شاید گذشت فقط دو سال کافی بود تا همهی لقبهایی که روزی بدون چشمداشت نثار پرستاران، پزشکان و کادر بیمارستانی میشد، جایش را به پس گرفتن همان لقبها بدهد.
لقبها و صفتهایی که آن روزها تمام اعضای سیستم درمانی را مدافع سلامت و شهید سلامت صدا میزد و حالا با فراموش کردن آن روزهای سیاه، آن جنگ نابرابر را کتمان میکند.
اسفند سال ۱۳۹۸ شروع تاریخی بود که تا ۲۴ ماه بعد کرونا تمام معادلات جهان را به هم ریخت و به هم ریختن این معاملات در ایران، بیش از آن بود که فکرِ مدیریتی حاکم بر کشور خود را برای مواجهه با آن آماده میکرد.
در روزها و شبهایی که هنوز وجود کرونا جدی گرفته نمیشد و آن را توطئهای جهت برگزارنشدن انتخابات یازدهمین دوره مجلس میدانستند، در گیلان ریشههای فاجعه از مدتها پیش شروع به رشد کرده بود. فاجعهای که نه مثل جنگی که سیستم مدیریتی تعریف میکرد و به کشته شدگانش قداست میداد، بلکه مثل یک جنگ واقعی قربانی میگرفت و آدمها را فدای اعداد میکرد.
گیلان دومین استان درگیر
در گیلان که به سرعت به یکی از بحرانیترین استانهای درگیر با کرونا تبدیل شد، شدت پیشروی بیماری و سرعت کشندگی آن به حدی بود که با ماژیکی هایلایت، روی تمام ضعفهای درمانی، کمبود تجهیزات، کمبود امکانات و … خط کشید و پزشکان، پرستاران و تکنسینهای درمان را وسط جنگی که قداست نداشت و پر از تلخی بود، رها کرد.
در چند روز گذشته پخش یک فایل صوتی از ابراهیم رییسی و شرح یک گفتوگو از زبان او کام اعضای سیستم درمان استان گیلان را تلخ کرده و به خشم آنها دامن زده است. ابراهیم رییسی در این فایل صوتی شرح یکی از گفتوگوهایش را با رییس دانشگاه علوم پزشکی گیلان بازگو میکند.
آنطور که رییسی میگوید، ارسلان سالاری در تماس با او نقش پزشکان و پرستاران را نادیده گرفته و با تعریف از نیروهای جهادی گفته «این نیروهای جهادی بودند که کار در آن شرایط را به پزشکان و پرستاران ما یاد میدادند.»
تاریخ را وارونه نکنید
بر اساس آمار سازمان ثبت احوال کشور در زمستان ۱۳۹۸ که در ۳۰ روز پایانی آن ورود کرونا به کشور علنی شد، سه هزار و ۳۰۴ مرد و دو هزار ۶۳۲ زن فوت کردهاند. آماری که قطعا بخش زیادی از آن به واسطهی شیوع کرونا است چراکه تعداد کل فوتیهای در زمستان ۹۸ بیش از دو هزار نفر بیشتر از سایر فصلها است.
مرور پیشتر در گزارشی که به دلایل ورود کرونا به گیلان پرداخته بود، نقش تجار چینی، دانشجویان ایرانی شاغل در چین و مراودات تجاری از راه منطقه آزاد انزلی را دلیل محکمی مبنی بر ریشهی ورود کرونا به گیلان پیدا کرد. ریشهای که قطعا نه برای محکومیت کسی، بلکه به منظور مشخص شدن مبنای کرونا شناسایی شد و میتوانست در کنترل بیماری کرونا موثر هم واقع شود. اما متاسفانه این گزارش با فشار نهاد مربوطه حذف شد.
یافتههای ما نشان میداد که اولین موارد مشکوک به کرونا در بهمنماه ۹۸ شناسایی شده بودند و در آن زمان هم این پزشکان و پرستاران بودند که در معرض بلاهایی بودند که نه کسی درباره آن اطلاعرسانی کرده بود و نه آموزشی برای آن در نظر گرفته شد.
