مهرداد خدیر – مجله روزنامه نگاری جدید/ شماره ۲
«سانفرانسیسکو را از روی نقشه پاک کنید. این شهر، دیگر وجود ندارد. چیزی از این شهر، غیر خاطرههایی در ذهن مردم و خانههای ویران در چشم انداز حاشیه شهر باقی نیست. بخش صنعتی شهر با خاک یکسان است. از بخش شهری و مسکونی آن چیزی جز آوار و ویرانی به چشم نمیآید. همه کارخانهها و انبارها، فروشگاههای بزرگ، ساختمان روزنامهها، هتلها و بناهای باشکوه نابود شدهاند. غیر از نواری از خانههای ویران در حاشیههای شهر، چیزی اینجا ما را به یاد سانفرانسیسکو نمیاندازد.»
این عبارات، شروع یکی از مشهورترین گزارشهای روزنامه نگاری به قلم «جک لندن» نویسندۀ نامدار آمریکایی در دورهای است که با یک هفته نامه همکاری میکرد و قریب به یک صد سال پیش و در پی زلزلۀ مهیب سانفرانسیسکو در آمریکا. زلزله، برای روزنامه نگاری چون جک لندن، در وهله نخست، موضوعی بود برای نوشتن البته با توجه ویژه به جنبههای انسانی و اجتماعی آن. چندی بعد جک لندن، کسوت روزنامهنگاری از تن به در کرده و تمام وقت خود را به نویسندگی رمان اختصاص داد و در سال ۱۹۱۳ کتاب «طاعون سرخ» را نوشت و همه گیری این بیماری در سال ۲۰۱۳ را پیش بینی کرد. طاعون سرخ، در رمان او کشور به کشور، شهرها را در مینوردید و مبتلایان را از بین میبرد. کتاب اما از روزگاری دیرتر شروع میشود. از سال ۲۰۷۳ و از زبان یکی از معدود بازماندگان همان طاعون.
اکنون و در سال ۲۰۲۰ اما جهان گرفتار بلایی به نام «کرونا» شده و انتظار میرود جک لندنهای روزنامهنگار یا نویسنده دربارۀ آن بنویسند منتها انگار خود روزنامهنگاری کرونا گرفته است. وقتی زلزلههای مهیب رخ میداد یا جنگی در میگرفت یا بیمارییی همه گیر میشد روزنامه نگاران سراغ این اتفاقات میرفتند نه اینکه خودشان احساس کنند مبتلا و درگیرند. در قصه کرونا خود روزنامهنگاری هم مبتلاست! خبرنگاران در سیل و زلزله به دل حادثه میزدند اما در ماجرای کرونا به خاطر رعایت فاصله گذاری اجتماعی نمیتوانستند نزدیک شوند و شاید گزارشهای خاص تولید شده و بعد از اتمام ماجرا منتشر شود و اصطلاحاً در کشوها نگه داشتهاند. این که خبرنگار هم خانه نشین شود و از خانه خبر و تحلیل بنویسد و بفرستد اتفاق تازه و نادری است حال آن که خبرنگاران از میدان جنگ و در دل تظاهرات و ناآرامیهای خیابانی هم گزارش تهیه میکردند.
ماشاالله شمسالواعظین روزنامهنگار کهنهکار ایرانی در مصاحبهای گفته است «آندره فونتن دبیر سرویس بین الملل روزنامه لوموند در جنگ جهانی برای پوشش اخبار جنگ کره با چتر نجات پایین پریده بود» و به این بهانه پرسیده بود: «خبرنگاران آیا از نقل و انتقال اجساد و تدفین و سوزاندن مردگان گزارش تهیه کردهاند؟». یکی از مهم ترین تفاوتهای شیوع ویروس بیماری کرونا با وقایعی چون جنگ و زلزله و توفان این است که کرونا یک رویداد واحد بشری است که با «گونه» انسان، سر و کار دارد و انگار پدیدۀ واحد، نیاز به گزارشگر ندارد. به عبارت دیگر گزارشهای خبرنگاران دربارۀ جنگ ویتنام را میخواندیم چون خودمان هیچ تجربه و اطلاعی دربارۀ آن نداشتیم حال آن که کرونا در آمریکا و اروپا و ایران یکسان عمل میکند و تفاوت در نوع مقابله با میزان قرنطینه یا کمکهای دولتهاست نه ماهیت خود کرونا و واقعاً همه گیر است.
