داره زیر چتر بارون تن خیس لحظه هام می پوسه
گفتگو با زنده یاد سعید تحویلداری، خواننده نام آشنای گیلان
گیلان امروز/
اشاره:
چندین سال پیش که در خیابان تختی رشت مغازه ای داشت، می توانستی حس کنجکاوی آن همه سال سکوتِ او را با عبور از کنار پیاده روی مغازه اش و نیم نگاهی به درون آن فرو بنشانی. آخر از سعید تحویلداری، آوازخوان سال های دور شهر رشت هیچ خبری نبود و البته هیچ گفتگوی مکتوبی در دست نبود و آخرین اثرش در پیش از انقلاب هم این ترانه بود: همه حرفات دروغ بود، همه قصه هات دروغ بود …؛ شنیده بودیم که پس از سال ها سکوت در تدارک انتشار نوار کاستی مستقل از کارهای تازه اش است. هشتم خرداد سال ۸۲ با آرش سیگارچی در روزنامه گیلان امروز پای صحبتش نشستیم که ماحصل آن نشست را در ادامه می خوانید:
س/ طی این سال ها اصلا با مطبوعات گفتگو نکردید. علت خاصی داشت؟
ج/ شما چه زمانی مد نظرتان هست؟
س/ فکر کنم بعد از انقلاب این اتفاق اصلا نیفتاده است.
ج ـ این اتفاق قبل از انقلاب هم نیفتاده بود. دلیل خاصی هم نداشت. بهرحال بعد از انقلاب که میدان موسیقی را برای تازه واردها خالی کردیم اصلا در جریان روزنامه و مصاحبه و این حرف ها هم نبودم.
س/ چند وقتی ست که خواننده های آن طرف آب از کارهای قدیمی شما چند تایی خوانده اند. درسته؟
ج / آقایی به اسم سامان ترانه ی آشیون چوبی را از ترانه های من خوانده.
س/ و نسل امروز نمی داند خواننده اصلی آن کار چه کسی بوده …
ج/ به هر حال آنها آنجا هستند و هزینه ساخت آهنگ هم آنجا گران است. به طبع اینجور سوء استفاده هم می کنند.
س/ اجرای کار چطور بود؟
ج /فکر می کنم برای مردم جالب نبود. دوستانی که به ما می رسیدند می گفتند که ریتم اجرای ترانه خوب نبود. برای اینکه با آن ریتمی که من قبلا کار کرده بودم آشنا بودند. البته شاید باشند کسانی که کار به همین شکل مورد پسند آن ها باشد.
س/ شنیده ایم آلبوم جدیدی را در دست تهیه دارید. آهنگ های قدیمی را هم در آن بازخوانی می کنید؟
ج/ کاری که در دست تهیه داریم همه ی آهنگ هایش جدید است، اما شاید برای کاست های بعدی این کار را بکنم.
س/ ترانه ها از کیست؟
ج/ ترانه ها بیشتر سروده های خودم هستند. دو تا از ترانه ها هم از فرهاد پاک سرشت است. دو تا آهنگ و ترانه ی دیگر این کار هم ساخته ی ّ”علی اسمی” است. حدودا ۹ ترانه و یک آواز برای این کار جدید که تا دو ماه آینده عرضه خواهد شد، ساخته شده است.
س/ کار در همین جا ضبط می شود؟
ج/ کار در تهران ضبط می شود.
س/ چرا همینجا ضبط نکردید؟
ج/ اینجا امکانات فنی اش خوب نیست.
س/ چطور؟ ما که شنیدیم استودیوهای رشت را بازسازی کردند!
ج/ خب، شما نتیجه ی کارهایی که این روزها در این استودیو ها ضبط شده اند را ببینید متوجه جریان می شوید.
س/ تنظیم آهنگ ها در تهران انجام می شود؟
ج/ تنظیم آهنگ را اکبر کنعانی که از دوستان قدیمی من است انجام می دهد. البته نوازنده ها همه تهرانی هستند.
س/ نوازنده ها را هم به همان دلیل که اینجا نوازنده خوب نداریم، از تهران انتخاب کردید؟
ج/ نه! به دلیل بعد مسافت و زمانی که باید صرف کنند. برای خیلی از نوازنده ها مقدور نبود که به تهران بیایند.