همه کمک کردند اما کسی به ما چیزی یاد نداد
در همین راستا به دنبال انتشار این سخنان ناپسند از رییس دانشگاه علوم پزشکی گیلان، دکتر محمدرضا هاشمیان در واکنش به سخنان ارسلان سالاری گفت: ما کتمان نمیکنیم که همه پای کار بودند اما کسی به ما چیزی یاد نداد و این بچههای پزشک و پرستار و خدماتی بودند که مستقیما با بیماران در تماس بودند.
مرور در همان روزها در گزارش «دولت، مردم و فعالان اجتماعی هر سه باید بخواهند» به نقش موثر گروههای مردم نهاد پرداخت و یادآور شد که در مواقع بحران وجود فعالیتهای داوطلبانه تا چه میزان میتواند اهمیت داشته باشد.
یادآوری هم بد نیست!
شاید برای دسترسی به خبرهای آن روزها فقط چند کلیک ناقابل کافی باشد و آقای سالاری خود ببیند که ضعف امکانات درمانی گیلان چگونه سیستم بیمارستانی استان را فلج کرده بود.
استانی که نرخ مهاجرت بالا، مرکزیت سیاسی و اجتماعی و موقعیت ویژهاش در گردشگری ایجاب میکرد امکانات درمانی قابل توجهی داشته باشد، تا پیش از کرونا فاقد تعداد کافی تخت آی سی یو و حتی دستگاه سی تی اسکن بود.
بد نیست حالا که دکتر سالاری در مکالمهی خود از «یاد دادن» به کادر درمانی بیمارستانها سخن گفته، شفافسازی کند که منظورش از یاد دادن چه بوده و اگر منظور طریقهی استفاده از لوازم بیمارستانی و کنترل وضعیت در شرایط اپیدمیک بوده، اصولا با کدام تجهیزات این آموزش انجام شده و آموزش دهندگان بر اساس چه دانشی اقدام به این کار کرده بودند؟
از سوی دیگر، دکتر ارسلان سالاری که در دوره وزارت سعید نمکی عهدهدار ریاست دانشگاه علوم پزشکی بود قاعدتا بهتر از هرکسی میداند که وضعیت گیلان آنقدر وخیم بود که در دو مقطع زمانی متفاوت دو نمایندهی تامالاختیار از سوی وزیر بهداشت در گیلان منصوب شدند تا اوضاع بحرانی گیلان را مدیریت کنند.
همان روزهایی که محمدحسین قربانی، نماینده تامالاختیار دوم وزیر بهداشت در صحن شورای شهر سهوا یا عمدا پرده از آمار مرگ و میر در گیلان برداشت و گفت ۲۰۰ نفر تاکنون در گیلان با علائمی مشابه کرونا جان سپردهاند.
روزهایی که کل آمار ابتلا در کشور حدود ۱۹۰ مبتلا بود و حتی آمارهایی که از پشت یک سد خبری میگریختند و درست یا غلط اطلاعاتی به مردم میرساندند، اوضاع فاجعهبار گیلان را تایید میکردند.
همان روزها که باغ رضوان رشت هیچوقت خالی نبود، آمبولانسهای شهرداری رایگان شده بودند و قطعهی جدیدی به نام قطعهی کروناییها درست شده بود و هر ساعت ۵ الی ۶ نفر در آن دفن میشدند. گزارش مرور از باغ رضوان هم در همان روزها تاییدی بر این ادعاست؛ روزهای سیاهی و نا امیدی، روزهایی که که دستکش و ماسک وجود داشت و نه خبری از واکسن بود. روزهایی که فقط یک نام داشتند و آن هم به نام قربانی کردن بهترین فرزندان این سرزمین رقم خورد که با دست خالی به بیمارستانهایی رفتند که کم از میدان مین نداشتند. کسانی که گذر کوتاه تاریخ هم با همکاری دست اندرکاران دولتی، نامشان را فراموش کرد و آن تلاشها را به کام دیگران نوشت.
جناب آقای سالاری یادتان هست؟