درباره خوشتاریا و لیانازوف‌ها؛

کارآفرینان جهانی قرن نوزدهم در انزلی

0 ۲۶

کارآفرینی یعنی«دیدن فرصتی که دیگران نمی‌بینند، و تبدیل آن به یک واقعیت سودآور با اتکا به خلاقیت، ریسک‌پذیری و توان سازماندهی.»

اما کارآفرینان قرن نوزدهم در بندر انزلی با آن‌چه ما امروز از کارآفرینان می‌شناسیم، فاصله‌ بسیار داشتند.

 

 واقعیت این است که امروز کارآفرینان بزرگی مثل «ایلان ماسک»، «جف بزوس» یا «بیل گیتس» با فناوری، هوش مصنوعی، فضا، اینترنت و میلیاردها کاربر سروکار دارند. ابزارشان دیجیتال است و اهدفشان جهانی، حفاظت از محیط زیست نیز بر اساس مطالبات جهانی، جزو اهدافشان محسوب می‌شود.

 

در حالی‌که در قرن نوزدهم کارآفرینان بین‌المللی به‌طور اعم و کارآفرینان در انزلیِ عصر قاجار، بطور اخص، بنا بر مقتضیات آن‌زمان با ابزارها و اهداف دیگری کار می‌کردند. اهدافی که بیشتر مرتبط با کشتی، تور ماهیگیری، سرمایه سنگین، تاسیسات صنعتی و حمایت‌های سیاسی بود و به‌نظر می‌رسید بیش‌تر کسب منافع مادی لحاظ می‌شد و حفاظت از منابع کشورها جای چندانی در سیاست‌هایشان نداشت.  البته این فعالیت‌ها تاثیرات محدودی را نیز در تغییرات اجتماعی و توسعه محلی شامل می‌شد.

 

 اگر کارآفرین امروز با یک لپ‌تاپ، یک شرکت جهانی می‌سازد و با یک استارتاپ محلی در مدتی کوتاه محصولش را به تمام جهان می‌رساند، کارآفرین آن روز برای گسترش کسب‌وکار باید جاده، اسکله، کارخانه، سردخانه و حتی شهرک کارگری می‌ساخت و از ابتدایی‌ترین روش‌های ارتباطی استفاده می‌کرد.

 

تجسم کنید همان‌گونه که امروزه شهرهای بزرگ و مدرنی نظیر دبی، محل ارائه برترین تکنولوژی‌های دنیاست و آخرین محصولات تکنولوژیکی را برای نخستین‌بار در این گونه شهرها می‌بینیم، بندر انزلی هم در اواخر قرن نوزدهم و آستانه قرن بیستم، دارای چنین وضعیتی بود.

 

 این شهر به واسطه موقعیت استراتژیک و ویژگی‌های طبیعی خود، بستری برای حضور کارآفرینان بزرگ و ظهور تکنولوژی‌های نوین نظیر راه‌آهن، کشتی‌های بخار، تاسیسات مدرن صنعتی، برق و…، در آن‌زمان بود.

 

این‌ها، آغازی‌ست بر داستان تجار و کارآفرینانی نظیر تاجر بزرگ گرجی ‌و مالک کاخ خوشتاریا در میانپشته بندر انزلی و همین‌طور لیانازوف‌ها بزرگ‌ترین امپراتوری شیلاتی تاریخ ایران که کارآفرینان جهانی در قرن نوزدهم بودند و رد‌پایشان در تاریخ محلی ما بر جای ماند.

 

***

 

تصور کنید؛ انزلی هنوز شهری مدرن نیست. دهکده‌ای است ماهیگیری اما با یک موقعیت ویژه؛ گذرگاهی که ایران را مستقیم و بدون واسطه به اروپا وصل می‌کند.

 

بندر انزلی در اواخر قرن نوزدهم و آستانه قرن بیستم به واسطه موقعیت استراتژیک و ویژگی‌های طبیعی خود، بستری برای حضور کارآفرینان بزرگ و ظهور تکنولوژی‌های نوین نظیر راه‌آهن، کشتی‌های بخار، تاسیسات مدرن صنعتی، برق و…، در آن‌زمان بود

 

در نیمه دوم قرن نوزدهم، دو عامل این دهکده آرام را وارد نقشه مهم‌ترین رقابت‌های سیاسی و اقتصادی منطقه کرد: 

 

۱. موقعیت استراتژیک انزلی در گیلان، زیرا تنها بندری بود که اتباع روسیه و اروپا می‌توانستند از طریق آن وارد ایران شوند.

