چشم شهر من، از دود می‌سوزد

دود و مرض، وجه اشتراک کلانشهرهای ایران ؛

0 82

این روزها وجه اشتراک کلانشهرهای ایران، دود و مرض است. البته شهرهای پیشرفته‌تری در بِلاد اروپا و آسیای شرقی هستند که این تنگی‌‎‌ نفس را پیش‌تر تجربه کرده و بر آن غلبه یافتند و به آسمان آبی رسیدند؛ امّا شهرهای بیچاره‌ی ما از سر دستاورد سیاستگذارانی کاسب، رانت‌خوار و مصرف‌گرا اقلیم تنفس‌شان آلوده به دود شده است.

 

آلودگی هوا و تبعات آن مانند مشکلات سلامتی – سرطان ریه، بیماری‌های قلبی، سکته‌های مغزی و … – بحران‌های روحی و روانی و نارضایتی‌های بسیاری را در شهروندان ایجاد می‌کند. تنها راه چاره برای کاهش آلودگی هوا تعطیلی چند روزه مدارس و مراکز آموزشی و محدودکردن رفت‌وآمد شهروندان نیست.

چرا شهر با وجود بی‌توجّهی به زیرساخت‌ها و خدمات شهری، چنین نامتوازن توسعه پیدا کرده است؟ چرا مدیران شهری اقدامات جسورانه‌ی جدید، عمیق‌ و دقیقی‌ را پیش نمی‌گیرند؟ چرا نفس‌مان بالا نمی‌آید؟ شاید هوای دل‌مان کِدر شده است.

 

البته این نه بد است و نه خوب. این واقعیّت است. واقعیّتی که نتیجه‌‎ی یک دوره نگاه خام و کارگاهی‌ بودن صنعت به شهر است. توسعه شهری صرفاً به ساخت خانه و خیابان نیست. شرمسار نیستیم از ناسپاسی‌مان نسبت به شهر. مرزهای اخلاقی‌مان کجاست؟ آیا می‌توانیم به هر چیزی جنبه‌ی کالایی و فردی بدهیم؟ چرا هر ساله، در فصل سرما چهره‌ی شهرمان خیلی زشت می‌شود؟

ناگفته نماند در جاهای زشت هم آدم‌ها خاطره‌های خوبی دارند؛ امّا حجم بدی‌ها و خوبی‌ها قابل قیاس نیست. تدبیر، مدیریت و عدالت‌مان کجاست؟ عدالت آن چیزی است که ما در شهر خودمان به بروز می‌رسانیم. چرا شهرمان را مملو از دود، مرض و تاریکی کردیم؟ چرا نفس‌های‌مان سنگین شده است؟ چرا در زمینه مدیریت شهری این‌قدر بی دست و پا هستیم؟

 

بزرگ‌ترین شاکله‌ی آلودگی هوای شهرهای ما، معضل عدم تطابق محل سکونت با محل کار، تفریح و خرید است. وقتی این چهار کاربری از هم فاصله داشته باشند، نتیجه‌ای جز ترافیک، آلودگی هوا، محدودیت استفاده از شهر، ایجاد نارضایتی در شهروندان، اضطراب و خشم و … نخواهد داشت. برای مهار و مدیریت آلودگی هوا آن‌چه نقش کلیدی‌تری دارد محل سکونت است.

 

اگر محل سکونت شهروندان نزدیک به محل کارشان بود، تا حد قابل توجّهی مشکل ترافیک، آلودگی هوا و … حل می‌شد. اگر ساخت‌وسازهایی را به فضاهایی برای عرصه عمومی و فضای عمومی بدل می‌کردیم که یکی از کارکردهای آن می‌تواند خدمات تجاری باشد، این امر دسترسی به خدمات شهری را تا حد قابل توجّهی تسهیل می‌کرد. اگر بازارهای سرپوشیده بتواند اجتماع ایجاد کنند، ماهیّت این جمع‌شدگی، یک پدیده‌ی ارزشمند است.

 

وقتی زیرساخت‌های شهری به گونه‌ای تعبیه شود که افراد مجبور نباشند، مسیر زیادی را برای رفت‌وآمد به محل کارشان طی کنند، فشار عصبی، اضطراب و ترافیک هم کاهش پیدا می‌کند و به تبع کاهش ترافیک، از آلودگی هوا نیز کاسته خواهد شد.

 

البته سیستم حمل و نقل عمومی هم آن‌چنان که باید در بودجه عمومی، محل توجّه قرار نگرفته است و به همین دلیل، به شکل مناسبی در شهر توزیع نشده است. در بسیاری از مسیرها مردم ناگزیرند برای رسیدن به وسایل حمل و نقل عمومی، باز از خودروی شخصی یا تاکسی و … استفاده کنند.

حل بحران آلودگی هوا نیز همانند اکثر بحران‌های کشور نیازمند ایجاد یک نظام نظارتی مردمی و شفاف در سطح کلان برای جلوگیری از هدر رفت منابع اقتصادی، انسانی و محیط‌زیستی و مقابله با رانت‌ها و امتیازاتی است که به اقشار و طبقات خاص داده می‌شود. طبیعی است مادامی که منطق اقتصادی در یک ساختار رانتی بر منافع جمعی و عمومی مردم ارجحیت دارد، هر بحران محیط‌زیستی و شهری، به‌مثابه یک فرصت سودآور برای لایه‌های ذینفع و ذی‌نفوذ جامعه تلقی می‌شود.

 

وقتی به زندگی معتقد نباشیم و زیبایی را باور نکنیم، این بلا را بر شهر تحمیل می‌کنیم. در گذشته اگر دودی از سوختنی ایجاد می‌شد، به آسمان می‌رفت. این آسمان که گویی نامحدود پذیرای دودی است که درست می‌شود؛ امّا امروز این حاصل عمل، رو در روی ما می‌ایستد. شاید یکی از دستاوردهای قیامت‌گونه دنیای امروز این باشد که حاصل بسیاری از اعمال بشر درست جلوی چشم او می‌ایستد. وقتی قوانین معاشرت با طبیعت را نمی‌دانیم، دیگر از پنجره کوه را نمی‌بینیم. فرق است که صبح بر‌خیزی کوه ببینی یا هیچ نبینی!

۴
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.