آرشیو برچسب

نویسنده کودک و نوجوان

دیدار با آقای نویسنده

نشسته بودند دور تا میز روی صندلی‌های آبی. انگشت‌های کوچک‌شان سپیدناکی صفحات  کتاب‌هایی که  خوانده بودند را لمس می‌کرد.  نگاه‌شان اما به در بود تا آقای نویسنده از راه برسد.  آنها در خیال‌شان به او که «قصه‌های کوتی‌کوتی»، «چتری با پروانه‌های سفید»، «آقارنگی و گربه ناقلا» و  داستان‌های بسیار دیگر را نوشته فکر می‌کردند.‌ به او که جهان خیالاتش وسیع است ‌و دنیا را می‌تواند از همان پنجره‌ای ببیند که آنها نگاه می‌کنند. او که می‌تواند در قصه‌هایش با آنها حرف بزند و لبخند را بر لب‌هاشان بنشاند.  کودکانی که دور میز آبی زیر سقف کانون…

روشنای ادبیات در جهان کودکان

جهان داستان‌هایی که با کودکی‌هامان  درهم‌آمیخته، همچنان درما زنده است. ترک‌ها و شیارهای سبز و  نسترن‌های رونده بر دیوارها  تا نگاهمان را به خود می‌خوانند، تیستو سبز انگشتی در دالان‌های ذهن‌مان لبخند می‌زند و آرزوهای دور و دراز فی‌الفور غول چراغ جادو و حیرت نهفته در چشمان علاءالدین را  در خاطرمان زنده می‌سازد. ستاره‌باران آسمان یادآور شازده کوچولو و سیاره‌ی کوچکش است و ما همچنان در خیالات دور و درازمان از تنه‌ی سبز گیاه لوبیای سحرآمیز  خود را می‌کشیم بالا تا قدم  بر سرزمین آن سوی ابرها بگذاریم.  واقعیت این است که دلبستگی آدمی…