جنبش میرزا و مقایسه آن با جریان‌های مشابه در گفت‌وگو با رضا مختاری؛

نگاه امروزی به جنبش میرزا، متاثر از چپ ستیزی‌ست

0 ۴

رضا مختاری اصفهانی، متولد ۱۳۵۴، نویسنده، سندپژوه و پژوهشگر برجسته تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است. او فارغ‌التحصیل کارشناسی تاریخ از دانشگاه تهران و کارشناسی‌ارشد تاریخ ایران دوره اسلامی از دانشگاه شهید بهشتی است و در سال ۱۳۷۸ به‌عنوان دانشجوی ممتاز این رشته شناخته شد.

 

همچنین از سال‌های ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۷ در پروژه‌ی تاریخ شفاهی سازمان اسناد و کتابخانه‌ی ملی به عنوان مصاحبه‌‎کننده با شخصیت‎‌های سیاسی، فرهنگی، هنری و علمی حضور داشت. بعضی از این مصاحبه‎‌ها با تدوین دیگران از سوی سازمان مذکور منتشر شده است. سندپژوهی حوزه‌ی تخصصی او بوده و پاسخ به دغدغه‎‌های امروز با نگاه مستند به تاریخ از جمله آموخته‌‎هایش از استادان خود، دکتر عبدالحسین نوایی، دکتر غلامحسین زرگری‎‌نژاد، دکتر علی‎‌اصغر مصدق رشتی و دکتر سهراب یزدانی است.

 

فضای ابهام‎آمیز و حتی بدبینانه‎ای که در این سال‎ها درباره کوچک جنگلی و جنبش جنگل به وجود آمده، تا حد زیادی تحت‌تاثیر فضای چپ‎ستیزی است که بیش از آن‎که علمی باشد، ارزش‎گذارانه تبلیغی است

مختاری تاکنون بیش از ۲۰ عنوان کتاب منتشر کرده که بسیاری از آن‌ها مبتنی بر اسناد تاریخی و خاطرات شفاهی هستند. از جمله آثار مهم او:
رادیو؛ توسعه و تحولات سیاسی اجتماعی، پهلوی اول از کودتا تا سقوط، اقتصاد بدون نفت به روایت اسناد، مطهری؛ مصلح یا انقلابی، هنر اصفهان از نگاه سیاحان، لوطی‌گری، تاریخ تحولات اجتماعی رادیو در ایران، سرگذشت رادیو در ایران به روایت اسناد، رجال عصر پهلوی؛ حکایت حکمت، فقیه اصلاح‌گر…. را می‌توان نام برد.

 

موضوع جنبش میرزا کوچک جنگلی طی یک دهه اخیر بنابه ضرورتی که پس از انتشار اسناد و پژوهش‌های اخیر در سال‌های کنونی برای مورخان و علاقمندان فراهم شده مجددا مورد بررسی پژوهشگران تاریخ معاصر گیلان قرار گرفته که تاکنون شاهد ده‌ها نشست، میزگرد و همایش برگزار کرده است.

 

رسانه مرور بر خود ضروری می‌داند که این بار برای بررسی مستقل و بدون جانبداری قومی و تاریخی از محققان ملی سود جوید.

 

*در سال‌های اخیر موضوع جنبش میرزا کوچک جنگلی یکی از چالش‌های علاقمندان به تاریخ مخاصر شده است. مخصوصا نسل کنونی درباره مبارزات میرزا کوچک ابهاماتی دارد که هنوز به روشنی و به‌قدر کفایت پاسخ داده نشده است. تصور بنده این است بخشی از ابهامات درباره زندگی و مبارزه میرزا کوچک به عدم تفکیک دوره‌های مختلف زندگی ایشان مربوط شده باشد. من تصور می‌کنم به جهت عدم تقسیم‌بندی دوره‌های زندگی هم محققان و هم علاقمندان در این باره دچار اشتباه شده اند. چقدر این تصور بنده درست است؟

 

فضای ابهام‎آمیز و حتی بدبینانه‎ای که در این سال‎ها درباره کوچک جنگلی و جنبش جنگل به وجود آمده، تا حد زیادی تحت‌تاثیر فضای چپ‎ستیزی است که بیش از آن‎که علمی باشد، ارزش‎گذارانه تبلیغی است. داوری‎های تحت‌تاثیر چنین فضایی به دور از داوری علمی بوده و دوگانه‎ای از خیر و شر را ترسیم می‎کند. این دوگانه در گذشته به گونه‎ای دیگر خودنمایی می‎کرد و جبهه شر سمت دیگر را نمایندگی می‎کرد و بالعکس.