از این رو میتوان گفت اگر زلزله و جنگ و انقلاب و اتفاقات بزرگ دیگر موجب اقبال و توجه بیشتر مردم به روزنامهنگاران میشد در مورد خاص کرونا ظاهراً به عکس عمل کرده است. چرا که از یک طرف ، روزنامهنگاران نمیخواهند تولید وحشت کنند و از جانب دیگر ناگزیرند به منابع رسمی اعتماد کنند. روزنامه نگاری کرونا همچنین ادبیات خاص و اصطلاحات تازه ای را نیز پدید آورده است. چه کلماتی که مقامات رسمی استفاده کردند مانند «فاصله گذاری اجتماعی» و چه تعابیری که منتقدان به کار بردند همچون «امنیت گلهای». روزنامه نگاران همچنین میتوانند دربارۀ تاثیر آن بر فرآیند آموزش دانش آموزان یا کار از راه دور گزارش تهیه کنند.
با این حال روزنامهنگاری کرونا را میتوان ذیل روزنامهنگاری بحران تعریف و توصیف کرد و شماری از همان اصول قابل اجرا در زیرمجموعه آن نیز هست.
یکی از نقشهایی که روزنامهنگاری حرفهای در دوران کرونا ایفا کرده وتا پایان نیز بر عهده دارد، مقابله با شایعه و خبرهای جعلی است. اگر شایعه را «حاصل ضرب ابهام در اهمیت» بدانیم کرونا را میتوان فینفسه، واجد قابلیت بالای شایعه پراکنی دانست. چرا که مهم ترین ویژگی کرونا ناشناخته بودن آن است و چون جان آدمیان را چه در ایران و چه آمریکا و بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی میستاند اهمیت فراوانی دارد و همین برای بروز شایعات فراوان کفایت میکند.
در ایران، کرونا در پی چند اتفاق بزرگ و توأم با تشکیک افکار عمومی در آمارهای اعلام شده شایع شد و چون گرفتار تحریم هم هستیم دست روزنامهنگاران برای پرداختن به جوانب مختلف و تایید بر کاستیها چندان گشاده نیست. رئیس جمهوری ایران میگوید: «ما تنها با ویروس کرونا طرف نیستیم. ویروس تحریم هم به جان اقتصادمان افتاده است». در این میان منع انتشار روزنامههای چاپی در نیمه دوم فروردین ۱۳۹۹ این نگرانی را دامن زد که تتمه نفس نشریات جان به در برده از رقابت با فضای مجازی را نیز این تصمیم بگیرد و عادت خرید مطبوعات کاغذی از سر مخاطبان بیفتد و اگر این اتفاق افتاده بود و توقف تولید و انتشار و عرضه ادامه مییافت کرونا جان روزنامه نگاری مکتوب را هم ستانده بود و این بحث دربارۀ روزنامه نگاری مکتوب سالبه به انتقاء موضوع میشد خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.
از منظری دیگر نیز میتوان به تاثیر کرونا بر روزنامهنگاری پرداخت و آن کمرنگ شدن عرصههای دیگر است تا جایی که حتی اتفاقی چون کاهش فاحش قیمت نفت در جهان و در مقطعی صفر شدن قیمت نفت آمریکا نیز تحت الشعاع کرونا قرار گرفت. مهمترین آفت کرونا برای روزنامهنگاری اما این است که خود، پدیده ناشناختهای است و وقتی اطلاعات خاصی از آن در دست نیست روزنامهنگاران نیز به جز نقل حدس و گمانها و فرضیات پزشکان و دانشمندان فعلاً چیزی برای ارائه در چنته ندارند البته بعدتر نوبت روایت پیامدهای فاجعه و گزارشهایی درباره خانوادههای قربانیان یا سوگواریهای غریبانه و خاموش میرسد. همواره گفته شده که روزنامهنگار با واقعیتها سر و کار دارد.
در این فقره اما روزنامه نگارانی سراغ حوزههای فلسفی و اندیشه هم رفتند و به این بهانه بازخوانی باورهای سوسیالیستی یا اقتصاد آزاد و نقد آنها نیز رونق گرفت. کوتاه این که از روزنامه نگاری در دورۀ کرونا کار خاصی جز نقل آمارهای رسمی و ارائه اطلاعاتی که بارها تکرار و گفته شده بر نمیآید اما در عهد پساکرونا روزنامهنگاری و روزنامهنگاران در جلوههای گوناگون رسانهای حرفهای فراوانی برای گفتن دارند چرا که جهان با کرونا دارد پوست میاندازد و کار روزنامهنگاران در فردای کرونا روایت همین پوست انداختن است. چه در سیاست با مقایسه نوع مواجهه و مدیریت دولتها و چه در زمینههای دیگر در اقتصاد و فرهنگ. روزنامهنگاران حرفهای به جای حیرت از آنچه میبینند و حسرت و دریغا دریغ گویی بر روزهای رفته یا پناه بردن به اوهام و خرافات به جای اتکا به واقعیتها، خود را برای دوران پساکرونا آماده میکنند و اکنون میتوان به جای بیقراری هم زبان با شاعر شیرین سرا گفت: سعدی شوریده، بیقرار چرایی؟/ در پی چیزی که برقرار نماند؟