فرصتی طلایی برای گیلان

استانداری هادی حق‌شناس:

100

بررسی تاریخ چهل و شش سال گذشته مدیریت ارشد گیلان در نظام جمهوری اسلامی که با آمدن و رفتن هیجده استاندار همراه بوده است. به زعم نگارنده، تاکنون چنین فرصت طلایی را برای استان بمنظور جبران عقب‌ماندگی از مدار توسعه به نسبت سایر استان‌های کشور فراهم نکرده است.

 

مهم‌ترین ویژگی این فرصت طلایی، شکستن قفل سنگین توسعه، با بروز وفاق در همه نیروهای سیاسی و اجتماعی اعم از اصلاح طلبان و اصول‌گرایان از یک سو و اجماع همه قدرت‌های محلی اعم از امام جمعه، سپاه تا مطبوعات و رسانه ها از سوی دیگر، درباره استانداری آقای هادی حق‌شناس است. سرمایه‌ای چنین گرانسنگ در استانی که انگار بند ناف آن را با اختلافات بریده‌اند، بی‌سابقه، نایاب و شگفت‌انگیز است.

 

در سال‌های اوان پیروزی انقلاب اسلامی، عموما نصب استانداران از سوی وزارت کشور، چندان ارتباطی با خواست عمومی جامعه الیت استان نداشته است. چنانکه اساسا دخالت مردم در چنین اموری همچون مطالبه استانداری توسعه‌گرا، کم موضوعیت و در محافل سیاسی از آن سخنی بمیان نمی‌آمد.

بعد از پیروزی غیرمترقبه اصلاحات و در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، استاندار مورد نظر اصلاح‌طلبان تصدی امور استان را به دست گرفت. اما او بسیار زود رابطه خود را با بدنه نیروهای سیاسی و اجتماعی از هر جناح قطع نمود.

 

استاندار دوره اصلاحات بنا به نظر کارشناسی و تلاش و کوشش مقتدرانه خود، توانست دو پروژه بسیار مهم  و کلان استانی، اول بزرگراه رشت – قزوین و دوم راه آهن رشت – قزوین را شروع کرده تا در دوره دیگر استانداران بعدی، این هر دو پروژه بزرگ به بار بنشیند.

پس از آن نیز استانداران بعدی یا نماینده جناح اصول‌گرایان بودند و یا توسط صاحب نفوذترین چهره گیلانی اعتدال توسعه، که در آن زمان، در قد و قامتی ملی به ایفای نقش سیاسی و مدیریتی خود می‌پرداخت، بدون توجه به خواست بدنه اجتماعی تحول‌خواهان گیلانی، تعیین تکلیف می‌شدند.

 

اما این بار، با پیروزی و استقرار دولت وفاق مسعود پزشکیان، وفاقی به معنای کامل کلمه در استان گیلان وقوع یافته است. قاطبه نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب بر اساس بیانیه‌های منتشره، اصلی‌ترین خواسته خود از دولت چهاردهم را استانداری آقای حق‌شناس اعلام کردند.

در ادامه، دوازده نفر ازمجمع سیزده نفره نمایندگان مجلس که همگی تعلق خاطر و یا وابستگی جناحی به اصول‌گرایان دارند نیز به استانداری آقای حق شناس رأی دادند. بر اساس اطلاعات واصله امام جمعه و سپاه نیز از این امر استقبال کرده و شاید برای این انتصاب تلاش هم کرده باشند.

 

به هر تقدیر هادی حق شناس استاد اقتصاد پنجاه و هفت ساله گیلانی با کوله‌باری از تجارب نمایندگی مجلس، استانداری گلستان و انواع مدیریت‌های محلی و ملی در سازمان بنادر و دریا نوردی، در تاریخ یازدهم مهر ماه سال ۱۴۰۳ به عنوان نوزدهمین استاندار گیلان از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران معرفی شد.

مهم‌ترین ویژگی استاندار نوزدهم، شناخت او از جغرافیا، تهدیدها، فرصت‌های گیلان از یک سو و همچنین شناخت نیروهای سیاسی، اجتماعی، نهادهای قدرت، دانشگاهیان و صاحب‌نظران گیلانی مستقر در گیلان و تهران از سوی دیگر است.حق شناس همواره معروف به سعه صدر، آرامش و دارا بودن توان تعامل با شهروندان گیلانی است.