 

۲. نیاز امپراتوری روسیه تزاری به نفوذ اقتصادی در بیرون از مرزهایش، چرا که انزلی برای تزارها فقط یک بندر نبود بلکه دروازه‌ای برای توسعه و گسترش نفوذ یک امپراتوری بود. به همین دلیل سرمایه‌داران روس از ارمنی و گرجی گرفته تا روس و تاتار با حمایت رسمی و تام سفارتخانه‌های تزار وارد ایران شدند و از این‌رو نام‌های بزرگی چون طومانیانس، خوشتاریا، پولیاکوف و لیانازوف در اقتصاد ایران جا گرفتند.

 

آکاکی خوشتاریا گرجستانی

«آکاکی خوشتاریا» در شهری به نام آبشای در گرجستان روسیه، چشم به جهان گشود. او در جوانی تحصیلاتش را در سن‌پطرزبورگ در رشته‌ کشاورزی و باغبانی دنبال می‌کند و این فرصت را می‌یابد که در خدمت یکی از شاهزادگان، استعدادهای خودش را در زمینه‌ باغبانی به نمایش بگذارد. از این‌رو توانسته بود مدیریت باغ‌های بزرگی را بر عهده بگیرد.

 

اما یک اتفاق نه‌چندان خوشایند! مسیر زندگی او را تغییر داد. او در جوانی با تاجر کوچکی از شهر پوتی، دوست شد و چون در آن‌زمان تب نفت بالا گرفته بود، تصمیم گرفت با او به اودسا در ساحل شمالی دریای سیاه سفر کند تا محموله‌ای کوچک از نفت سفید را بفروشد. آن‌ها با یک کشتی تجاری کوچک به راه افتادند. در این مسیر، کشتی در طوفانی وحشتناک گرفتار شد و به جای اودسا، آن‌ها در نهایت به ترکیه در غرب دریای سیاه رسیدند.

 

خوشتاریا و دوستش که به طرز معجزه‌آسایی زنده مانده بودند، نفت سفید را در ترکیه با قیمت بالایی فروختند، زیرا در آن‌زمان تقاضای زیادی برای نفت سفید در ترکیه وجود داشت. پس از تجارت سودآور در ترکیه، آن‌ها سرمایه خوبی برای فعالیت‌های بیشتر جمع‌آوری کردند.

 

پس از آن وی مستقیما به آذربایجان رفت و دکل‌های نفتی را از صنعتگران محلی نفت، خریداری کرد، بعد به باتومی بازگشت و سهام تجاری خریداری کرد و به‌طور کامل به فعالیت‌های صنعت نفت روی آورد.

 

«آکاکی خوشتاریا» برنامه‌ریزی و نظارت بر ساخت تمام بلوارها و باغ‌ها در سراسر منطقه دریای سیاه را برعهده داشت. با بودجه و رهبری مستقیم او بود که بلوار ساحلی اصلی باتومی و باغ گیاه‌شناسی ساخته شدند.

نکته‌ای که شاید برای انزلیچی‌ها جالب باشد این‌ است که در سال ۱۹۳۴ در بولوار ساحلی باتومی در گرجستان بنای زیبایی با الهام از معماری یونانی به نام «کلونادس» ساخته شد که تا‌کنون در این بولوار، نمادی از این شهر محسوب می‌شود.

 

از آن‌جا که از زمان‌های دور همواره گرجستان و خصوصا شهرهای ساحلی آن در مسیر اصلی تجارت ابریشم و سایر کالا‌ها از مبدا ایران قرار داشتند، در اوائل دهه نود شمسی، با تصمیم مدیرکل وقت اداره‌ کل بنادر استان گیلان، «هادی حق‌شناس»، تصمیم گرفته شد؛ تا در محل میدانی‌ که قرار بود در مقابل دروازه این بندر قدیمی ساخته شود، مشابه همان بنای کلونادس، اجرا شود. لذا با در اختیار قرار گرفتن تصاویر این نماد، و با همت مهندسان برجسته انزلیچی این اثر هنری در آن محل برپا شد.

