جهان داستانهایی که با کودکیهامان درهمآمیخته، همچنان درما زنده است. ترکها و شیارهای سبز و نسترنهای رونده بر دیوارها تا نگاهمان را به خود میخوانند، تیستو سبز انگشتی در دالانهای ذهنمان لبخند میزند و آرزوهای دور و دراز فیالفور غول چراغ جادو و حیرت نهفته در چشمان علاءالدین را در خاطرمان زنده میسازد. ستارهباران آسمان یادآور شازده کوچولو و سیارهی کوچکش است و ما همچنان در خیالات دور و درازمان از تنهی سبز گیاه لوبیای سحرآمیز خود را میکشیم بالا تا قدم بر سرزمین آن سوی ابرها بگذاریم. واقعیت این است که دلبستگی آدمی به داستان و شعر از کودکی آغاز میشود. همهی لالاییهایی که واگویههای مادرانمان را در خود داشت یا قصههای مادربزرگها از قشنگترین خاطرات برجای مانده از سالهای دورند و اما این همه ماجرا نیست، چرا که نقش ادبیات در پرورش و بالندگی کودکان و نوجوانان بر کسی پوشیده نیست و میدانیم تاثیرش در ضمیر فرزندانمان ماندگار خواهد بود. در این میان شاعران، نویسندگان و مترجمانی که در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان به فعالیت میپردازند، مسوولیتی خطیر و وظیفهای دشواربرعهده دارند. و اما «نلی محجوب» یکی از مترجمان و فعالان توانمند و نام آشنای ادبیات کودک و نوجوان کشور است، که در این مسیر قدم بر میدارد. وی که سال ۱۳۵۰ چشم به جهان گشود در رشتهی کارشناسی شیمی کاربردی تحصیل کرده است. محجوب پس از پایان تحصیلات دانشگاهی، دورههای روزنامهنگاری و داستاننویسی را به صورت آزاد پشت سرنهاد و از سال ۱۳۷۵ در این حوزهها به شکل تخصصی مشغول کار است. او در حال حاضر جزو داوران لاکپشت پرنده است و فرا رسیدن روز ملی ادبیات کودک و نوجوان بهانهای شد تا با او دربارهای دنیای شگفت ادبیات کوک و نوجوان به گفتوگو بنشینیم.
وی در آغاز چنین گفت: ادبیات فرصت آشنایی با جهان را فراهم میکند، فرصت تجربه چیزهایی که حتی به آن دسترسی نداریم. ادبیات بالهای خیال است برای پرواز در جهانهایی متفاوت، شنیدن صداهایی از میان جهان داستانی، قدم گذاشتن در دنیای فانتزی و همراه شدن با واقعیتها. اصلا ادبیات میتواند درک بهتر ما را از زندگی فراهم کند. در این میان ادبیات کودک و نوجوان امکان شنیده شدن را برای مخاطبش فراهم میکند، گاهی قرار گرفتن شخصیت داستان در موقعیتی خاص میتواند این فرصت را فراهم کند که مخاطب خودش را جای او بگذارد، تجربه کند، ببیند و بشنود. شاید در میان خطوط کتاب خودش را پیدا کند و فرصت دیده شدن و شنیده شدن داشته باشد. گاهی غرق در تخیل شود، گاهی در واقعیتها قدم بگذارد و زندگیهای متفاوت را از میان کلمات تجربه کند.
پدران و مادران
کودکان نخستین داستانها را از زبان والدینشان میشنوند و خو گرفتنشان به دنیای کتابها متعاقب عملکرد پدران و مادرانشان در این راستا آغاز میشود. محجوب دربارهی نقش والدین در تعامل بین فرزندان و دنیای ادبیات اظهار داشت: عادت به مطالعه معمولا یکباره اتفاق نمیافتد، وقتی والدین در خانه مطالعه کنند و بچهها ببیند که کتاب بخشی از زمان خانواده را به خویش اختصاص میدهد، به سمت کتاب گرایش می یابند.
جای خالی فعالیت موثر و صحیح آموزش و پرورش در بخش کتابخوانی سالهاست خود را همانند یک حفره نشان داده است.
در واقع اگر از خردسالی کتاب در دسترس کودک باشد و به بچهها اجازه انتخاب کتاب بدهیم و فرصت مطالعه را فراهم کنیم، قطعا آنها به کتاب رو میآورند. گفتنی است که والدین نباید از کتاب خواندن بچهها بترسند یا آنها را وادار به مطالعهی ژانر خاصی کنند یا از ایشان بخواهند که فقط کتابهای علمی بخوانند. چرا که کتاب خواندن از هر نوع باعث میشود سواد خواندن بچهها ارتقا پیدا کند و سواد خواندن کمک میکند تا درک مطلب بهتر صورت بگیرد و نوشتن بهتر و دقیقتر و سالمتر وارائهی مطلب راحتتر بشود. در این میان از یاد نباید برد که وقتی بچهها را وادار به خواندن کنیم، قطعا عاملی بازدارنده را به کار بردهایم.