 

بسیاری از نخبگان ایرانی سرخورده از همکاری با آلمان و عثمانی در جنگ جهانی اول، با سقوط تزارها امیدوار شده و چشم به یاری لنین داشتند. محمدتقی ملک‎الشعرا بهار در توصیف وضعیت آن روزهای ایران، مثال فردی بدبخت را می‎زند که گرفتار در چنگ دو خصم بود

در سایه چنین دوگانه‎ای وقایع و اشخاص تاریخی به صورت یک کل نگریسته شده و جزئیات و ادوار مختلف زندگی یک فرد، سلسله و جنبش نادیده گرفته می‎شود. همچنین خوانش وقایع و افراد با ارزش‎گذاری‎های امروزین صورت می‎پذیرد. با چنین نگاهی، داوری‎ها راه به بیراهه می‏‎برد. یکی از افراد و به تبع آن، دوره‎ای از تاریخ معاصر ایران که دچار خوانش و داوری افراطی شده، میرزاکوچک‎خان و جنبش جنگل است. میرزا در زندگی سیاسی خود بر یک طریق نبود. او یکی از جوانان مشروطه‎خواه متعلق به طبقه متوسط شهری بود که مانند بسیاری از هم‎نسلانش دچار سرخوردگی شد. جنبش جنگل در زمانه‎ای به وجود آمد که روس‎ستیزی و بریتانیاستیزی و همکاری با آلمان و عثمانی در بخش مهمی از نخبگان ایرانی یک اصل پذیرفته‎شده بود. نشریه کاوه با مدیریت سیدحسن تقی‎زاده یکی از تریبون‎هایی بود که چنین اندیشه‎ای را تبلیغ و ترویج می‎کرد. بر مبنای همان نگاه کل‎نگر، این بخش از حیات سیاسی تقی‎زاده از سوی مخالفانش نادیده گرفته می‎شود تا او را به غرب‌زدگی و انگلوفیل‎بودن متهم سازند. جنبش جنگل نیز در چنین فضایی شکل گرفت.