 

کار طراحی این بنا ازسوی «حسین رسولی» و اجرای آن نیز توسط مهندس «نادر پورباقی»، دو تن از مهندسان برجسته و دلبسته‌ شهر انزلی، به انجام رسید. این پروژه به‌عنوان نمادی شاخص از پیشینه و قدمت بندر تاریخی انزلی در مسیر تجارت با اروپا طراحی و اجرا  شد و جایگاهی برای بازتاب هویت و تاریخ این بندر فراهم آورد.

 

فعالیت‌های خوشتاریا، شامل اقدامات وسیع تجاری در ایران و به ویژه در گیلان بود. از تاسیس بانک گرفته تا امتیاز نفت در شمال. او در سال ۱۹۲۴ یک شرکت حمل‌ونقل بین انزلی و تهران دایر کرد. در برخی از فعالیت‌های تجاری همکاری نزدیکی نیز بین او و خانواده لیانازوف‌ها که انحصار صید در سواحل خزری ایران را داشتند، وجود داشت

 

گفتنی‌ست:«آکاکی خوشتاریا» همان‌گونه که اقتضای هر فعالیت تجاری بزرگ بود، به دنبال گسترش فعالیت خود در ورای مرزهای روسیه تزاری بود و طبیعتا چه جایی بهتر از ایران با منابع و زمینه‌های وسیع تجاری، برای توسعه فعالیت‌هایش و چه دروازه‌ای بهتر از انزلی که در آن‌زمان کلید ورود به اقتصاد کشور بود.

 

در آن‌زمان نفوذ و اهمیت خوشتاریا در حیات سیاسی و اقتصادی ایران به حدی زیاد بود که در سال ۱۹۲۴ «ولادیمیر ننگین»، خبرنگار روزنامه‌ای روسی‌زبان، در یکی از مقالات خود او را «شاه بی‌تاج و تخت ایران» و «مالک بالفعل بخش قابل‌توجهی از گرجستان و ایران» نامید.

 

او در سال ۱۹۱۳،  قراردادی ۹۹ساله با زمین‌داران شمال ایران امضا و در همین راستا شرکت «پرسلس» را تاسیس کرد که سرمایه آن بالغ بر چندین میلیون روبل بود. او کارگاه‌ها، کارخانه‌های برق‌دار و یک خط آهن ویژه به‌طول ۳۰ کیلومتر در مسیر طولارود و کرگانرود به جنگل‌های طالش، در همین سال، ساخت که از آن برای حمل الوارهای چوبی استفاده می‌کرد.

 

این اولین راه‌آهن در ایران بود به لطف این فعالیت‌ها، آکاکی خوشتاریا نفوذی باورنکردنی در دربار شاه ایران به دست آورد. اما این راه پر از چالش‌ هم بود؛ در برخی مواقع، بومیان محلی اعتراض می‌کردند که زمین‌ها و درخت‌هایشان مورد بهره‌برداری قرار گرفته، اما خوشتاریا با ارائه‌ اسناد و مدارک رسمی، نشان می‌داد که همه چیز قانونی و با موافقت مقامات محلی بوده است.

 

فعالیت‌های خوشتاریا، شامل اقدامات وسیع تجاری در ایران و به ویژه در گیلان بود. از تاسیس بانک گرفته تا امتیاز نفت در شمال، که البته بعدتر این امتیاز را واگذار کرده بود.

 

در سال ۱۹۲۴ او یک شرکت حمل‌ونقل بین انزلی و تهران دایر کرد. در برخی از فعالیت‌های تجاری همکاری نزدیکی نیز بین او و خانواده لیانازوف‌ها که انحصار صید در سواحل خزری ایران را داشتند، وجود داشت.

 

در دوره قبل از جنگ جهانی اول، «آکاکی خوشتاریا» یک شرکت صنعتی بزرگ در باکو تاسیس کرد که عملیات تجاری در قفقاز جنوبی و ایران را انجام می‌داد.

 

علاوه‌بر این‌ها، به‌واسطه استعداد و شمّ تجاری که داشت، می‌دانست در شرایط دشوارِ نبود زیرساخت‌های ارتباطی برای تجارت، امکان چنین فعالیت‌هایی وجود نخواهد داشت.

