دوم فروردین ۱۴۰۴ خبر خودکشی یک دختر جوان در رسانههای محلی آستارا منتشر شد. (س _پ )چهارمین نفری بود که در سالهای اخیر با سقوط از ساختمان مرگ به زندگی خود پایان میداد. کمتر از دو هفته بعد، نفر پنجم هم خودش را از بالای این ساختمان پرت کرد و فوت شد. (ش_ع)، سی ساله و مادر یک فرزند.
این مجتمع تجاری هشت طبقه که در تب تجاریسازیهای دههی هشتاد با تخریب بناهای تاریخی ضلع شمالی پارک معلم آستارا شروع به ساخت کرده و از آن زمان نیمهکاره رها شده است، بالاترین ارتفاعِ داخل شهر را در دسترس عموم افراد قرار میدهد. گزینهای وسوسهانگیز برای افرادی که میخواهند با پرت کردن خود از ارتفاع به زندگیشان پایان دهند.
افرادی که متاسفانه این روزها تعدادشان هم کم نیست. هرچند تا امروز هیچ گزارش و آماری از تعداد قربانیان خودکشی در آستارا منتشر نشده است. با این حال رییس اورژانس اجتماعی آستارا در مصاحبهای در مهر پارسال گفته بود فقط در شش ماه نخست ۱۴۰۳ تلفن این اداره ۴۳ بار برای گزارش اقدام به خودکشی زنگ خورده است.
یعنی به طور میانگین تقریبا هر چهار روز یک نفر. با این حال تعداد کمی از این موارد به رسانه راه پیدا میکند. گویا جدا از مسائل فرهنگی و سکوت خانوادهها، عوامل دیگری نیز در سانسور خودکشی نقش دارند. نگرانی از الگوبرداری نوجوانان یا ترس از آشکار شدن عمق فجایع اجتماعی، هیچ یک پنهانکاری در این زمینه را توجیه نمیکند.
بدون وجود آمار دقیق و شفاف نمیتوان به پژوهش علمی و آسیبشناسی اجتماعی این مسئله پرداخت. وقتی امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی در اواخر قرن نوزدهم کتاب خودکشی را مینوشت، به حجم بالایی از اطلاعات بسیار دقیق در مورد تک تک موارد خودکشی دسترسی داشت که توسط شهرداری هر منطقه با دقت تنظیم شده بود.
تا جایی که حتی وضعیت آب و هوا در زمان خودکشی هر فرد ثبت شده بود. در حالی که ما اینجا حتی نمیدانیم در یک ساختمان چند نفر خودکشی کردهاند. رسانههای محلی به پنج نفر اشاره دارند، در حالی که عدهای از مردم اعداد بالاتری را ذکر میکنند. گفته میشود سه نفر از این افراد، دخترانی اهل روستای مرزی باغچهسرا بودهاند. موضوعی که خود جای پژوهش دارد.
همچنین گفته میشود که یکی از فوتشدگان دختری ترنس بوده و قصد عمل تطبیقی داشته است. مرور خبرهای قدیمی رسانههای شهر نیز نشان میدهد که علاوه بر کسانی که خود را از بالای این ساختمان پرت کردهاند دستکم یک جسد نیز در اردیبهشت ۱۴۰۱ در داخل ساختمان پیدا شده که از هویت و علت مرگش اطلاع نداریم.
این ساختمان که در سالهای گذشته به دلیل تخلفات فراوان و آشکار در ساختش به نمادی از فساد شهرداری آستارا تبدیل شده بود، با افزایش تعداد خودکشیها در آن در سالهای اخیر، به ساختمان مرگ معروف شده است.
هیولایی سیمانی که با بلعیدن پیاده رو، به سمت پارک معلم پیشروی کرده و جایی برای تعریض خیابان باقی نگذاشته است. افتتاح این مجتمع تجاری با بیش از ۴۰۰ مغازه، آن هم در جایی که همین الان هم مشکل ترافیک دارد میتواند به گرهی کور ترافیکی منجر شود.
گرهای که جز با تخریب پارک معلم و قطع کهنسالترین درخت شهر باز نمیشود. ناگفته پیداست کسانی که برای ساخت این پاساژ، قدیمیترین کتابخانهی گیلان را تخریب کردهاند، به قدیمیترین درخت آستارا هم رحم نخواهند کرد.
به هر حال آنچه از درخت و کتابخانه و پاساژ به مراتب مهمتر است، جان انسانهاست. به ویژه انسانهایی که زیر بار سنگین فشارهای اقتصادی و اجتماعی خورد شدهاند و راهی جز نابودی خود پیش رویشان نمیبینند.
هزینهای که صرف ساخت این مجتمع تجاری و صدها مغازهی بلااستفادهاش شده، اگر صرف رفاه و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان میشد، شاید آدمهای کمتری در این شهر به خودکشی فکر میکردند.