چند نکته در بحث مدیریت شهر کلیدی است. اول اینکه باید بپذیریم بحث شورای شهر غیرسیاسی است. در تمام کشورها احزاب در انتخابات مدیریت شهری و حتی فرمانداریها حضور پیدا میکنند. نمونه آن در کشورهایی مثل آمریکا، فرانسه و ترکیه دیده میشود. احزاب برای اینکه اعتبار سیاسی، مدیریتی و عملکردی خودشان را نشان بدهند از سرزمین کوچکی به نام شهر تمرین میکنند و سپس وارد رویای بزرگتر میشوند.
مدیریت شهری را به عنوان یک موضوع غیرسیاسی میبینند و برای آن برنامه شهری و آرزوی پیشرفت تعریف میکنند و در این قالب مردم را جذب میکنند و اعتبار سیاسی خودشان میافزایند تا بعدها در بین شهروندان جایگاه سیاسی بالایی داشته باشند. مثل کاری که حزب عدالت توسعه در ترکیه انجام داد و از شهرداری ها آغاز کرد. اما در ایران چنین چیزی نمیبینیم. چون بیش از اندازه در کلان شهرها و یا مراکز استانها رقابتهای سیاسی و تعارضات سیاسی شکل میگیرد و این شرایط نمیگذارد مدیریت شهری در یک ریل علمی و تخصصی بارگذاری شود.
نکته دوم اینکه مدیریت شهری کاملا علمی، حرفهای و تخصصی است. بنابراین اگر بخواهیم مدیریت حرفهای شهری را شکل بدهیم نیاز به مراکز علمی، تحقیقاتی مطالعاتی نیاز داریم. به اکوسیستم علمی تخصصی شهری نیاز داریم که بتواند شتاب توسعه شهری را شکل بدهد. همه سازمانهای شهری و مراکز تحقیقاتی در این اکوسیستم باید نقشهای خودشان را بازی کنند.
تا در قالب یک طرح شهری موفق و در قالب زمانی مشخص شهر متحول شود. در یک قالب ۵ تا ۱۰ ساله شهرها تغییر پیدا میکنند. هر چند شتاب توسعه شهری در شهرهایی مثل شانگهای کمتر از این میزان است و تغییرات در طول یکساله به وضوح دیده میشود چرا که مدیریت شهری مدرن پشت این داستان است. اگر به شهرهای بزرگ نگاهی بیاندازیم میبینیم آنها بر روی مفاهیم جدید مثل مدیریت شهری نوین، شهرهای هوشمند، سبز، اخلاقی و یا شهرهای آینده در حال کار هستند.
نکته بعدی در مورد ماهیت خود انتخابات است. تا نتوانیم برای شورای شهر یک انتخابات علمی و دموکراسی حرفهای شکل بدهیم شورای شهر همین روال را خواهد داشت. در این انتخابات با انبوه شرکت کننده به عنوان داوطلب روبرو هستیم که در میانشان انبوه فارغ التحصیلانی حضور دارند که با تجربه بسیاراندکی در مدیریت شهری کاندیدا میشوند. در اولین شورای شهر ۶۰۰ نفر شرکت کرده بود.
یادم هست یکی از آلمان با دکترای مدیریت شهری وارد شده بود و تعجب کرده بود از روند انتخابات چرا که در بسیاری از شهرهای جهان قاعده ضربدر ۳تا ۵ وجود دارد. یعنی برای شورایی با ۹ عضو ۲۷ یا نهایت ۴۵ نفر میتوانند نامزد شوند. چون افراد در یک مکانیزمی سنجش میشوند مانند قاعده جمع آوری امضا، تأیید نخبگان شهری، تهیه پروپوزال قوی و پرزنت و… تا افراد کاربلد و حرفهای مدیریت شهری امکان ظهور و بروز داشته باشند.
اما در ایران شاهد دموکراسی تودهای در انتخابات شورای شهر هستیم. این نوع دموکراسی نواقص خاص خودش را دارد که قطعا باید اصلاح شود. آیا اجازه میدهیم هر شخصی مربی تیم ملی شود؟ در مدیریت شهری نیز نیاز به سرمربیهای داریم تا شهر را بسازند و به توسعه شتاب دهند.
نکته مهم دیگر در مورد شهرداران است. ما نیاز به شهرداران حرفهای در کنار شورای حرفهای نیاز داریم. شهردارانی که کارنامه و رزومه قوی دارند. شورا وشهردار در کنار یکدیگر با انسجام و هماهنگی و در یک اکوسیسستم حمایت گر شهر پر شتاب را میسازند. شهرداران صاحب برنامه توسعه شهری و استراتژی هستند.
پنجمین و آخرین نکته مهم این بحث استراتژی تامین مالی و سرمایه گذاری است. یکی از اصلیترین مشکلات فعلی شهرهای ما تنگاهای مالی است که شهرداریها با آن روبرو هستند. چون هنوز نگاه این بخش تغییر نکرده است. شهرها دیگر در قالب سنتی اداره نمیشوند و تنها راه درآمد شهرها اخذ عوارض ساخت و ساز شهری و فروش املاک نیست. شهرها اکنون بحث مالی خودشان را با سرمایه گذاری و همکاری با شرکتهای بزرگ ملی و جهانی تامین میکنند و وارد شتاب توسعه میشوند. در این زمینه نیاز به اتحاد استراتژیک مالی داریم تا تامین کننده منابع مالی باشند. در دنیا بر روی موضوع تامین مالی بسیار کار شده است و برای آن اتاق فکر و هلدینگهای مالی تعریف شده است.
این رنجهای پنجگانهای است که سبب شده تا شهرهای ما دچار سوختگی شوند و این سوختگی در برخی شهرها بسیار زیاد است و احساس می شود زمان را از دست میدهیم آن هم در زمانی که این مسائل در جهان تجربه شده است.