در یادبود سید فخرالدین شفیعی ماسوله؛

همیشه نمی‌رسیم یا وقتی می‌رسیم که دیگر دیر شده

161

شب گذشته این دیالوگ دکتر ندیمی در سریال شب دهم را با خودم تکرار می‌کردم. وقتی فوت یکی از نیک مردان این شهر را شنیدم. قصد دیدار مجدد «سیدفخرالدین شفیعی ماسوله» را داشتم، به این نیت که برای مراسم رونمایی کتاب«خانه‌های تاریخی رشت» از او هم تقدیر شود. ولی دخترش گفت: «سه شب است که پدرم آسمانی شده است»

 

«خانه سنگی» را خیلی از مردم رشت در محله پیرسرا می‌شناسند. بنایی دو طبقه‌ای که از دوره قاجار با بالکن‌های روبه خیابان، تحسین هر بیننده‌ای را برمی‌انگیزد. با ماشین قدیمی فولوکس واگن دوکابین که همیشه زیر پنجره پارک شده است.

 

اما شاید کمتر کسی بداند که این خانه، مکتبخانه محله پیرسرا بوده است و از بالکن همین خانه میرزا کوچک جنگلی سخنرانی کرده است. و شاید خیلی‌ها هم نمی‌دانند که مالک این خانه، نخستین صاحب بنای تاریخی در رشت بود که خودش به اداره میراث فرهنگی رفت و درخواست کرد که خانه تاریخی‌اش ثبت ملی شود، نمی‌خواست بعد از او خانه نیاکانش تخریب شود، می‌خواست خانه بماند.

 

تابستان داغ سال 1398 بود که به دیدنش رفتم، خانه زیبای او بی آنکه نیاز به سیستم خنک کننده امروزی باشد، خنک بود و با وجود بازبودن پنجره روبه معبر، از هیاهوی محله پرتراکم پیرسرا خبری نبود.

 

او خاطرات کودکی‌اش را برایم مرور می‌کرد، شیطنت‌های بچگی و فرار از تنبیه پدرانه و ایوان و راه پله چوبی همین خانه که مفری به حیاط پشتی بود، از بخاری چدنی بلند خانه گفت، از 3 نسل خانواده شفیعی که در این ساختمان زندگی کرده‌اند.

 

از چگونگی ثبت ملی خانه گفت که خود به اداره میراث فرهنگی پیشنهاد داده است:«این خانه را دوست دارم و تا زمانی که زنده‌ام با همه قدرت حفظش می‌کنم. از میراث فرهنگی برای تصویربرداری و نقشه کشی آمدند و با ایشان همکاری کردم.»

 

خانه شفیعی، به‌شماره 32360 و در شهریور ماه 1398 در فهرست آثار ملی ثبت شد. و حالا خانه سید فخرالدین شفیعی ماسوله برای همیشه استوار می‌ماند. سید فخرالدین شفیعی، به ظاهر شاید در بین ما نباشد، ولی هر رهگذری که از محله پیرسرا عبور می‌کند و یا گردشگری از این خانه عکسی به یادگار می‌گیرد، فخرالدین ماسوله در آستانه در به او لبخند می‌زند، با همان ابهت و صلابتی که در زندگی داشت.

نظرات بسته شده است.