 

 براساس اسناد موجود، او با تمرکز بر مزیّت وجود پهنه آبی وسیعی که «مرداب انزلی» می‌نامیدند و سرتاسر غرب گیلان را به هم متصل می‌کرد، سیستم حمل ونقل چند وجهی را طراحی کرد که با استفاده از روش‌های ترکیبی نظیر استفاده از قایق‌های موتوردار (بارکاس) و همین‌طور احداث خط آهن در مسیر پیر‌بازار به رشت، در نهایت به انبارها و گاراژهای وی، متصل می‌شد. با استفاده از این بستر ارتباطی، در طول چندین سال، مقادیر زیادی کالا‌های تجاری و همین‌طور مسافر در سطح این تالاب، حمل می‌شد.

 

خوشتاریا خط ‌آهن مسیر پیربازار به رشت را در سال ۱۹۱۶ طی قراردادی با شرکت راه انزلی-قزوین و در جوار همان راه شوسه‌ای که در این مسیر وجود داشت ساخت. البته در برخی مناطق هم بنابر مقتضیات فنی مجبور بود زمین‌های جدیدی را خریداری کرده و مسیر را تغییر دهد.

 

خوشتاریا و کاخ افسانه‌ای انزلی

وقتی خوشتاریا همراه همسرش«مینادورا تراکیا»، به ایران می‌آیند، ردپای آن‌ها در تاریخ محلی انزلی به وضوح پدیدار شد. یکی از نمادهای حضور آنان، «کاخ خوشتاریا» در میان‌پشته انزلی بود، بنایی باشکوه که همه را به تحسین وامی‌داشت. حتی کنسول روسیه در آن‌زمان، این کاخ را زیباترین بنای انزلی می‌دانست.

 

در کنار این کاخ، برای اولین بار یک ایستگاه تولید برق هم احداث شد که برق مورد نیاز برای روشنایی این بنای وسیع و فرآوری چوب و صادرات آن به روسیه و سایر نقاط را تامین می‌کرد. این کاخ در شب‌های تاریک انزلی، درخشش خاصی داشت و در شب‌های مه‌آلود بندر، منظره‌ای بی‌نظیر را به نمایش می‌گذاشت.

 

وقتی خوشتاریا همراه همسرش «مینادورا تراکیا»، به ایران می‌آیند، ردپای آن‌ها در تاریخ محلی انزلی به وضوح پدیدار شد. یکی از نمادهای حضور آنان، «کاخ خوشتاریا»در میان‌پشته انزلی بود، بنایی باشکوه که همه را به تحسین وامی‌داشت. حتی کنسول روسیه در آن زمان، این کاخ را زیباترین بنای انزلی می‌دانست

 

اما همان‌گونه که در بررسی فعالیت‌های سایر تجار و کارآفرینان قرون نوزدهم و بیستم در این منطقه شاهدش بودیم، با وقوع انقلاب بلشویکی در روسیه، این فعالیت‌ها دچار بحران شده و بزودی به پایان ‌رسید. متعاقب معاهده بین دولت جدید در روسیه و ایران در سال ۱۹۲۱و لغو تمام امتیازات دولت تزاری، فعالیت‌های خوشتاریا در این‌جا نیز دست‌خوش بحران شد.

 

 وی مدتی به خارج از ایران رفت، در طول این سال‌ها برخی از تاسیسات، تجهیزات و اماکن، اسکله و انبارها در انزلی و غازیان که متعلق به او بود در اختیار ادارات و وزارتخانه‌های مختلف قرار گرفته بود.

 

در گزارشی از سوی شاهزاده جعفرمیرزا حاکم انزلی به وزارت فوائد عامه، در مورد کاخ خوشتاریا این‌گونه آمده: «علی العجاله عمارت مسیو خوشتاریا شب‌ها یک قمارخانه عمومی است(که) رئیس مالیه، رئیس پُست، عمید همایون و جمعی (دیگر) تا ساعت نصف شب که چراغ برق روشن است، مشغول و بساطی بر پاست.»

 

 این کاخ مدتی نیز در اختیار اداره فواید عامه انزلی قرار داشت، اما به‌دلیل عدم نگهداری و تعمیرات لازم  به‌سرعت رو به ویرانی نهاد. آقای آکاکی پس از بازگشت به ایران طی مکاتباتی از عدم رسیدگی و ویرانی اموال و تاسیسات خود گله‌مند بوده و خواستار بازپس‌گیری اموال خود شده بود.