 

اما این فرصت طلایی وفاق برای توسعه گیلان چگونه باید مورد استفاده حداکثری قرار بگیرد؟

استاندار نوزدهم اگر وقت کافی برای مطالعه سند بسیار مهم آمایش سرزمین مصوب اسفند ماه سال ۱۳۹۹ بگذارد، به کلیات و حتی بخش مهمی از جزئیات مسیر توسعه گیلان در بیست سال آینده پی خواهد برد.

او اگر دوران مأموریت خود را در چارچوب این سند کارشناسی تعریف کند، یک الزام برای موفقیت را دارا می‌شود. اما آگاهی او از برنامه استراتژیک استان کافی نیست.

شرط کافی موفقیت استاندار جدید گیلان، گزینش و انتصاب نیروهای کارآمد، ریسک‌پذیر، تحول خواه، با کارنامه مشخص اجرایی برای سمت‌های مهم استانداری است. نگاه صرفا سیاسی و یا سفارشی، آفت بزرگی است که همواره مدیران ارشد قبلی استان را آزرده و موجب خسارات و آسیب فراوانی به مردم گیلان نیز شده است.

باید اعتراف کرد که گیلان یکی از ضعیف‌ترین اقتصادهای استان‌های کشور را دارد. برای به حرکت درآوردن چرخ اقتصاد استان دو پست معاونت عمرانی و معاونت اقتصادی از اهمیت بسزایی برخوردار است.

آقای حق‌شناس اگر وسواس و دقت کافی منجر به خروجی‌های مشخص را در زمینه این دو پست مهم استانداری نداشته باشد، بدون تردید نخواهد توانست طلسم در جازدن و عقب‌ماندگی استان را بشکند.

در کنار این دو، انتخاب معاونت سیاسی هوشمند و مرتبط با بدنه سیاسی و اجتماعی استان بمنظور بسیج نیروهای مردمی و تأمین امنیت از طریق شبکه مدیران تحت امر اعم از فرمانداران و بخشداران برای تسریع روند عمران و آبادانی و حرکت اقتصادی از ضرورت‌های پیش روی استاندار گیلان است.

مسیر آینده یک مدیریت قوی در گیلان با راضی کردن همه جناح‌های سیاسی و یا قدرت‌های محلی به سرانجام نمی‌رسد.کارایی چه بسا موجب نارضایتی موقت بسیاری هم بشود. اما نتایج انتخاب مدیرانی جسور و مقتدر با توانایی تعامل با نیروهای اجتماعی بجای لابی‌های سیاسی و قدرت‌های محلی، شانس حق‌شناس را برای موفقیت افزایش می‌دهد.

حق‌شناس باید سرنوشت و عاقبت اسلاف خود را در استانداری گیلان نیک ببیند و درس‌های لازم را از آنان بگیرد. او اگر راه استاندارانی مقتدر اما بدون هرگونه ارتباط با بدنه اجتماعی را برود و یا راه استاندارانی مهربان که استانداری را با کمیته امداد و حاتم بخشی‌های بیکران از کیسه دولت اشتباه گرفته‌اند به خطا خواهد رفت.

گیلان در سالیان گذشته استاندارانی جو زده یک پروژه که سرنوشت خود را نیز با همان یک پروژه گره زده‌اند را نیز به خود دیده است. چنانکه در کنار این همه، استانداران بی‌خاصیتی که فقط روزگذران بوده و بدون هیچ عملکرد مشخصی ساختمان استانداری را ترک کرده‌اند نیز در استان خود نمایی کرده‌اند.

حاصل جمع و میانگین عملکرد این هیجده نفر استانداران قبلی گیلان، سقوط رتبه عالی زیر ده گیلان به رتبه ناراحت‌کننده بیست و یک توسعه به نسبت استان‌های دیگر شده است.

سئوال نهایی اینجاست. آیا هادی حق‌شناس می‌تواند از این فرصت طلایی وفاق، برای تحولی که گیلان سالیان سال منتظر و شایسته آن است استفاده کند؟؟

 

 

نظرات بسته شده است.