س/ برگردیم به گذشته. در مورد ترانه “سیاه چومه” چطور شد که این آهنگ را ساختید.
ج/ انگیزه ی خاصی نداشت.
س/ اخیرا نوار کاستی از شما به بازار آمده که در آن شعر ” گاب دکفته بازار” شیون فومنی را خوانده اید…
ج/ بله، مرحوم شیون این کار را داشتند و قرار بود آن را به صورت نوار منتشر کنند. به هر حال آقای کنعانی پیشنهاد کردند که من آن کار را بخوانم. من هم چون به شیون بدهکار بودم به عشق او خواندم.
س/ ترانه هایی که به فارسی خوانده اید کمتر از ترانه های گیلکی هست…
ج/نه، کارهای فارسی من بیشتر بوده. منتها آن چیزی که شما یادتان هست بیشتر رشتی بوده. من ” زخمی” را خواندم.” آشیون چوبی” را هم خوانده ام. آن زمان های خیلی دور وقتی محصل بودم ” سوری جان” و ” زهره ” را خواندم که آهنگ شعرش را آقای حمیدی ساختند. ترانه ” میخانه” را خواندم که آهنگش مال آقای داریوش علیزاده بود و شعرش را هم آقای انصاری سروده بودند. در مجموع من بیشتر فارسی خوانده ام.
این وقفه طولانی بخاطر این بود که صلاح نمی دیدم کاربکنم. می خواستم یک مدت کنارباشم. همین آقای کنعانی قبل از اینکه آقای ناصر مسعودی دوباره شروع به خواندن کند به من پیشنهاد کرده بود که بخوانم. ولی من به دلیل اینکه خودم را آماده نمی دیدم شروع نکردم.
س/ شما در شروع مصاحبه اشاره به این کرده بودید که بعد از انقلاب میدان را برای تازه واردها خالی کرده بودید. چه انگیزه ای باعث فعالیت دوباره شما شد؟
ج/ انگیزه همان انگیزه ی پیش از انقلاب بود. من با هنر بزرگ شدم. صدای خوب در خانواده ی ما موروثی بود. من کلاس دوم ابتدایی که بودم در زنگ تفریح ها می خواندم.
س/ پس این وقفه ی طولانی برای چه بود؟
ج/ این وقفه طولانی بخاطر این بود که صلاح نمی دیدم کار بکنم. می خواستم یک مدت کنار باشم. همین آقای کنعانی قبل از اینکه آقای ناصر مسعودی دوباره شروع به خواندن کند به من پیشنهاد کرده بود که بخوانم. ولی من به دلیل اینکه خودم را آماده نمی دیدم شروع نکردم.
س/ با همان سبک موسیقی پاپ گذشته تان دوباره به میدان آمده اید؟
ج/ نه، در این کاستی که در حال آماده شدن است آهنگ هایش هم سنتی، هم تلفیقی از ایرانی و پاپ است.
س/ چرا به این صورت؟
ج/ به هر حال سرمایه گذار که می خواهد سرمایه گذاری کند همه چیز را در نظر دارد وقتی دارد ده میلیون تومان هزینه می کند حداقل باید پولش برگردد. به نظرم آن آقا هم عاشق است وگرنه در این آشفته بازار که هر کسی یک نوار برای خودش بیرون می دهد، واقعا سرمایه گذاری کردن در این راه کار ساده ای نیست.
جوانها دارند کارهایی می کنند. یکسری از جوان ها هستند که کار محلی می کنند اما به هر حال سبک کارشان تا اندازه ای با گذشته فرق می کند. ترانه هایی که الان با ارکستر اجرا می شود برای مردم جذابیت خاصی ندارد. باید چیزهایی از عشق و زندگی برای مردم ساخت.
س/ چندی پیش که با آقای عذرخواه صحبت می کردیم می گفتند در انتخاب ترانه هایمان مشکل داریم. اگر عشق زمینی را در ترانه هایمان بخواهیم منعکس کنیم ایراد می گیرند در حالی که این اتفاق در تهران هرگز نمی افتد؟
ج/ بله، من هم این را شنیده ام. حالا نمی دانم تا چه حد صحت دارد. عموما اعتقادم اینست که هر مسوولی اگر طرف مقابل خودش را صادق ببیند با او راه می آید. به هر حال زمان باید بگذرد. من الان دوست دارم دست آن هایی که در آن سال ها کار می کردند را ببوسم.