 

بر اساس برخی اظهارات در مورد کاخ خوشتاریا گفته شده که خوشتاریا به درخواست رضا‌شاه این کاخ را به وی هدیه داد، اما وجود دو سند یکی مربوط به ردیف – بودجه سال ۱۳۰۷ شمسی اداره بندر که در آن  مبلع ۶۰هزار تومان برای خرید عمارت خوشتاریا و کارخانه برق تخصیص یافته بود، و سند دیگر مصوبه هیات وزیران برای خرید این عمارت با همان مبلغ، نشان می‌دهد که هدیه کردن کاخ نمی‌تواند درست باشد.

 

مدتی بعد که این کاخ بر اثر تخریب و آتش‌سوزی منهدم شد، کاخ فعلی معروف به «قصر میانپشته» در همان‌مکان ساخته شد که هم اکنون با کاربری موزه نظامی در دسترس بازدیدکنندگان قرار دارد.

 

ازسوی دیگر هنگامی که همسر خوشتاریا، خانم «مینادورا خوشتاریا» در سال ۱۹۲۴ در سن ۴۳ سالگی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت، جسد او توسط متخصصان مصری مومیایی شد و برای این‌که روزی بتواند به گرجستان منتقل شود، مدت‌ها در املاک خصوصی آکاکی خوشتاریا نگهداری می‌شد،  تا این‌که نهایتا در گورستان ارتدکس دولاب تهران نمازخانه‌ای ساخته شد و او در آن‌جا به خاک سپرده شد، این بنا در گورستان دولاب گاهی به اشتباه مقبره شاهزاده گرجی نامیده می‌شود که صحیح نیست. خانواده خوشتاریا فرزندی نداشتند، اما دختر خردسالی را به فرزندی پذیرفته بودند که اکنون دختر آن کودک در قید حیات است.

 

خود آقای خوشتاریا نیز پس از چند سال اقامت در پاریس، در سال ۱۹۳۲ و در سن ۵۹ سالگی کاملا تصادفی، بر اثر خراشیده‌شدن نایش با تکه‌ای غذای خشک هنگام صرف شام و متورم شدن گلویش، بخاطر ابتلا به بیماری قند، فوت کرد و در قبرستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد.

 

خانواده لیانازوف که دارای شهرت در صنایع نفت آن‌زمان بودند، برخلاف تصور، شهرت اولیه‌شان را نه بخاطر چاه‌های نفتشان، بلکه مدیون طلای خاکستری یا در واقع خاویاری، بودند که از طریق مدیریت گسترده و مدرن منابع شیلاتی ایران و در این‌جا به‌دست می‌آمد

 

لیانازوف‌ها

در سال ۱۲۴۶ خورشیدی ( ۱۸۶۸ میلادی) مردی ارمنی به نام «استفان مارتنویچ لیانازوف»، اهل حاجی‌طرخان، (آستاراخان امروزی) روسیه واقع در بخش شمالی دریای خزر  به ایران آمد.

 

او از ناصرالدین‌شاه و صدراعظمش، «میرزا حسین‌خان سپهسالار»، امتیاز ۵ ساله حق انحصاری صید ماهی در سواحل جنوبی دریای خزر و تمام رودهایی که به این دریا می‌ریختند را گرفت.

هم‌زمان در همان سال‌ها لیانازوف‌ها توانسته بودند با سرمایه‌گذاری در نفت باکو، به ثروتی برسند که مجله فوربس در ابتدای قرن بیستم، آنان را در میان ده خانواده ثروتمند امپراتوری روسیه قرار داد.

 

خانواده لیانازوف که دارای شهرت در صنایع نفت آن‌زمان بودند، برخلاف تصور، شهرت اولیه‌شان را نه بخاطر چاه‌های نفتشان، بلکه مدیون طلای خاکستری یا در واقع خاویاری، بودند که از طریق مدیریت گسترده و مدرن منابع شیلاتی ایران و در این‌جا به‌دست می‌آمد.

 

به این ترتیب لیانازوف‌ها امتیاز صید را از آستارا تا اترک  در سراسر سواحل جنوبی ناحیه خزری ایران، در بیش از نود نقطه صیدگاهی و چندین نقطه کلیدی از جمله  بندر انزلی، آستارا، حسن‌کیاده (کیاشهر)، مشهدی‌سر (بابلسر) و استرآباد (گرگان) به دست آوردند.

