همه چیز از یک مصاحبه شروع شد؛ مصاحبهای که انجام و منتشر شد اما نه مصاحبهکننده و نه مصاحبهشونده مسئولیت آن را نپذیرفت و از اساس آن را تکذیب کردند.
یک طرف این مصاحبه خبرگزاری فارس بود و طرف دیگر آن محمدکاظم دلخوش اباتری، نماینده صومعهسرا در مجلس؛ آنها در شرایطی که هیچکس از جزییات حرفهایشان باخبر نبود، خبر از تصویب مصوبهای دادند که بر اساس آن، میلیونها زن ایرانی را با محدودیتهایی بیشتر از آنچه تا امروز داشتهاند، مواجه میکرد.
مصوبهای که بر اساس آن تمام زنان بالای ۱۸ سال برای خروج از کشور نیاز به اجازهی سرپرست خود داشتند. موضوعی که حقوقدانان معتقدند از اساس سندیت ندارد و افراد بالای ۱۸ سال را نمیتوان افراد دارای سرپرست فرض کرد و این موضوع از اساس بیقاعده است.
مواجه با واکنش
به نظر میرسد مجلس برای تصویب طرحهای جنجال برانگیزش به تازگی دیگر حتی فکر هم نمیکند؛ همه چیز در یک جمع چند نفره، گوشهای از ساختمان مجلس و نه روی صندلیها بلکه روی موکت سبزرنگ مجلس تصویب شده و سپس لایحهاش به هیات رییسه تقدیم میشود.
درست مثل ماجرای تدوین و تصویب طرح محدودسازی اینترنت که اسم رمزش طرح صیانت بود و بعد از واکنشهای گسترده به آن، صدایش درآمد.
چرا این اقدامات حتی اگر تکذیب شوند، مهماند؟
حاکمیت سیاسی و حکمرانان آن در بزنگاههای مختلف نشان دادهاند اگرچه خوب صدای مردم را میشنوند، اما خودشان را به نشنیدن میزنند. در شرایطی که بیش از ۴ ماه است زنان ایرانی پرچمدار تحولخواهی جامعهی ایران شدهاند، گاهی در دولت کسی پیدا شده و اصلیترین شعارهای این جنبش را شعار دولت دانسته و گاهی هم مثل همین حالا، مجلس بهصورت چراغ خاموش تلاشش را کرده تا خودش را به نشنیدن بزند.
به هر ترتیب تکرار این رویه نشان میدهد صدای حال فعلی جامعه، اگرچه خیلی خوب به گوش حکمرانان رسیده است، اما آنها دلخوش به نشنیدن این صدا هستند.
قوانین محدودکننده علیه زنان
مبارزات زنان در جامعهی ایران به امروز و دیروز محدود نیست؛ از مشروطه تا امروز زنان بسیاری آمدهاند و رفتهاند تا اکنون جامعهی ایران اینگونه بایستد، پا بر زمین بکوبد و حقوق خود را طلب کند.
قوانین تبعیضآمیز دیه، رسمهایی که دست در دست قانون دارند و زنان را از حق حیات باز میدارند و مصوبههایی که میخواهند چتر بزرگتری روی سر زنان بکشند، همه حاصل یک تفکرند.
سه سال پیش زمانی که در یکی از روستاهای تالش رضا اشرفی، دخترش رومینا اشرفی را به قتل رساند، هیاهوی تدوین لایحهی منع خشونت علیه زنان بلند شد. لایحهای که در پیچ و خم بروکراسیهای من درآوردی گم شد تا در غیبت آن، لوایح و مصوبههای سلیقهای خلق شوند که نه تنها خشونت را بر زنان منع نمیکند، بلکه مشوق خشونت نیز هست.
یک فنجان تحجر
حالا دیگر تقریبا همه میدانند زنان ایران چه چیز را طلب میکنند؛ البته همه به استثنای کسانی که رونق بازار خود را در تقلید خواستههای آنان یا کوچک شماردنشان میدانند.
صدایی که نمیشنوند، راهکارهایی که ندارند و کبکوار به زیر برفی خزیدهاند که سرمایش همه را زمینگیر کرده است.