پورداود، چهره‌ای جهانی، اما مغفول در زادگاه خود

0 276

رشت در بیشتر محلات قدیمی‌اش‌، به بناهایی تاریخی با پیشینه‌ای فرهنگی آراسته است. بعضی از این بناها، در زمانه‌ی خود نقش فرهنگی و آموزشی بزرگی داشته‌اند. آرامگاه استاد پورداود، یکی از همان‌ بناهای قدیمی و تاریخی شهر رشت است که در یکی از کوچه‌های مشرف به میدان قدیمی سبزه‌میدان قرار دارد. این آرامگاه با معماری و پیشینه‌ای دور، حکایت‌های بسیاری را از تاریخ و فرهنگ این شهر روایت می‌کند. هر روز مرمان زیادی از کنار این آرامگاه عبور می‌کنند و متاسفانه تعداد قابل توجهی نمی‌دانند این آرامگاه متعلق به چه کسی بوده و چه مرد بزرگی در این بنای قدیمی و فراموش‌شده آرمیده است.

ابراهیم پورداود، ایران‌شناس، اوستاشناس و نخستین مترجم فارسی اوستا، یکی از بزرگ‌ترین خدمتگزاران زبان و فرهنگ ایران است. برای اولین بار کرسی ادبیات باستان و زبان اوستا در دانشگاه تهران به او سپرده شد. ترجمه‌ی اوستا بزرگ‌ترین تالیف اوست. از استاد پورداود گزارش اوستا در ده جلد، ایرانشاه، خرمشاه، پوراندخت، گفت و شنود پارسی، فرهنگ ایران باستان، هرمزدنامه و بیش از پنجاه و یک مقاله به یادگار مانده است. دانشگاه تهران به مناسبت شصتمین سالروز تولد پورداود در سال ۱۳۲۵ خورشیدی، نشان ادبی را به او اهدا کرد و بزرگانی چون بدیع‌الزمان فروزانفر، پرویز ناتل‌خانلری، لطفعلی صورتگر و محمد معین در آن مراسم سخنرانی کردند. خدمات مطالعاتی و پژوهشی پورداود  تا به آن جا بود که در سال ۱۳۴۴خورشیدی،‌ نماینده‌ی پاپ‌، پل‌ ششم‌ در ایران، نشان‌ شوالیه‌ی سن‌ سیلوستر را  به‌ وی‌ تقدیم‌ کرد. همچنین دولت هند نیز، بزرگ‌ترین‌ نشان‌ علمی‌ و فرهنگی‌ دولتش، یعنی نشان‌ تاگور را در سال ۱۳۴۵ به وی اهدا نمود. پورداود در بیست و ششم آبان ماه سال ۱۳۴۷ خورشیدی درگذشت.

آرامگاه کنونی ابراهیم پورداود، در زمانه‌ی خود، مکتب‌خانه­ی محله‌ی تاجر رشتی، حاجی داود بود.  زمانی که هنوز مدرسه‌ای برای آموزش نبود، حاج داود برای رفاه پسرانش، بخشی از حیاط خانه‌ی ­خود را برای تحصیل پسرانش، به مکتب­خانه اختصاص داد و میرزایی را  نیز برای آموزش آن‌ها گمارد. این مکتب­خانه، بعدها محل آموزش کودکان محله و سرانجام به وصیت پدر، آرامگاه ابدی و خانوادگی پورداود و پسرانش شد. استاد پورداود، خود در مورد این مکتب‌خانه نوشته بود: «پارینه‌ای چند است که مقبره‌ی پدر و برادرانم است. من هم پس از نوردیدن این همه سال‌های بلند در آن‌جا آرام خواهم گرفت.»

آرامگاه خانوادگی استاد پورداود، شکلی مستطیلی دارد که به محض ورود به کوچه، توجه هر عابری را به خود جلب می‌کند چراکه در میان ساختمان‌های جدید کوچه، بسیار شاخص است. این بنای قجری با نمای آجری  دارای یک در و ۶ پنجره بلند پوشیده شده با نرده‌های آهنی بوده که از سال‌های دور در گوشه‌ی این کوچه، آرام نشسته است.

در بالای درب ورودی آرامگاه بر کتیبه‌ای سنگی نوشته شده: «آرامگاه استاد پورداود» و کمی پایین‌تر پلاکی عدد ۵۸ را بر چهره آرامگاه نشانده است.  درب آرامگاه سال‌هاست بسته مانده است. از پنجره به سختی می‌توان داخل بنا را دید. سکوتی غبارآلود فضا را فرا گرفته. در داخل آرامگاه، قبر حاج داود و پسرانش قرار دارد. در این اتاقک چند تابلوی عکس قدیمی، چندین کتاب و صندلی‌ لهستانی دیده می‌شود که خود حکایت‌های بسیاری از تاریخ دارد.

در اردیبهشت سال جاری، خبر تخریب آرامگاه استاد پورداود، باعث آشفتگی اذهان فرهنگ‌دوستان این شهر شد و بازتاب‌های فراوانی را در محافل فرهنگی و فضای مجازی ایجاد نمود. اما مدیرکل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی استان گیلان تخریب آرامگاه استاد پورداود در رشت را تکذیب نمود و گفت: «این آرامگاه در فهرست آثار ملی به شماره‌ی ۸۷۸۱ در سال ۱۳۸۲خورشیدی ثبت شده و هیچ‌کس حق تخریب این آرامگاه را ندارد. یگان حفاظت میراث فرهنگی گیلان، حافظ ابنیه‌ی تاریخی و ثبت شده‌ی گیلان بوده و مقابل هرگونه تخریب غیرمجاز ایستادگی خواهد کرد».