 

پس از مرگ استفان، برادر «گئورگی لیانازوف» مدیریت کار را به دست گرفت. او بود که با تاسیس اولین کارخانه تولید خاویار در بندر انزلی قدم تعیین‌کننده را برداشت و از این‌جا خاویار ایران را به اروپا و سراسر جهان معرفی کرده و این محصول با ارزش، برای نخستین بار شهرتی جهانی یافت.

«گئورکی لیانازوف» بعدها با دولت روسیه نیز قراردادی ۲۵ ساله بست وحق صید در تمام سواحل دریای خزر را در اختیار گرفت.

 

رقمی که از این تجارت به دست می‌آمد باورنکردنی بود؛ در فاصله سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۳ شمسی، تولید ناخالص شیلات تحت مالکیت لیانازوف‌ها به ۲ میلیون و ۲۵۰ هزار روبل رسید که رقمی نجومی برای آن دوران محسوب می‌شد.

 

لازم به ذکر است؛ پس از مرگ گئورگی، سه پسرش وارث این امپراتوری شدند: «مارتین» فرزند بزرگتر و مدیر اصلی شیلات در ایران که مسلط به هفت زبان بود. «استفان»، تاجر و سیاستمدار و سلطان نفت قفقاز و «لئون» برادر کوچکتر که بعدها  پس از لغو قرارداد لیانازوف‌ها در ایران به مقاطعه‌کاری در پروژه‌‌های ساختمانی می‌پرداخت.

 

در این سال‌ها فعالیت‌های شیلاتی برادران لیانازوف با حداکثر ظرفیت درجریان بود. «مارتین لیانازوف» مسؤولیت اصلی مدیریت تجارت شیلاتی لیانازوف‌ها را در ایران بر عهده داشت.

 

در تمام سواحل ایران، از آستارا تا اترک، همانطور که ذکر شد، در ۹۰ نقطه عملیات صید انجام می‌شد.

 

در برخی نقاط  مانند کیاشهر حتی خطوط ریل مخصوص از صیدگاه تا اسکله کشیده بودند.

۲۰ کشتی از جمله دو کشتی بخار، ماهی‌ها را به آستاراخان می‌بردند تا فرآوری و از آن‌جا جهانی شود.

 

در جریان انقلاب در روسیه، «مارتین لیانازوف» که از تمدید قرارداد خود با دولت ایران ناامید شده بود، در اقدامی غیرمنتظره به روسیه برگشت و تمام میراث شیلاتی خود در ایران را، در مقابل یک آپارتمان و حقوق اندک ماهیانه ۴۰۰ روبل، به دولت بلشویکی واگذار کرد

 

جالب آن‌که در آن‌زمان تمام مراکز مهم آنان از انزلی تا گرگان دارای برق، آب لوله‌کشی و شبکه تلفن بودند، امتیازی که بسیاری از شهرهای ایران در آن‌زمان از آن برخوردار نبودند.

 

 همان‌طور که گفته شد ماهیت کارآفرینی در قرون گذشته آمیخته با نوعی استعمار و زیاده‌خواهی نیز بود، به همین خاطر بارها شاهد اعتراضات صیادان محلی بودیم. صیادان محلی به‌خصوص در انزلی و حسن‌کیاده از گسترش محدوده صید شرکت وصید ماهیان حلال، که جزء قرارداد لیانازوف نبود، اعتراض می‌کردند.

 

با این‌حال تا آن‌زمان لیانازوف‌ها، در طول چهل سال فعالیت در ایران، حدود ۱۵ هزار کارگر ایرانی را استخدام کرده بودند و بودجه سالانه این شرکت حدود یک‌ونیم میلیون تومان بود که رقمی بی‌سابقه در اقتصاد ایران آن‌زمان محسوب می‌شد.

 

بی‌تردید تاثیر چنین تجارتی را در توسعه شهر و ایجاد تاسیسات و بناهای مرتبط، نمی‌توان نادیده گرفت. تاسیسات شیلات در انزلی، آستارا و حسن‌کیاده شامل کارخانه‌های بزرگ منجمدسازی، ساختمان‌های سنگی مربوط به ماشین‌آلات، سالن‌های روغن‌گیری، شهرک‌های کارگری، انبارها و آشپزخانه‌ها، حمام، رختشوی‌خانه و مراکز ضدعفونی لباس بودند.