تصویر دیده‌نشده از میرزاکوچک‌خان جنگلی

جنبش همان‎گونه که اشاره کردید، دو مرحله داشت؛ در مرحله اول نیروهای تشکیل‎دهنده جنبش متنوع و متکثر بودند. از بعضی نیروهای نزدیک به مجاهدان قفقازی در مشروطه‎خواهی گیلان مانند میرزاحسین‎خان کسمایی تا مالک زمین‌داری چون حاج‎احمد کسمایی حضور داشتند. برخی از بقایای مشروطه‎خواهان تهران مانند احسان‎الله‎خان دوستدار که سابقه عضویت در کمیته مجازات را داشت، به جنگلی‎ها پیوستند. همچنین بعضی از فقیهان گیلان از آن حمایت می‎کردند. البته در این‌باره مانند مشروطه دودستگی در میانشان وجود داشت. این گونه‎گونی موجب شد شعارها و اهداف جنبش نیز متکثر باشد. جنبش در مرحله اول حیات خود میان هیات اتحاد اسلام و اجتماعیون عامیون (دموکرات‎ها) در نوسان بود. هیات اتحاد اسلام نیز متفاوت از اندیشه اتحاد اسلام در نزد سیدجمال‎الدین اسدآبادی با حمایت سلطان‎عبدالحمید عثمانی بود. آن‌چه سیدجمال بنیان گذاشته بود، ناکام و ناتمام ماند. این تکثر و تنوع اگرچه گونه‎گونی افراد و نظریات جنبش را نشان می‎داد، اما در نهایت، به زیان آن تمام شد. بخشی از ناکامی مرحله اول جنبش در جدایی بعضی از افراد و خیانت‎های از درون جنبش است که در مقابله با والی جدید گیلان، عبدالحسین سردار معظم خراسانی (تیمورتاش) با شکست مواجه شد. همچنین درباره مرحله اول گفتنی است اقدامات عمرانی و معیشتی جنگلی‎ها در منطقه گیلان، آنان را به یک الگو تبدیل کرده بود. روایت‎ها و قضاوت‎های معاصران جنگلی‎ها از این دوره بر این امر دلالت دارد. گزارش‎های روزنامه رعد با مدیریت سیدضیاءالدین طباطبایی که انگلوفیل‎بودن مشهور بود، نشان از آن دارد رشت و گیلان در وضعیت نابسامان ایران در اواخر جنگ جهانی اول وضعیتی متفاوت داشتند؛ گزارش‎هایی که در یادداشت‎های محمدعلی ذکاءالملک فروغی برای ماموریت کنفرانس صلح پاریس تصدیق شده است. همچنین یحیی دولت‎آبادی نیز درباره او چنین داوری کرده است: «… دارای اخلاق نیکو و در عین صلح و سلامت‎خواهی، سلحشور، دوستدار عالم اسلامیت و طرفدار استقلال و آزادی ایران و مخالف حکومت‎های استبدادی خودی و بیگانه [است].» این در حالی است که او چنین داوری و باوری درباره دیگر نیروهای گریز از مرکز هم‌عصرش ندارد. همین تجربه و خاطره بود که مرحله دوم جنبش را رقم زد و جنبش جنگل را در نزد بسیاری از نیروهای ملی محبوب ساخت.

 

ایجاد جمهوری شورایی ایران (گیلان) را یک‎سره به نفی استقلال منتسب کنیم، منصفانه نیست. همچنان‎که مبرا دانستن میرزا از بعضی اقدامات جمهوری گیلان دقیق نیست. مقاومت میرزا در مقابل بعضی از اقدامات نیروهای هوادار شوروی که نهایت به اختلاف و انشقاق منجر شد، نشان از عدم همراهی کامل او دارد

 

*یکی از ابهامات نسبت به ایشان موضوع وابستگی یا تعامل او با اتحاد جماهیر شوروی است. چطور می‌توان این دو رابطه را معنا کرد؟ چون بخشی از این روابط مربوط به مبارزه او با دولت مرکزی بود و اتفاقا همین موضوع برای نسل جدید مناقشه‌برانگیز شده است. عده ای او را آزادی‌خواه و استقلال طلب و عده‌ای دیگر ایشان را به تجزیه طلبی متهم می‌کنند؟

 

روابط میرزا با اتحاد جماهیر شوروی از مواردی است که به تعبیر یرواند آبراهامیان، «سوءاستفاده از تاریخ» است. در این باره از هر دو طیف موافق و مخالف میرزا چنین می‎کنند. در قرائت رسمی جمهوری اسلامی از تاریخ جنبش جنگل، میرزا را چنان تصویر می‎کنند که گویی همواره در مقابله و مواجهه با شوروی و نیروهای هوادارش بوده است تا آن‌جا که به تنهایی در سرمای کوهستان به همراه گائوک (هوشنگ) جان باخت. آن سوی طیف هم کسانی هستند که با خوانش امروزین این مرحله از زندگی میرزا و جنبش جنگل را تصویر می‎کنند. در این خوانش مکاتبه با رهبران شوروی و همکاری با آنان تا حد اقدامی بی‎بدیل و منافی استقلال نشان داده می‎شود. حال آن‎که بسیاری از نخبگان ایرانی سرخورده از همکاری با آلمان و عثمانی در جنگ جهانی اول، با سقوط تزارها امیدوار شده و چشم به یاری لنین داشتند. محمدتقی ملک‎الشعرا بهار در توصیف وضعیت آن روزهای ایران، مثال فردی بدبخت را می‎زند که گرفتار در چنگ دو خصم بود. درست در زمانی که دو خصم ریسمان دور گردن آن فرد بدبخت را از دو سو می‎کشیدند، یکی از آنان ریسمان را رها کرد و با آزادی فرد بدبخت، او را در آغوش کشید.

