تقابل نوجوانان با فناوری هوش مصنوعی؛

همشاگردی جدیدم، سلام

0 ۳۳۳

در کلاس پشت میز معلمی‌ نشسته‌ام، اما حس می‌کنم چیزی در حال تغییر است. کلاس درس، که روزی عرصه‌ی ‎کنش و واکنشِ دانش‌آموزان بود، اکنون میزبان بازیگری نامرئی و تازه وارد است: هوش مصنوعی. برای بسیاری از دانش‌آموزانم چت‌جی‌پی‌تی دیگر فقط یک ابزار نیست؛ همکلاسیِ همیشه‌حاضری‌ است که بی‌صدا، اما مؤثر، در حال بازتعریف روابط، ذهنیت‌ها و حتی هویت‌هایشان است.

 

در ابتدا شاید تغییراتی همچون دسترسی بی‌وقفه به پاسخ‌ها، سرعت در انجام تکالیف، و حس استقلال عمل در یادگیری هیجان‌انگیز و امیدوارکننده به نظر برسد، اما به زودی، لایه‌های پنهان و پیامدهای ناخواسته این تغییر آشکار خواهد شد. مهم‌ترین نمود این مسئله، وابستگی شدید دانش‌آموزان به ابزارهای دیجیتال است، تا حدی که با قطع دسترسی به اینترنت، عملکرد آموزشی آنان به‌کلی متوقف می‌شود. دانش‌آموزی که به‌دلیل ناتوانی در اندیشیدن بدون واسطه‌ی دنیای دیجیتال، از انجام تکلیف بازمی‌ماند، بیانگر تصویری نگران‌کننده از آینده‌ی یادگیری است.

 

با این‌حال ابعاد این مسئله، فراتر از حوزه‌ی آموزش رسمی است. هوش مصنوعی، بی‌آن‌که در را بکوبد، به حریم‌های شخصی و عاطفی نوجوانان نیز راه پیدا کرده است. هم‌اکنون این فناوری در مقام مشاور،دوست و حتی والد قرار گرفته و از موقعیت‌های حساسی مانند پاسخ دادن به پرسش‌ها و پیام‌های عاطفی گرفته تا انتخاب رشته‌ی دانشگاهی نقش ایفا می‌کند.

 

برای نمونه یکی از دانش‌آموزانم با اشتیاق تعریف می‌کرد که چگونه از چت‌جی‌پی‌تی برای بیان استدلال‌هایش به پدرش استفاده کرده و این ابزار به جای او، دقیقا حرف دلش را به پدر زده است. دیگری برای نوشتن متن یک پست اینستاگرامی یا پاسخ به پیام دوست‌پسرش، از آن کمک گرفته بود. این‌ موارد تنها نمونه‌هایی از بهره‌گیری فناورانه نیستند؛ بلکه نشان‌دهنده‌ی جایگزینیِ تدریجی تعاملات انسانی با کارایی سرد و از پیش تعیین‌شده الگوریتمی هستند.

 

در چنین فضایی، نگاه جامعه‌شناختی بیش از پیش ضروری می‌شود. نظریه‌پردازانی چون: گئورگ زیمل، حدود دو قرن پیش، نسبت به غلبه‌ی‌‌ «فرهنگ عینی» بر «فرهنگ ذهنی» هشدار داده بودند. از نگاه این جامعه‌شناس آلمانی، فرهنگ عینی، جهانِ ساخته‌ها و ابزارهای بیرونی ماست؛ از یک قاشق ساده گرفته تا پیچیده‌ترین الگوریتم‌های هوش مصنوعی.

 

در مقابل، فرهنگ ذهنی، جهانِ درونِ ماست؛ قلمروی احساسات، تفکر نقاد، خلاقیت و پرورش فردیت. تراژدی زمانی آغاز می‌شود که این ابزارهای بیرونی، که باید در خدمت رشد درونی ما باشند، خود به اربابانی مستبد تبدیل می‌شوند که جهان درون را به محاق می‌برند. مصداق این سخن را درکتابخانه‌ای تصور کنید که پر از کتاب‌های ارزشمند است؛ کتاب‌هایی که می‌توانند دریچه‌ای تازه به زندگی بگشایند. اما اگر تعداد این کتاب‌ها آن‌قدر زیاد شود که انسان فقط در میان قفسه‌ها سرگردان بماند و فرصت خواندن هیچ‌کدام را پیدا نکند، کتابخانه از وسیله‌ای برای رشد به مانعی برای فهم بدل می‌شود.

 

امروز، من در کلاس درس شاهد صحنه‌ای زنده از این تراژدی بودم. وقتی دانش‌آموزانم به‌جای تأمل در مفهوم دانش و علم، به‌سرعت به سراغ تلفن‌هایشان رفتند، ابزار جای هدف را گرفت. این رفتار، خود یک کنش اجتماعی‌ است؛ اما نه کنشی معطوف به معنا، بلکه معطوف به سرعت و کارایی.

 

اینروزها دانش‌آموزان،خروجی‌های سیستم‌های هوش مصنوعی را اغلب بدون هیچ پرسش انتقادی، حقیقت محض می‌پندارند. این «انسان‌پنداری» ابزار، آنان را از درک این واقعیت غافل می‌کند که پشت این پاسخ‌های فوری، الگوریتم‌هایی نشسته‌اند که بر اساس الگوهای از پیش ‌تعیین‌ شده عمل می‌کنند.

 

با این‌حال، نمی‌توان و نباید در برابر این موج، صرفا موضعی تدافعی گرفت. شاید بتوان در چارچوب مفاهیم جامعه‌شناس فرانسوی، پی‌یر بوردیو، به این پدیده نگاه کرد. او جامعه را به یک «میدان» تشبیه می‌کند؛ فضایی شبیه به زمین بازی که قواعد و قوانین خاص خودش را دارد. هر کس وارد این زمین شود، ناگزیر است با قواعد بازی کنار بیاید.

 

هر میدان از انواع مختلف «سرمایه» تشکیل شده است. منظور از سرمایه صرفا دارایی‌ مادی نیست، بلکه می‌تواند دانش، اعتبار اجتماعی یا توانایی استدلال باشد. اکنون هوش مصنوعی هم میدان تازه‌ای پدید آورده است. میدانی که در آن سرمایه‌ای از جنس مهارت کار کردن با ابزارهای هوش مصنوعی و دسترسی سریع به اطلاعات، اهمیت یافته است.

 

اما پرسش کلیدی این‌جاست: آیا این شکل جدید سرمایه، می‌تواند جایگزین سرمایه‌ی فرهنگی حاصل از تجربه‌ی زیسته و تفکر عمیق شود؟ پاسخ این پرسش را باید در همان میدان جست‌وجو کرد؛ در کلاس‌هایی که هر روز شاهد تقابل نوجوانان با فناوری افسارگسیخته‌ای هستم که در قامت یک همکلاسیِ همیشه‌حاضر ظاهر شده است.

 

شاید وظیفه ما در این شرایط، نه طرد تکنولوژی، بلکه کمک به دانش‌آموزان برای ساختن بینش‌ها و منش‌هایی نو، نسبت به آن باشد؛ یافتن راهی برای بهره‌گیری از هوش مصنوعی، بی‌آن‌که هوش انسانی‌شان را قربانی کنند. این تنها یک وظیفه‌ی آموزشی نیست، بلکه مسئولیتی اخلاقی‌ در قبال نسلی است که آینده‌‌ی خود را در میدان نوین اجتماعی شدن می‌سازد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.