 

علاوه‌بر آن براساس اسنادی که اکنون در اختیار است، این شرکت کمک‌های مالی را به مراکز آموزشی در آن‌زمان از جمله مدرسه رشدیه از اولین مدارس انزلی، تحت عنوان اعانه در طول سال، اختصاص می‌داد.

 

این تجارت همچنان ادامه داشت تا این‌که درسال‌های جنگ اول جهانی و مشکلات سیاسی منتهی به انقلاب کمونیستی دراکتبر سال ۱۹۱۷ در روسیه تزاری، باعث شد تا قراردادهایی که از دهه‌ها قبل مرتب تمدید می‌شد، دچار وقفه شود.

 

دولت ایران عدم توانایی لیانازوف‌ها را در انجام تعهدات مالی خویش که آن را به وضعیت آشفته روسیه نسبت می‌دادند، فرصت مناسبی برای لغو چنین قراردادهایی می‌دانست. چرا که دیگر این خانواده حمایت سیستم تزاری و سفارت روسیه را پشت خود نداشت. چیزی که بارها در طول سال‌های گذشته و در مواجه با اعتراضات داخلی در ایران، از آن برخوردار بود.

 

بر اساس اسناد موجود دولت ایران در این زمان برای ملغی کردن قرارداد بهره‌برداری موجود، که شامل جزایر قلم‌گوده بزرگ و کوچک انزلی نیز می‌شد، اقدام به اجاره این زمین‌ها به اهالی محلی کرده بود و متعاقبا آنان نیز با صرف هزینه اقدام به تسطیح و کشت و ذرع کردند.

البته پس از کش و قوس‌های فراوان و اختلافات حقوقی عدیده با دولت ایران، لیانازوف‌ها نتوانستند به آخرین سال‌های اجرای قرارداد خود، جامه‌عمل بپوشانند و این دولت تازه تاسیس شوروی بود که بر خلاف رویه خود در معاهده مودت با ایران در سال ۱۹۲۱، که کلیه امتیازات دولت تزاری را در ایران لغو کرده بود، حاضر نشد مسئله شیلات را نیز به ایران واگذار کند.

 

وراث لیانازوف‌ها یعنی مارتین، لئون و بیوه استپان اقدام به تقسیم میراث شیلاتی در ایران  کرده بودند، به این ترتیب که: محدوده شیلاتی آستارا تا انزلی با تمام تاسیسات و امکانات به مارتین تعلق گرفته بود و شیلات حسن کیاده به لئون و محدوده واقع در مازندران و  استرآباد (گرگان) هم به بیوه استپان رسیده بود.

 

اما در جریان انقلاب در روسیه، «مارتین لیانازوف» که از تمدید قرارداد خود با دولت ایران ناامید شده بود، در اقدامی غیرمنتظره به روسیه برگشت و تمام میراث شیلاتی خود در ایران را، در مقابل یک آپارتمان و حقوق اندک ماهیانه ۴۰۰ روبل، به دولت بلشویکی واگذار کرد.

 

 ولی دولت ایران ادعاهای سایر وراث را نپذیرفت و این اراضی را در ایران دولتی اعلام کرد. از آن‌جا که دولت جدید شوروی خود را وارث اموال اصلی شیلاتی در انزلی و آستارا می‌دانست، با فشارهای سیاسی پیشنهاد تاسیس شرکتی مشترک با ایران بنام شرکت سهامی شیلات ایران‌ و‌ شوروی یا شرکت ماهی ایران داد که نهایتا باز هم روس‌ها از سال ۱۹۲۶تا سال ۱۹۵۲(۱۳۰۶تا ۱۳۳۱شمسی) یعنی به مدت ۲۵ سال همچنان در صنعت شیلات ایران حضور داشتند.

 

نهایتا با پایان یافتن این قرارداد در سال ۱۳۳۱ و در سایه موقعیت سیاسی نسبتا با ثبات‌تر ایران در مجامع بین‌المللی، با پایان یافتن سلطه روس‌ها، شیلات ایران پس از نزدیک به یک ونیم قرن، ملی اعلام شد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.