س/ در مورد موسیقی این سالهای گیلان چه نظری دارید؟
ج/ جوانها دارند کارهایی می کنند. یکسری از جوان ها هستند که کار محلی می کنند اما به هر حال سبک کارشان تا اندازه ای با گذشته فرق می کند. خاطرم هست چندی پیش به من پیشنهادی شد که با ارکستری کار کنم. اعضای این ارکستر واقعا هر کدام در کار خودشان استاد بودند. منتهی من قبول نکردم. چون ترانه هایی که الان با ارکستر اجرا می شود برای مردم جذابیت خاصی ندارد. باید چیزهایی از عشق و زندگی برای مردم ساخت.
س/ نمی خواهید در رشت کنسرت بگذارید؟
ج/ حداقل اگر دو کاست از من به بازار آمد انشاالله یک کنسرت هم خواهم داشت.
س/ الزامی برای این کار دارید؟ چون فکر می کنیم برای اینکه مردم شما را بشناسند مشکلی ندارید؟
ج/الزامی نیست. از الان بلیت ها را فروخته شده می بینم. اما وقتی که یکی می خواهد برای مردم دو ساعت برنامه اجرا کند حداقل باید بیست آهنگ جدید داشته باشد.
س/ چطور شد کار خوانندگی را حرفه ای دنبال کردید؟
ج/ اصلا حرفه ای دنبال نکردم.
س/ حتی قبل از انقلاب؟
ج/ قبل از انقلاب هم آماتور بودم.
س/ اولین آهنگ شما چه بود؟
ج/ اولین با آقای حسین حمیدی من را با آقای داریوش علیزاده که در نواختن سنتور استاد بودند، آشنا کردند. ایشان تستی از من گرفتند بعد از آن خودشان آهنگی به نام ” میخانه” را برایم ساختند و کار من از اینجا شروع شد.
س/ چه سالی؟
ج/ سال ۳۹، ۴۰ بود فکر کنم. آن موقع سال دوم دبیرستان بودم که ترانه ای که خواندم مورد استقبال مردم قرار گرفت و متعاقب آن کارم را ادامه دادم. بعد از ترانه میخانه، ترانه ی “دریای غم ” را که باز هم از ساخته های آقای علیزاده بود خواندم .بعد از آن ” سوری جان” و ” زهره ” را خواندم که خیلی معروف شدند. بعدها بیشتر آهنگ های ساخته خودم را خواندم.
س/ الگویی هم در نوع خواندن داشتید؟
ج/ الگویی نداشتم. اما چرا، الگوی من در اوایل کارم آقای علی نظری بود.
س/ چند تایی از خواننده های هم دوره ی خودتان را نام ببرید؟
ج/ آقای فرامرز زریوند که منحصرا برای رادیو می خواندند و به ندرت کنسرت اجرا می کردند و آقای فرید.
س/ نظرتان راجع به این آشفته بازار موسیقی پاپ چیست؟
– این ها بد نیست. به هر حال کسی که توان انجام کار را ندارد خودش کنار می کشد. کسی که میلیون ها تومان برای کار خرج می کند اگر از کارش استقبال نشود خودش خسته می شود و کنار می کشد.
س/ با گروه خاصی کار می کردید؟
ج/ آن موقع گروه خاصی نبود. تعداد خاصی بودند که کار موسیقی می کردند. آقای داریوش علیزاده در آن زمان سنتور می زدند .جمشید مرادی ویلن می زد. حسین امیری ویلن و عود می زد. احمد سیگارچی عود می زد. آقای استاد نقوی بودند (البته لقب استاد را من به ایشان می دهم) که تمپو می زد. هوشنگ مهدی زاده بود که اکاردئون می زد. اینها کسانی بودند که اسامی شان در ذهنم مانده. البته در کنار اینها وقتی که من کارم به اصطلاح به نقطه ی نیمه حرفه ای بودن رسید، با ارکستر جاز کار می کردم.
