پیامد کنش های اجتماعیِ پراکنده اما ممتد و به هم پیوسته در قرن ماضی، و هم حالا مطالبه گریهای گسترده و فزاینده ی زنان در ماههای اخیر، توجه عامه به جمعیتهای پیشرو و صف شکن در حوزه ی حقوق زنان بیشتر شده و به تبع آن میل به بازخوانی تاریخچه ی پیدایش و هم چگونگی مبارزات طلایه داران این جنبشها در سالهای سلطه ی نظمِ مردسالارانه و هم آمیختگی افکار جامعه ی ایرانی با سنتهای جنسیت زده، فزونی گرفته است.
انجمن پیک سعادت نسوان رشت با محوریت روشنک نوعدوست یکی از همین تشکل های پیشاهنگ در حوزه ی حقوق زنان است که نیکبختانه این روزها به انحای گوناگون، و در رسانه های مختلف (شنیداری و دیداری و نوشتاری/ مکتوب و مجازی) از آن و کنشهای موثر اجتماعی اش در اواخر عهد قاجار و دوره ی پهلوی اول، بسیار صحبت به میان می آید.
البته که این یادداشت درباره ی بانو نوعدوست و جمعیت محترم و موثر پیک سعادت نسوان نیست. بلکه مطمح نظر نگارنده از این سطور توجه دادن مخاطب به عامل انگیزاننده ی این حرکت های مطالبه گرانه ی زنانه در گیلان است که عموماً فراموش می شود. در واقع صاحب این قلم می خواهد در این مجال به خاستگاه و نیروی محرکه ی این جنبش صدساله بپردازد؛
به جمعیت فرهنگ رشت، که حالا (تیرماه ۱۴۰۲) صد و هفت ساله میشود.
جمعیت فرهنگ رشت چگونه پدید آمد؟
داستان از سفر یک عضو اداره ی کارگذاری رشت و کفیل وقتِ امور معارف گیلان (قویمالدوله) به تهران آغاز شد؛ در سال ۱۲۹۵ خورشیدی. قویمالدوله در سفر به پایتخت ضمن دیدار با رئیس تعلیمات کشور از او خواست تا برای مدرسه ی احمدیه رشت (به عنوان تنها مدرسه ی متوسطه ی این شهر) که فاقد معلم ریاضی بود فردی را معرفی و اعزام نماید.
آن زمان رشت به دلیل مقاربت با انزلی و ارتباط از طریق دریا به اروپا پیشتر از هرجای کشور با مظاهر مدرنیته آشنا بود. جودت اما این گرایش به افکار نو را نه فقط در ظواهر شهر و آدمهایش که در شیوه ی مدیریت مدرسه ی احمدیه به ریاست میرزا حسینخان روحی معروف به نیکروان نیز دید.
این همزمان بود با فراغت از تحصیل میرزا حسین جودت (دانشجوی مدرسه ی علمی تهران) که ریاضیات و هندسه خوانده بود و فرانسه و انگلیسی و عربی می دانست و حالا دلش می خواست معلمی کند. میرزا حسین (۱۲۷۱-۱۳۶۸خورشیدی) فرزند میرزا جعفرخان ناظم السلطنه (رئیس وقتِ کشیکخانه ی گارد مخصوص شاه) نیکبخت بود که رئیس تعلیمات (میرزا سهامال دینخان) برای اجابت خواسته ی قویمالدوله، عدالت پیشه کرد و بین قبولشدگان آن سالِ مدرسه ی علمیه برای گزینش معلم ریاضی، مسابقه ی کوچکی ترتیب داد که برنده اش او شد. پس چون مجال نبود همان جا، فی الفور قراردادی تنظیم، حقوقی معین و جودتِ جوان به عنوان دبیر ریاضی مدرسه ی احمدیه رشت استخدام و در معیت جناب کفیل راهی رشت شد.
