دوشنبه ۷ خردادماه جاری، تشکل محیط زیستی بانی جنگل، میزبان نشستی با موضوع پروژههای احیای جنگل بود. در این نشست گروه احیای جنگل نهضت سبز زاگرس به نمایندگی امید سجادیان و گروه جنگلانه فرهنگ بومگردان فارس با نمایندگی محمد ثابت و بانی جنگل به میزبانی من حضور داشتند.
این برنامه، اتفاق نسبتا جدیدی بود که طی آن تشکلهای فعال در حوزه جنگلکاری توانستند در کنار یگدیگر در مورد روش کار، درس آموختهها و تامین منابع گفتوگو کنند. فرصتی برای شنیدن افراد یا گروههایی که توانستند مسیر جدیدی را در نقطهای از کشور طی کرده، مشکلات موجود را کنار زده و اتفاقی نسبتا مثبت را رقم بزنند.
شاید هیچگاه کسی اهمیت بالای این تجربهها و دانش کسب شده یا تبدیل به عملکرد این دانش را درنیابد تا زمانی که راه رفته را دوباره نپیماید. ما معتقدیم که این تجربیات و درسهای آموخته میبایست مستند شوند تا بتوان در توسعه کشور موثر بود.
از دغدغههای بیان شده در این گفتوگو باید به موارد زیر اشاره کنم:
دیده نشدن فضای کنشگری و عملکردشان در این مسیر و فرسودگی آنها در اثر تحمل مشکلات و فشارها و سنگاندازیها که گاها سبب توقف آنها میشود. وجود کنشگرانی که در نقش سلبریتیها به اسم احیای جنگل ظاهر میشوند و بیش از فعالیتهای صورت گرفتهشان در این مسیر سر و صدا میکنند. جذب منابع مالی و درگیر کردن احساسات مردم به بهانه احیای جنگل.
شرکتکنندگان باور داشتند که کلمه احیای جنگل مفهوم پیچیده و گستردهای است که با مفهوم صرفا نهالکاری و جنگلکاری متفاوت است. احیای جنگل بدون در نظر گرفتن جامعه و ذینفعان آن امکانپذیر نیست. اما نگاه اغلب مردم به سمت نهالکاری است و جلب مشارکت آنها برای دیگر ارزشآفرینیهای چنین پروژههایی گاهی اوقات کم است. اینکه رشد نهالهای خودرو در منطقه جنگلی به مراتب ارزشی بیشتر از نهالکاری در مسیر احیای جنگل دارند.
بیشک مشارکت جامعه مدنی بهویژه تشکلهایی که نگاه متفاوت به مقوله احیا دارند و در تلاشند تامین هزینههای مالی پروژههای جنگلداری (حفاظت) و جنگلکاری با مشارکت مردمی و مسولیت اجتماعی شرکتی ذینفعان حقیقی جنگلها انجام شود، شیوهای ارزشمند در جنگلداری اجتماع محور است.
بی شک نیاز داریم راه رفته و مسیرهای موفق و چالشها و دستاوردهایمان را با دیگر علاقهمند و فعالان این حوزه و گروههایی که تازه قدم در این مسیر گذاشتند به اشتراک بگذاریم.
مساله احیای جنگل بویژه در کشور ما با تعارضات حل نشده منابع طبیعی و جامعه محلی ذینفعان جنگل و وابسته به آن که در پی آن پیامدهایی چون آتشسوزی، قطع درختان، ورود به اراضی ملی و رهاسازی بیاجازه و بیش از حد دامها در عرصه مرتعی-جنگلی و نهایتا دور شدن آنها از مامن مادری خود مواجه است.
در این نشست درباره چرایی شروع چنین رویکردی به جنگلکاری، نقاط تمرکز پروژههای احیایی بر جنگلکاری، اشتغال جامعه محلی، ارزشگذاری و بهرهمندی از دانش و تجربه جامعه محلی در احیای جنگل و نگاه ویژه به کودکان به عنوان جنگلبانان جوان و تلاش برای ایجاد اشتغال سازگار با جنگل در روستاهای حاشیه جنگل گفتوگو و تبادل نظر شد.
من بعنوان یک فعال حوزه محیطزیست پس از سالها تلاش در حوزه محیطزیست و منابع طبیعی بشدت بر این باورم که برای حرکت در این مسیر نیاز به تغییراتی است که از دل این تجربهها بیرون میآید. از جمله تغییر روشهای سنتی جنگلکاری و احیا، روشهای کاشت تک گونه یا خطی کاری و … حتی اگر سالها طول بکشد باید آییننامهها و روشهای جدیدی را بنا نهاد که بتواند حفاظت را بر بهرهبرداری ارجحیت دهد و نیاز به حضور من یا کارشناس دلسوزی در فلان سمت نباشد، تا همگان به تبع قانون مجبور به اجرا و نظارت بر فعالیتها باشند.
بیشک کارشناسان و متخصصان جنگل اکنون بهتر میدانند که اقدامات ضربتی و عجولانه مانند طرح مدیریت “جنگلهای شمال” یا به اصطلاح “طرح خروج دام از جنگل” که از اواخر دهه ۵۰ تصویب و شروع شد راه خروجی مطلوبی بجز افزایش بیاعتمادی جنگلنشینان و تعارضات تمام نشدنی و آسیب بیشتر به جنگل نداشت.
برای پیوستن جوامع محلیو مشارکتکنندگان به چنین پروژههایی نیاز است همه واقعیتهای چنین پروژههایی را بدانند. زیرا کار احیای جنگل مثل کاشت نهال و سبز و جوان شدن آن در بهار و تابستان نیست. بلکه در شرایط یک محیط طبیعی با وجود مراقبتها، شرایط محیطی حکمفرماست و ممکن است نهالها خشک یا در اثر آتشسوزی از بین بروند. در مجموع باید بگویم پروسه احیا بسیار چالشبرانگیز و مهم است و نیاز به افرادی متخصص در هر بخش دارد.
نظرات بسته شده است.