اما  با تمام این تفاسیر، گویا ثبت ملی این بنا، کمکی به رهایی آن از بی‌مهری ننموده است و در طول این ۲۰ سال، مسئولین هیچ اقدامی برای مرمت و بازسازی این بنا نکرده‌ و آن را به حال خود رها نموده‌اند. این آرامگاه تاریخی سال‌هاست مهجور افتاده و غبار فراموشی بر آن سخت سنگینی می‌کند و تاسف‌بارتر آن‌که هیچ تابلویی نیز برای راهنمای گرشگران و علاقه‌مندان، برای رسیدن به این مکان وجود ندارد. و این‌گونه است که عدم توجه و رسیدگی به این بنا، یکی از ظرفیت مهم علمی، فرهنگی و گردشگری این شهر را به انزوا کشانده است.

 آخرین باری که درب این آرامگاه  برای ساعتی گشوده شد، ۱۴ تیر سال ۱۳۹۷ به مناسبت روز ملی قلم، بود. در این روز  به بهانه‌ی نکوداشت استاد «ابراهیم پورداود»، درب آرامگاه پس از بیست و سال و اندی بازگشایی، غبارروبی و گل‌باران شد. اما دوباره پس از آن در سایه‌ی سنگین فراموشی فرو رفت. این بنای تاریخی سال‌هاست متروک مانده و  فقط عده معدودی می دانند، پورداود چه خدمت بزرگی به زبان فارسی و فرهنگ ایران نموده است.

پورداود در طول‌ سالیان زندگی خود شاگردان‌ فراوانی‌ تربیت‌ کرد که‌ هر یک‌ خود، پژوهشگرانی  نامدار در حوزه‌ی ادب‌ و فرهنگ‌ ایران‌اند. ازآن میان می‌توان به محمدمعین (پژوهشگر و مولف فرهنگ لغت معین)‌، محمد مقدم(‌زبان‌شناس)، محمدکیوان‌پورمکری(محقق و زبان‌شناس)، یحیی‌ ماهیار نوابی(پژوهشگر)، بهرام‌ فره‌وشی‌(زبان‌شناس)، ساسان‌ سپنتا (محقق زبانشناسی، ادبیات و موسیقی ایرانی)، احسان‌ یارشاطر(دانشمند ایران‌شناس)، منوچهر ستوده ‌(ایران‌شناس و جغرافیدان)، جلیل‌ دوست‌خواه (اوستاشناس و شاهنامه پژوه)‌، ایرج‌ افشار(تاریخ پژوه نامدار ایرانی) و… اشاره نمود.

در گذشته یک کتابخانه (کتابخانه‌ی امام حسن مجتبی امروزی در سبزه‌میدان) و یکی از خیابان‌های رشت (بلوار رسالت) به نام پورداود بود. اما بعد از انقلاب با تغییر نام بسیاری از مکان‌ها و خیابان‌ها، نام این کتابخانه  و خیابان نیز تغییر کرد. پورداود تنها یک استاد برجسته‌ در دانشگاه تهران نبود، بلکه جایگاهی بین‌المللی داشت. او تمام عمر خود را برای زنده کردن فرهنگ و زبان صرف نمود. شخصیتی که در جهان شناخته شده است، در شهر خود اما مغفول مانده و این نشان از آن دارد که ما قدردان مفاخر علمی و فرهنگی خود نیستیم.

یکی از مواردی که موجب جدایی مردم از تاریخ فرهنگی‌شان می‌شود، نادیده گرفتن بسیاری از مفاخر و نام‌آوران فرهنگ و ادبیات است. نام‌آوران هر بوم، فارغ از هر نحله‌ی فکری، بخشی از حافظه‌ی تاریخی آن سرزمین هستند که می‌توان به جای حذف و یا فراموشی، به عنوان یک فرصت برای جذب حداکثری و همچنین ایجاد فضای گفت وگو و هم‌اندیشی آرا و عقاید نگریسته شوند.

یاد جمله‌ی زیبایی از ماکسیم گورکی می‌افتم که می‌گوید: «زیر هر سنگ قبر، یک تاریخ کامل نهفته است».  حال اگر زیر آن سنگ، کسی آرمیده باشد که آثار و خدماتش به این خاک، فراموش ناشدنی است، باید چه گفت؟

 شایسته است به واسطه‌ی بلندای نام «ابراهیم پورداود»، این شخصیت برجسته‌ی جهانی، خیابان و یا فرهنگ‌سرایی به نامش در زادگاهش رشت نامگذاری شود. تابلوی راهنمای مناسبی در شهر برای گردشگران به سوی آرامگاه او نصب گردد و از همه مهم‌تر شرایط تجدید چاپ آثار او فراهم آید. امید که شعارها با عملکردها همگام باشد. چرا که  ما از یک سو داعیه‌ی‌ صیانت از میراث فرهنگی را داریم و پیرامون آن در قالب‌‌های مختلف سخن می‌رانیم، اما از سوی دیگر با ساده‌انگاری و غفلت در  بسیاری از امور، تخریب و انزوای میراث‌مان را رقم می‌زنیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.