آن زمان رشت به دلیل مقاربت با انزلی و ارتباط از طریق دریا به اروپا پیشتر از هرجای کشور با مظاهر مدرنیته آشنا بود. جودت اما این گرایش به افکار نو را نه فقط در ظواهر شهر و آدمهایش که در شیوه ی مدیریت مدرسه ی احمدیه به ریاست میرزا حسینخان روحی معروف به نیکروان نیز دید. نیکروان، زاده ی کرمان بود و تجربه ی زیستن در روسیه را داشت. زبان روسی را هم می فهمید و از اینرو با تحولات اروپا آشنایی داشت و این برای معلم جوان غنیمت بود.
با گذشتن زمانی کوتاه از تدریس در احمدیه، به حکم نوجویی و روشن اندیشی جودتِ جوان، رابطه ی این معلم ریاضی و محصلینش به رفاقتی دو سویه کشیده شد، تا جایی که دیگر جز ارتقاء دانش، احوالات شخصی دانش آموزان نیز مساله ی روز او شد. جودت می دید که دانش آموزان و دانشجویان مستعد رشتی فراتر از فضای تحصیل، امکانی برای سرگرمی های گروهی و کار خلاقه ی جمعی ندارند و این سرگردانی و بی برنامه گی را عاملی برای استعدادسوزی و گرایش به آلودگی می دید.
پس در این اندیشه شد که آنها را که استعدادی دارند و علاقه ای به کار گروهی، در جمعیتی حول مسائل معارفی گرد هم بیاورد. این اتفاق هم خیلی زود با دعوت از چند تن از دانشجویان صورت گرفت. اهداف و شیوه نامه ای برای جمعیت نوشته شد که بنیانش، با رویکرد پیشگیری از تهاجمات و جنجال های احتمالی از سوی مخالفینِ اینگونه تحرکات تحول خواهانه، بر دو محور بود:
1- عدم دخالت جمعیت در امور دینی و مذهبی ۲- عدم گفتگو و عمل، حول موضوعات سیاسی.
و این گونه کار به مرحله ی تعیین نام رسید.
تقریباً مقارن با آن زمان که جودت از تهران به قصد رشت عازم بود، شاهزاده سلیمان میرزا اسکندری، در پایتخت، تشکلی را با عنوان جمعیت فرهنگ بنیان گذارده بود. واژه ی فرهنگ به تازگی در لابه لای نوشته های اهل قلم خوانده و از زبان روشنفکران زمان شنیده می شد و از این رو بسیار خوشایندِ جودت نیز بود. پس از همین عبارت هم برای نامگذاری جمعیت نوبنیاد در رشت بهره گرفت و تشکیلات را با این نشان ثبت کرد: «جمعیت فرهنگ رشت»
از آن پس (یعنی تیرماه ۱۲۹۵خورشیدی) جمعیت فرهنگ رشت اقدام به برگزاری نشستها، جلسات، کنفرانسها و سخنرانیهایی با محوریت مباحث علمی، ادبی و اخلاقی و تاریخی می کرد و در این مسیر جدا از امکان مشارکت اعضا در برنامه ها، از حضور اهالی اندیشه ی خارج از جمعیت نیز بهره می گرفت. و این گونه با تثبیت موقعیت جمعیت و جدیت فعالیت آن، بسیاری از کنشگرانِ جوان حوزه های هنر و فرهنگ به عضویت آن در آمدند. چهره هایی چون:
محمدعلی خان آزاد، ناصر سخنور، ابونصر رازی، کریم کشاورز، محمدعلی کباری، محمد ثابت، حسین نیک پی، سیداحمد نقیبی، غلامرضا آزاد، رضا روستا، محمود کیایی، احمد محققی، حسین جودت، نیک پی، حسین فصیحی، علی فروزی، یوسف شایگان، فروهید، محمود حریری، سرکیس، شفیع آمیغ، غلامرضا رضایوف، حسین شهرستانی، نعمت فروزین، محمد علی فرنودی، گیوه چی، طلوعی، اسماعلی فرحناک، حسن مینوئی، احمد طواف، محمد حسین دایی نمایشی، محمدعلی خمامی و…
با آن که جمعیت فرهنگ رشت اولین جمعیت با رویکرد معارف در گیلان نبود و پیش از آن هیات امید ترقی (در سال ۱۲۸۹) به عنوان کانون فرهنگی پیشرو منتها با تمرکز بر هنر نمایش، فعالیتهای فرهنگی ساختارمندی را آغاز کرده بود، اما همان گونه که پیشتر آمد، جمعیتی که جودت با همراهی نیکوروان بنیانگذارش شد (علی رغم عمر کوتاه پانزده ساله) توانست جدای از اثرگذاری و ارتقای فرهنگ عمومی، با اجرای نقشی حمایتگرانه، با جذب زنان و دخترانِ روشن اندیش و تحولخواه بومی (که اکثراً از خویشاوندان نزدیک اعضای اصلی جمعیت فرهنگ بودند) آغازگر حرکتهای مطالبه گرانه ی زنان گیلانی و بسترساز امکانی برای پویش و جوشش جمعی با محوریت مسائل مبتلا ایشان شود.
