«تمام درو پنجره های این آبادی را من ساختم. دلم میسوزد درها را دانه دانه در میآورند میبرند شهر در آهنی میگذارند. نمیدانم درهای چوبی را کجا میگذارند، دلم برای درهام تنگه مثل بچه های من»
این روزها یاد دیالوگ پیرمرد نجار در فیلم «خانه دوست کجاست» میافتم که به بازیگر نوجوان یادآوری میکند که تمام درب و پنجره های چوبی آبادی را خودش ساخته ولی مردم تنوع طلب درها را میکنند.
«روستای کُوکر» در شهرستان رودبار با زلزله سال ۶۹ ویران شد، دیگر نه در چوبی مانده، نه نردهای و نه حتی گهوارهای که نجار برای بابای محمدرضا ساخته بود. اگر حوصله دیدن کوگر و سه گانههای عباس کیارستمی را داشته باشیم، شاید خاطره محوی برایمان زنده شود.
مدتی پیش بافت تاریخی محله ساغریسازان و بتازگی بافت محله پیرسرای رشت ثبت ملی شدند! بگویم خوشحالم یا بگوییم چه فایده! چند در چوبی مانده؟چند سقف سفال پوش؟ کدام تلار و لوژنگ؟ کدام پیچارو؟ کدام حیاط سنگفرش شده، کدام حوض بی ماهی؟
این روزها که موضوع احتمال خروج از ثبت و تخریب یکی دیگر از خانه های تاریخی رشت در رسانهها دست به دست میشود، نا امیدانه دیالوگ کیارستمی را تکرار میکنم «نمی دانم یک عمر را چقدر حساب می کنند»
خانه های تاریخی، یک به یک خراب میشوند، آپارتمان ها قد علم میکنند، مدیران دستگاههای متولی، بخش نامه های بی پشتوانه صادر میکنند، اگر منابع مالی قطره چکانی هم تخصیص یابد، در جایی هزینه میشود که چرخه معیوب صندلی قدرت و سیاست تداوم پیدا کند!
وراث خانه تاریخی نبی زاده، حق دارند در کشوری که بحرانهای اقتصادیاش تبدیل به طوفان شده، از داشتههای خود آورده اقتصادی ایجاد کنند. اما این وسط نقش اداره میراث فرهنگی به عنوان متولی بناهای میراثی چه میشود؟ ثبت یک بنا در فهرست آثار ملی تاکنون چه کمکی به حفظ و احیای بنا کرده است؟!
مگر نه اینکه بارها شاهد تخریب شبانه، آتش سوزی و تخریب های عمدی و… بناهایی از این دست بوده ایم و مدیران میراث تنها به این جمله اکتفاکرده اند که «باید عین به عین ساخته شود؟!»
ثبت ملی یک بنا اگر بدون حمایت های مادی و معنوی از سوی متولیان باشد، چه سودی برای مالکی دارد که تنها سرمایه اش چه بسا همین یک خانه است؟!
اگر اداره میراث فرهنگی سالانه اعتبار کمی دارد، چرا همان صرف خرید خانه درحال تخریب مردی میشود که سالهاست ردای وزرات و سیاست پوشیده و اساسا پیش از ورود به عرصه سیاست هم تمکن مالی داشته است! اینجاست که میفهمیم چقدر ساختارهای ما معیوب و ازکارافتاده است.