 

این فرد مدعی دوستی همانا لنین بود که ادعایش بخش مهمی از مردمان و نخبگان ایرانی را فریفته بود. میرزاکوچک‎خان نیز در مرتبه‎ای بالاتر به یاری لنین چشم داشت. با همکاری کمونیست‎های ایرانی بود که جنبش جنگل تجدید حیات کرد. مهم‎ترین تغییر میرزا در این مرحله، گذر از مشروطه به جمهوری‎خواهی بود. ترکیب اعضای جنبش هم نشان از سنگینی کفه مجاهدان قفقازی سابق و کمونیست‎های جدید دارد.

مجسمه سیدحسن تقی‌زاده، اثر علی‌اکبر صنعتی در نمایشگاه سابق میدان

این‌که ایجاد جمهوری شورایی ایران (گیلان) را یک‎سره به نفی استقلال منتسب کنیم، منصفانه نیست. همچنان‎که مبرا دانستن میرزا از بعضی اقدامات جمهوری گیلان دقیق نیست. مقاومت میرزا در مقابل بعضی از اقدامات نیروهای هوادار شوروی که نهایت به اختلاف و انشقاق منجر شد، نشان از عدم همراهی کامل او دارد. مکاتبات میرزا با شوروی‎ها نیز چنین دلالتی دارد.

 

در مجلس اول به جز مجاهدین قفقازی، بعضی از روزنامه‎نگاران و نمایندگان مجلس حاملان چنین اندیشه‎ای [سوسیالیستی] بودند. این اندیشه متفاوت از تجزیه‎طلبی بود. جمهوری شورایی گیلان نیز در پی ایجاد چنین الگویی در تمام ایران بود. آن‌چه بعدها توسط فرقه دموکرات در جریان بحران آذربایجان رخ داد، متفاوت از ماجراهای گیلان است. سیدجعفر جوادزاده (پیشه‎وری) در جمهوری گیلان متفاوت از پیشه‎وری در دوره پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و در جریان روزنامه‎نگاری‎اش در روزنامه حقیقت و پیشه‎وری پس از شهریور بیست و حتی پیشه‎وری در فرقه دموکرات آذربایجان بود

 

*از مجموع اندیشه‌ها و بیاناتی که از ایشان باقی مانده تا چه اندازه این اندیشه‌ها مربوط به تفکرات و اندیشه‌های خودشان بود؟ تاچه اندازه متاثر یا زائده تحولات و فراز و نشیب‌های حاکمیت وقت شوروی بود؟ چون استدلال نسل جدید این است که آن‌چه که ایشان بدنبال آن بود و شکست خورد کم و بیش همان ایده‌هایی بود که بعدها سیدجعفر پیشه‌وری در آذربایجان و قاضی محمد در مهاباد دنبال می‌کردند.

 

اندیشه‎های سوسیالیستی نه مربوط به زمان جنبش جنگل که از دوره پیش از مشروطه در نزد برخی از نخبگان و منورالفکران ایرانی رواج داشت. در مجلس اول به جز مجاهدین قفقازی، بعضی از روزنامه‎نگاران و نمایندگان مجلس حاملان چنین اندیشه‎ای [سوسیالیستی] بودند. این اندیشه متفاوت از تجزیه‎طلبی بود. جمهوری شورایی گیلان نیز در پی ایجاد چنین الگویی در تمام ایران بود. آن‌چه بعدها توسط فرقه دموکرات در جریان بحران آذربایجان رخ داد، متفاوت از ماجراهای گیلان است. سیدجعفر جوادزاده (پیشه‎وری) در جمهوری گیلان متفاوت از پیشه‎وری در دوره پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و در جریان روزنامه‎نگاری‎اش در روزنامه حقیقت و پیشه‎وری پس از شهریور بیست و حتی پیشه‎وری در فرقه دموکرات آذربایجان بود. یکی‎دانستن ماجرای جمهوری گیلان با فرقه دموکرات آذربایجان غفلت از برهه‎هایی از تاریخ و جزئیات آن است. چه بخشی از علل بحران آذربایجان در سیاست‎های دوره سلطنت رضاشاه نهفته بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.