حفرهای که وجود دارد
مدرسه خانهی دوم کودکان و نوجوانان است. از این رو آموزش و پرورش میتواند نقشی بسیار موثر در پیوند بین بچهها و کتابها داشته باشد. مترجم آثاری چون«زنانی که دنیا را تغییر دادند» و «اسب سحر آمیز» دراین باره گفت: جای خالی فعالیت موثر و صحیح آموزش و پرورش در بخش کتابخوانی سالهاست خود را همانند یک حفره نشان داده است. نداشتن ساعت مطالعهی مناسب، به روز نبودن کتابخانه و عدم وجود کتابهای جذاب از سویی و نبود مسوول کتابخانهی حرفهای و آشنا به تسهیلگری که بتواند فضای کتابخانه را از کلاس خشک و غیر جذاب به کلاسی فعال و جذاب تبدیل کند، از سوی دیگر مشاهده میشود. در حالی که کتابخانه می تواند فضایی باشد که خود بچهها در آن نقش داشته باشند و فعالیتهای جانبی و گروهی در آن شکل بگیرد. متاسفانه با وجود این کاستیها گاهی ساعت کتابخانه هم حذف میشود و به درسهای دیگر داده میشود. به نظر میرسد آموزش پرورش باید به کمک کتاب و کتابخوانی سعی کند سواد خواندن بچهها را ارتقا بدهد و به آن ها فرصت دیدن و دیده شدن بدهد؛ فرصتی برای ارائهی خلاقیتها و بالهایی برای پرواز.
دشواریهای تهیه کتاب
دامنهی وسیع گرانیها مدتهاست که به کتابفروشی ها رسیده و حالا تهیهی کتاب چندان آسان نیست و اما آیا در این اوضاع و احوال میتوان امید به کتاب خواندن بچهها داشت؟
ناشران نقش خویش را در ارائهی آثار بهروز ایفا میکنند، اما این روزها قیمت کاغذ اهالی نشر و نویسنده و مترجم را نگران کرده است.
محجوب در پاسخ به این پرسش بیان کرد: مشکلات معیشتی قطعا میتواند در خرید کتاب نقش داشته باشد، اما بچه ها میتوانند در محلهی خودشان یا در ساختمان و در میان اعضای خانواده کتابخانههایی کوچک تشکیل بدهند. برای عضویت هر کدام یک کتاب بخرند و یکی از بچهها مسوول کتابخانه و توزیع کتاب ها بشود. بعد از مدتی که کتاب ها خوانده شد، میتوانند کتابهایشان را با کتابخانهای دیگر عوض کنند. به هر حال باید برای به دست آوردن و رسیدن به هدف، خلاقیت به خرج داد. با این کار بچهها میتوانند تاثیر کار گروهی را ببیند و مسوولیتپذیری را هم تجربه کنند.
فعالیت ناشران
ناشران حوزهی کودک و نوجوان به صورت فعال و گاه با رقابتی شدید در حال فعالیت هستند. مترجم داستان «خانم مینگو و اولین روزمدرسه» با بیان این موضوع، یادآور شد: ناشران هم نیاز به کسب درآمد دارند پس گاهی سعی میکنند کتابهای پرفروش و حائز جایزه را ترجمه کنند که از فروش آن اطمینان داشته باشند و چون رعایت قانون کپی رایت الزامی نیست شاهد چندین ترجمه از یک کتاب هستیم و گاهی سرعت آثار ترجمه برای راه یافتن به بازار از کیفیت آنها کم میکند. در حوزه تالیف هم خوشبختانه شاهد نویسندگانی هستیم که توانستهاند موفق عمل کنند و ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کنند و درک بجا و درستی از نوجوان امروز داشته باشند. البته از یاد نباید برد که ناشران نقش خویش را در ارائهی آثار بهروز ایفا میکنند، اما این روزها قیمت کاغذ اهالی نشر و نویسنده و مترجم را نگران کرده است.
ارتقای ادبیات کودک و نوجوان
بیتردید تولید و عرضهی آثار ارزشمند در حوزهی ادبیات کودک و نوجوان از مهمترین عوامل رشد و تعالی فرزندان این سرزمین است. محجوب در پایان سخنانش، اظهار داشت: برای ارتقای ادبیات کودک و نوجوان نیاز است که به نویسنده اعتماد شود و فرصت بدهند تا بهراحتی بنویسد. چرا که با دست و پای بسته و خطوط و محدودیتها عملا خلاقیت نویسنده از بین میرود، اگر قرار باشد نویسنده خودش را محدود کند قطعا اثر افت خواهد کرد. در آثار ترجمه هم ایجاد محدودیتهای بیش از حد، ساختار داستان را به هم میریزد. میدانیم که نوجوان امروز هوشمندتر از آن است که او را به بازی بگیریم؛ آنها یک قدم از ما جلوتر هستند.