س/ آن موقع در ارکستر جاز گیلان چه کسانی بودند؟ یکی از آنها فکر کنم آقای رسولی بود…
ج/ درسته. ارکستر آقای رسولی، ارکستر بسیار خوبی بود. اما قبل از او برادران ساترابی بودند که گروه ” رد باند” را درست کرده بودند و آقای حبیبیان هم جز این گروه بود. یادم می آید در دبیرستان پورداوود قرار بود اولین کنسرتم را اجرا کنم. شب اجرا وقتی خواستم اولین ترانه را بخوانم، تنها قسمتهایی از اول ترانه در ذهنم بود و بقیه را فراموش کرده بودم.یک فاصله ای با میکروفن می گیرم و پیش خودم مرتب اول آهنگ را تکرار می کنم. خلاصه یک جایی ترانه یادم می آید و شروع می کنم به خواندن. آقای حمیدی که آن شب ویلن می زدند و رهبر ارکستر هم بودند، بعد از اجرا به من گفت: فلانی از این به بعد چون شروع خواندن همیشه با صدای پایین است کمی به میکروفن نزدیک تر بشو! بعد از اینکه برایش تعریف می کنم تازه متوجه ماجرا می شود…
س/ خودتان سازی نمی زنید؟
ج/ سازی که کامل بزنم، خیر. یک وقت ممکن است بنشینم و ارگ بزنم یا بنشینم سنتور بزنم اما اینکه در نواختن یک ساز مهارت داشته باشم، نه .
س/ هیچ وقت با صدا وسیما کار کرده اید؟
ج/- قبل از انقلاب یکمدتی با صدا و سیما کار کرده ام.
از بزرگترهای خود سوال کنید که بیست سال قبل از انقلاب خواننده های اینجا چه کسانی بودند. یکی بود که با مردم زندگی کرد برای مردم خواند مردم هم او را می خواهند. دیگران برای مردم نخواندند. برای خودشان خواندند به همین دلیل رشد نکردند.
س/ بعد از انقلاب از شما دعوت شده؟
ج/ هنوز نه
س/ این روزها اگر یک خواننده ی گیلانی بخواهد کنسرت بگذارد آن قدر که از کنسرت مثلا عصار استقبال شده از این کنسرت استقبال نشود…
ج/ این بستگی به این دارد که چه خواننده ای بخواهد کنسرت داشته باشد. ما در گیلان اصلا خواننده نداریم. ما چند تا خواننده داریم که در دل مردم جای دارند و صدایشان برای مردم ویژگی هایی دارد. خیلی ها هم ممکن بود که خوب می خواندند. آن خواننده ای که این تفکر را داشت که من برای مردم می خوانم، من در خدمت مردم هستم هم موفق بود. الان از بزرگترهای خود سوال کنید که بیست سال قبل از انقلاب خواننده های اینجا چه کسانی بودند. یکی بود که با مردم زندگی کرد برای مردم خواند مردم هم او را می خواهند. دیگران برای مردم نخواندند. برای خودشان خواندند به همین دلیل رشد نکردند.
س/ آوازهای قدیمی مثلا آوازهای آقای عاشورپور را هنوز هم جوان هایی هستند که گوش می کنند…
ج/ آنها جوان های خاصی هستند. جوان های عام را شما ببینید. الان نوار من که دارد در می آید ما هنوز به نتیجه ی قطعی نرسیده ایم که مثلا کدام ترانه را روی لبه A بگذاریم یا کدام را اول طرف B بگذاریم. سرمایه گذار می گوید اگر ما ترانه پاپ را در طرف اول بگذاریم این جوان ها را جذب می کند. شما در کار ما خواهید دید که ما همه نوع شنونده را در آن پیش بینی کرده ایم.
س/ کدام قشر بیشتر در ذهن شما بوده؟
ج/همه قشرها
س/ دغدغه ای نسبت به این نسل جوان نداشتید؟
ج/ جوان هم عاشق است و به هر حال عشق، زندگی دارد. این طور نیست که جوان های ما فقط دنبال موسیقی پاپ باشند. من به محافلی رفتم که انگار سرخپوست ها حمله کرده بودند. جوان هایی از شهرستان های دیگر آنجا بودند که وقتی من خواندم همه آنها سه ساعت گریه کردند. جوان اجرای خوب را دوست دارد. شعر خوب را دوست دارد. ما وقتی نتوانیم به آنها خوراک بدهیم آنها به سراغ آهنگ های پاپ به قول معروف آن چنانی می روند.