“ما” و برفِ دیروز و کرونای امروز

0 446

۱_راننده می‌گفت:” وقتی برف رشت شروع کرد به باریدن، مسافری داشتم که باید از تهران به رشت می‌آوردمش. برف که سنگین‌تر شد نرسیده به امامزاده هاشم وسط جاده گیر کردیم. از ساعت ده شب تا فردایش ساعت سه شب یعنی ۳۰ ساعت، کسی سراغمان نیامد. نه از هلال‌احمر نه اداره راه و ترابری و نه نهادهای امدادی دیگر. اما اهالی امامزاده هاشم سنگ تمام گذاشتند. مادرها ، بچه‌های هفت، هشت‌ساله‌شان را برای کمک فرستاده بودند. مردان پارو می‌زدند و برف‌ها را می‌روبیدند و زنان آش و سوپ می‌پختند تا در راه ماندگان گرم شوند.

آخر هم که دیدند کسی از طرف مسئولین برای کمک نیامد خانه‌هایشان را رفت و روب کردند و همه را بردند خانه‌هایشان. سوپرمارکت محله هم ۲۴ ساعته مغازه‌اش را باز نگه داشت بدون اینکه ریالی به قیمت واقعی اجناسش اضافه کند.”

۲_این روایت را وقتی آقای راننده برایم تعریف کرد همین دیروز بود‌. همین دیروزِ کرونایی. کرونا را جای برف گذاشتم. فاجعه همان فاجعه بود و مردم همان مردم. برف، وقتی بحران شد که مدیران و مسئولان ما توان مقابله با بحران را نداشتند، حتی در زمانی که وقوعش را پیش‌بینی کرده بودند. حال برف جایش را به کرونا داده است. ویروسی که مرزهای چین را در نوردیده و پشت مرز کشورهای دیگر در انتظار ورود است. انتظاری که همان جنس مدیران و مسئولان ایرانی که توان مقابله با برف را نداشتند، با آنکه خطر ورودش پیش‌بینی شده بود مرزهای ایران را باز گذاشتند و محل ترانسفر چینی‌ها از کشورهای دیگر دنیا شدند‌.

همان مدیرانی که وسطِ فاجعه کرونا در ووهان چین یک کاروان چینی را برای مسابقات وزنه‌برداری به رشت راه دادند. همان مدیرانی که قرنطینه شهرها را مربوط به دوران جنگ جهانی دانستند و خودشان مبتلا به ویروس شدند. همان مسئولی که توجهی به آمار غیررسمی مبتلایان شهرشان به ویروس نکرد و خودش وسط صحن مجلس از حال رفت و به خاطر ابتلا به کرونا راهی بیمارستان شد‌.

کرونا جای برف آمد اما اخلاق بامراعات برف را نداشت. برف اگر به خانه آقای مدیر راه نداشت و اگر هم راه پیدا کرد، سریع با ماشین‌های سنگین دولتی تخلیه شد ، کرونا به مدیر و غیر مدیر کاری نداشت و تا سطح اعضای هیات دولت هم نفوذ کرد. این فاجعه این بار گریبان مدیران را هم گرفت. فاجعه این بار به کبیر و صغیر رحم نمی‌کند و تفاوتی بینشان قائل نیست.

۳_ چاره چیست؟ هیچ.شاید ایتالیا هم کرونا داشته باشد و به‌زودی دامن اروپا را بگیرد اما به دولتی که جرات بیان آمارهای واقعی را ندارد و مدیرانش در ارائه آمارشان دچار اختلاف عددی بالا هستند، فرجی نیست. آمار واقعی هم بدهد متاسفانه آن‌قدر حنایش در نزد مردم کمرنگ است که کمتر کسی باورش می‌شود. بازار شایعات گرم است و آدم خبرهای غیررسمی را که می‌خواند قلبش فشرده می‌شود.

تحمل این روزها سخت است. نه‌فقط به خاطر مبارزه با کرونا بلکه به خاطر عدم اطمینان به توان مسئولان و عدم وجود امکانات کافی برای مبارزه با کرونا. مردم اما مانند همان داستانِ آقای راننده‌ی گرفتار در برف می‌توانند به مهربانی همدیگر تکیه کنند. می‌گویند ملتی بزرگ و پیروز است که با همدیگر متحد باشد.

مثل وقتی‌که کرمانشاه زلزله آمد یا نصف ایران را سیل گرفته بود و مردم سریعا به دادشان رسیدند. پس بیاید در این روزهای سخت کنار همدیگر باشیم. از ترویج شایعات و اخبار نادرست بپرهیزیم. نکات ایمنی در راستای مبارزه با کرونا را سریعا به همدیگر منتقل کنیم. ایثار و فداکاری پزشکان و پرستارها را در این روز قدر نهیم و در صورت توان یاورشان باشیم. اگر مدیر و مسئولی را دیدیم که فداکارانه وسط قائله و در میان مردم است ، تشویقش کنیم.

خودمان را قرنطینه کنیم و حداقل ۱۴ روز با کسی ارتباط نداشته باشیم تا از سلامتی‌مان مطمئن شویم. خلاصه آنکه به همدیگر کمک کنیم و باهم مهربان باشیم. به هم دلداری دهیم و روحیه‌مان را حفظ کنیم. از این ویروس نترسیم و همه با هم باشیم. متحد همچون یک ملت بزرگ. ما بحران‌های زیادی را از سر گذراندیم که به سخت‌جانی‌مان باورمان نبود. از این بحران هم به سلامت عبور می‌کنیم. ایمان داشته باشید.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.