت و خیال به صحنه برده و  مخاطب را با خود همراه کرده است.

 

«مو»، اثر شاخص سالی کلارک، نمایشنامه‌نویس کانادایی، از ۱۶ خرداد به کارگردانی محمد پورجعفری در تماشاخانه‌ی نارون روی صحنه رفته است؛ اجرایی که با زبانی نو و روایتی تیزبین، مفاهیمی چون قدرت، جنسیت، هویت، عصیان و فروپاشی روانی را به چالش می‌کشد.

 

این نمایش، داستان زنی به نام مو را روایت می‌کند؛ زنی هوشمند و حساس، اما در هم‌شکسته و مغلوب، که در دل یک رابطه‌ی عاطفی فرساینده، رفته‌رفته با بحران هویت و فروپاشی روانی دست به گریبان می‌شود.

 

روایت این تصاویر در دل ذهنی پریشان و شکاف‌خورده‌ی شخصیت اصلی یعنی مو با بازی پونه پورقربانی شکل می‌گیرد. توهمات، هذیانات، خاطرات متداخل و پریشان، پرش‌های زمانی و گسست‌های زبانی به لایه‌های مختلف این اثر عمق می‌بخشند.

 

این نمایشنامه، روایتگر  زنانی از دل مناسبات مردسالار و ساختارهای کنترل‌گر است که هویت خود را گم کرده و در میانه‌ی بحران، در تلاش برای بازسازی و بازخوانی روایت خویشتن‌اند.

 

این رویکرد در ابعادی وسیع‌تر، نگاهی پیرامون وضعیت جهانی زنان در دل تاریخ‌ دارد: زنانی که حکایت آن‌ها همواره در حاشیه نگه داشته شده است تا در صحنه‌ی خصوصی ذهن و روان خویش، به بازنویسی تاریخ شخصی‌شان منجر شود.

 

از منظر جامعه‌شناسی هنر و مطالعات جنسیت، «مو» داستان زنانی است که در دل ساختارهای فرادست، در تلاش‌‌اند روایت خود را از نو بنویسند. بحران شخصیت و ازهم‌گسیختگی روانی مو، پژواکی از فشارهای مزمن بر زنان در جوامع  دیروز و امروز است؛ فشاری که از سوی جامعه و افراد آن بازتولید می‌شود تا در نهایت به تجربه‌ی فروپاشی فرد منجر می‌شود.

 

در این اجرا، محمد پورجعفری با بازخوانی دیالوگ‌های نمایشنامه‌ی کلارک و ایجاد تغییراتی در ساختار گفت‌وگوها و فضای کلی اثر، روایتی جدید خلق نموده که مخاطب امروز را با مسائلی چون: ساختارهای سلطه‌ی روانی در جامعه مواجه می‌کند.

 

طراحی صحنه مینیمال و نورپردازی هوشمندانه‌ی اجرا نیز به این تجربه‌ی ذهنی و روانی دامن می‌زند؛ جایی که صحنه‌ی فیزیکی به بستری برای تجسم ذهن فروپاشیده‌ی شخصیت اصلی بدل می‌شود. استفاده از موسیقی زنده با نوازندگی ساناز آقایی‌نژاد و استفاده از دیگر خلاقیت‌های اجرا در بازی‌های روان و پرجزییات بازیگران نیز به این فضا غنای بیشتری بخشیده است.

 

در نمایش «مو»، پونه پورقربانی، بارانا پورجعفری، سعید مسافر، رضا شاهرودی، عادل پیروی، دلارام پورجعفری، آوا جعفرزاده، دینا شکنی، مهدی سعیدی نسب و علی جزایری، به ایفای نقش پرداخته‌اند.

 

سخن آخر آن‌که، این نمایش، با حذف عناصر بیرونی و تاکید بر زبان ذهن و فروپاشی روانی شخصیت اصلی، مخاطب را به سفری درونی دعوت می‌کند؛ سفری که در آن مرزهای میان واقعیت، خیال و روایت‌های سرکوب‌شده در هم می‌ریزند.

 

نمایش « مو»، از دل این تجربه‌ی فروپاشی، امکانی برای بازاندیشی و مقاومت خلق می‌کند؛ تماشاگر را با این پرسش روبه‌رو می‌سازد که چگونه زنان می‌توانند در دل روایت‌های رسمی و سرکوب‌گر، راهی برای بازگفتن خود بیابند.

 

در نهایت، «مو»  تماشاگر را در وضعیتی معلق و ناتمام رها می‌کند؛ بی‌آن‌که پاسخی روشن درباره‌ی هویت، عصیان یا امکان بازسازی خویشتن پیش‌نهد. این تعلیقِ معنایی، بخشی از نیروی اثر است: آن‌چه از دل صحنه بیرون می‌آید، نه روایتی بسته و مطمئن، بلکه پرسشی گشوده است درباره‌ی توان یا ناتوانی زنان در برابر ساختارهایی که بازتولید وادادگی را بدل به امری روزمره می‌کنند. «مو» تجربه‌ای است که پایان ندارد؛ چرا که پرسش‌های آن همچنان در ذهن تماشاگر رسوب می‌کند و به تامل تازه‌ای درباره‌ی قدرت، جنسیت و مرزهای شکننده‌ی هویت فرا می‌خواند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.