«گردشگری خلاق»، نسل جدیدی از گردشگری است و در تعریف یونسکو، گردشگری خلاق «سفری هدایت شده به سمت تجربههای منتخب و اصیل به همراه یادگیری مشارکتی در هنر، میراث فرهنگی و یا ویژگیهای خاص یک مکان و با کسانی که در آن مکان ساکن هستند، تا از طریق این اتصال و مشارکت در یادگیری، میراث فرهنگی زنده بماند.»
از زمانی که ایده راهاندازی مجوز اقامتگاههای بومگردی صادر شد، هدف آن بود که گردشگر تجربه زندگی و کار مشارکتی را در فرهنگ همان منطقه تجربه کند. بر همین اساس ابتدا مجوز برای افرادی صادر شد که تمامی آیتمهای لازم را داشته باشند. اما پس از گذشت بیش از یک دهه از فعالیت بومگردیها، اکنون خروجی این اقامتگاهها تنها تفاوت در نوع اسکان و محیط است و گویی گردشگر به جای انتخاب هتلی مدرن، ترجیح میدهد در مکانی با معماری سنتی اسکان یابد و صاحب مکان نیز کم و بیش همان خدمات هتل را به مشتری ارائه میدهد.
اما در گردشگری خلاق، تأکید بر مشارکت گردشگر در زندگی و معیشت آن منطقه است. بیتردید در تمام استانهای کشور، میتوان بسترهایی را فراهم آورد تا گردشگر، بتواند سبک زندگی، اشتغال و معیشت را از نزدیک تجربه کرده و با جوامع محلی تجربههای مشارکتی داشته باشد. این نوع گردشگری، بهویژه در جوامع روستایی بهتر مورد توجه قرار میگیرد.
به عنوان مثال اقامتگاههای بومگردی در گیلان در مناطق روستایی میباید تجربه زندگی و معیشت مردم گیلان را برای گردشگر فرآهم آورند. و به عنوان نمونه،گردشگر در برداشت برگ سبز چای مشارکت داشته و از نزدیک فرآوری چای را مشاهده نماید و درصورت امکان در فرآیند سنتی چای سبز به چای سیاه، که در طبق چوبی برگ سبز مالش داده میشد، مشارکت نماید.
همین تجربه مشارکتی را میتوان در دیگر محصولات تولیدی گیلان اعم از صنایع دستی و محصولات کشاورزی همچون برنج، ابریشم، ماهی دودی و… هم داشت. تجربه خزانهگیری، نشا و برداشت برنج و تا آخرین مرحله ساخت عروسک برنج (ورزامشته) برای گردشگرانی که با این مفاهیم ناآشنا هستند، قطعا جذابیت بیشتری دارد. نمونه این تجربه را میتوان در پرورش نوغان و به ویژه در آخرین مرحله یعنی «کجچینی» نیز تسری داد.
در گام بالاتر، گردشگری مسؤولانه از همین گردشگری خلاق و آگاهانه شکل میگیرد و آن زمان میتوان از گردشگر انتظار داشت در حفظ و حراست داشتههای یک منطقه اعم از؛ محیط زیست، میراث فرهنگی، صنایع دستی و احترام به ارزشهای بومی منطقه و… کوشا باشد.
گهگاه شاهد اجرای برنامههای گردشگری خلاقانه در حوزههای مختلف هستیم که عمدتا از سوی برخی از سازمانهای مردم نهاد انجام میشود و کمتر شاهد اجرای این نوع گردشگری از سوی آژانسهای گردشگری هستیم.
چندسالی است نگارنده با همکاری دلارام جباری، تجربه گردشگری خلاقانه را برای گروه سنی کودک و نوجوان اجرا میکنیم و در برخی از این موارد، کودکان و نوجوانان با مشارکت فعالانه توانستند در پشت دستگاه پاچال نشسته و چادرشب (پارچه سنتی تولید شده در روستای قاسم آباد) بیافند. و یا با حضور در یک خانه تاریخی، شیوه قاشق زنی و دورازنی سفالهای کوزهای، که بر بام خانههای تاریخی گیلان چیده میشد، از نزدیک مشاهده و از استادکار سفالچین، دورازنی سفال را بیاموزند. کار با گل و ساخت سفال، پشت چرخ سفالگری، یکی از همین تجربهها بود که اخیرا انجام شد.
جمعه پیش، کودکان و نوجوانان گروه محله گردی با حضور در یکی از روستاهای دهستان جیرده، که چندسالی است به عنوان روستای ملی سفال ایران ثبت ملی شده، توانستند شیوه ساخت گمج (ظرف سفالی معروف گیلان برای طبخ خوراک) را از نزدیک دیده و به کمک استاد سفالگر، خود نیز گِل قرار گرفته بر چرخ سفال را شکل دهند.
اشتیاق نوجوانان برای کسب این تجربه اگرچه به شدت لذت بخش بود، اما آنچه فضا را دیدنی میکرد، نحوه برخورد پیرمرد سفالگری بود که به نظر میرسید در کهنسالی و برای گذران فراغت همچنان در کار گل است. رجبعلی سفالگر، افزون بر ۸۰ سال سن دارد و خود از کودکی بر پشت چرخ سفال نشسته است. اما نخستین تجربه او بود که توانست با تعداد زیادی کودک، پیرامون کار با چرخ سفال به گیلکی صحبت کند.
وقتی برای هماهنگی به کارگاهش، که درواقع خانه گلی قدیمی گوشه حیاطش بود، رفتم، میگفت: بچهها بیایند چه چیزی را ببینند؟ سر و ضع گلی مرا ببینند؟!
تجربه سالها خبرنگاری و دمخورشدن با آدمهای مختلف کمک کرد تا بتوانم رضایتش را جلب نمایم و او اجازه داد که کودکان از کارگاهش بازدید داشته باشند. اما دقایقی پس از این بازدید وقتی استاد سفالگر، اشتیاق کودکان را دید، خود از ایشان خواست تا گل چرخان بر چرخ سفال را به کمک او شکل دهند. شادی حضار و خندههای بلند استاد سفالگر، گویی روحی تازه در خانهای دمید که ۴ نسل از خاندانش سفالگر بودهاند و استاد رجبعلی گویی داشت به نوههای خود سفالگری میآموخت و من پشت ترکهای عمیق چهره استاد وکارگاه دودگرفته اش، میدیدم که هنر نیاکان او دوباره دارد نفس میکشد. او ناراحت بود از اینکه کوره پخت سفالش، با قدمت بیش از ۱۵۰ سال بهخاطر عدم رسیدگی تخریب شده و او که دیگر توان ترمیم کوره را نداشته است، در اثر بارش نزولات جوی سقف کوره فرومی ریزد.
در پایان برنامه، وقتی کودکان با دستهای گلی شادمانه سفالهای دست ساخت خود را به دست گرفتند، فهمیدم که دربرنامههای گردشگری با برنامه میتوان فرهنگ مصرف را تغییر داد و با گردشگری خلاقانه، دوباره ارزشهای بومی را بازتولید نمود.