از مختصات منحصر به فرد جمعیت فرهنگ در زمانه ی خود، تاسیس کتابخانهای با چند هزار جلد کتاب با موضوعات علمی، تاریخی و هنری بود که بسیار به کار دانشجویان و دانش آموزان و اهالی و قلم و پی جویان هنر و فرهنگ می آمد. همچنین از دیگر ساختارهای موثر پدید آمده توسط این انجمن، کلاسهای درس اکابر (مدرسه ی شبانه) ویژه ی تحصیل نوآموزان بزرگسال بود.
جمعیت، جدای از فعالیتهای آموزشی و تبلیغیِ میدانی، از رسانه ی مکتوب اختصاصی نیز بهره می برد. ماهنامه/ مجله ی جمعیت فرهنگ با بهره گیری از نویسندگان و سخنوران صاحب ایده و اندیشه ای چون ابراهیم فخرایی، سعید نفیسی و نصراله فلسفی در قالب مقالات، ترجمه ها و تالیفات، گامهای موثری در مسیر نشر آگاهی برداشت.
جمعیت همچنین در بهره گیری از ظرفیتهای هنر در مسیر توسعه ی فرهنگ نیز کنش فعال و موثری داشت. اجرای نمایش هایی با موضوعات فکاهی، اخلاقی و اجتماعی با جلب مخاطبین بسیار از همه ی طبقات اجتماعی امکان آشنایی ایشان با معارف روز از زبان نویسندگان صاحب اندیشه ی جهانی را فراهم می ساخت. ضمن این که درآمد حاصله از فروش بلیط اجراها، در کنار پرداخت حق عضویت از سوی اعضا، کارسازی هزینه های جاری و برنامه ریزی جهت پروژههای فرهنگی آتی را برای مدیریت جمعیت امکانپذیر می ساخت.
با آن که جمعیت فرهنگ رشت اولین جمعیت با رویکرد معارف در گیلان نبود و پیش از آن هیات امید ترقی (در سال ۱۲۸۹) به عنوان کانون فرهنگی پیشرو منتها با تمرکز بر هنر نمایش، فعالیتهای فرهنگی ساختارمندی را آغاز کرده بود، اما همان گونه که پیشتر آمد، جمعیتی که جودت با همراهی نیکوروان بنیانگذارش شد (علی رغم عمر کوتاه پانزده ساله) توانست جدای از اثرگذاری و ارتقای فرهنگ عمومی، با اجرای نقشی حمایتگرانه، با جذب زنان و دخترانِ روشن اندیش و تحولخواه بومی (که اکثراً از خویشاوندان نزدیک اعضای اصلی جمعیت فرهنگ بودند) آغازگر حرکتهای مطالبه گرانه ی زنان گیلانی و بسترساز امکانی برای پویش و جوشش جمعی با محوریت مسائل مبتلا ایشان شود. روشنک نوعدوست نیز که در زمان تاسیس جمعیت فرهنگ ۲۲ سال داشت، بر پایه ی روایتهایی شفاهی، از نخستین زنانی بود که به عضویت این جمعیت درآمد و همین حضور و تجربه اندوزی بود که زمینه های شکل گیری بخش زنان جمعیت (به صورت مخفی)، و کمی بعد بسترساز پدیدآمدن سازمانهایی مستقل و ویژه ی زنان در گیلان شد، که انجمن پیشروی پیک سعادت نسوان رشت از آن جمله است.