امیرحسین کریمی – مهسا بهشتی/ چرا اصرار به حفظ میراث فرهنگی مهم است و چرا نباید از تلاش برای حفظ آنها دست برداشت؟
جواب این سوال در قوطی هیچ عطاری پیدا نمیشود، در میان سیاستمداران هم نمیتوان به پاسخی روشن برای این سوال رسید، جواب این سوال در رویاهای ما نهفته است. فرهنگها، مثل همه چیز به مراقبت نیاز دارند، باید آنها را گردگیری کرد، در مقابل ناملایمات زمان منعطفشان کرد و از نشانههایشان به عنوان نمود دیداری آنها حفاظت کرد. ما بدون فرهنگها و نشانههایشان نمیتوانیم رویا ببینیم و رویا ندیدن ارتباط ما را با جهان صنعتمحور اکنون بیش از پیش یکسویه میکند.
آثار باستانی هم به عنوان نمودی از فرهنگ گذشته، مدخلی برای رویا دیدناند، وسیلهای برای بازخوانی فرهنگی عامهی مردم یک دیار اند و اگر از بین بروند، ما به جای قدم زدن در تاریخ باید در جریان بازخوانی تاریخ پیوسته از روی چالهها بپریم؛ ارتباط دورههای زمانی با هم قطع میشود و بخشی از فرهنگ در چالههای حاصل از تخریب این بناها دفن خواهد شد.
بناهای تاریخی مانند کودکانی هستند که همیشه نیاز به مراقبت دارند. در واقع منظور از اتمام مرمت در سال گذشته مرمت جامع نیست بلکه اتمام بخشی از آن است. به دلیل محدودیت اعتبارات بسیار پیش میآید که مرمت در چند بخش و به تدریج انجام شود.
تخریب این آثار، قطع شدن فرهنگ را در پی دارد و قطع شدن فرهنگ به همشکل شدن گذشته، اکنون و آینده منجر خواهد شد. در یک کلام، وقتی فرهنگ منطقهای از بین برود، معماری تمام مناطق هم همشکل خواهد شد؛ دیگر نه خبری از «تلار» در خانههای ناحیهی خزری وجود دارد و نه خانههایی در بافت شهرهای مرکزی ایران با حیاطهای وسیع و حوض ساخته میشوند؛ تا چشم کار میکند مکعبهای بدقوارهی سفید و خاکستری کنار هم در شهرها ردیف شدهاند.
در قسمت اول گزارش «میراثمان را در قمارخانه تاریخ میبازیم؟» به بخشی از بناهای گیلان که در طول زمان دچار فرسایش یا مرمت ناشیانه شده بودند پرداختیم و در قسمت دوم نیز به برخی بناهای دیگر گیلان میپردازیم که تا چه حد نیازمند توجه و بازنگری در سیاستهای نظارت و اجرا هستند.
خانهی صادقی، خانهای در خاطرهی لاهیجان
کوچه توکلی در خیابان حافظ لاهیجان واقع شده است و در این کوچه خانهای قرار دارد که اهالی لاهیجان آن را به عنوان عمارت صادقی میشناسند. بنایی که متعلق به عصر قاجار است. این بنا پس از آن که چند نوبت به لیست مزایده صندوق احیا رفت، بازسازی شد و اکنون از آن به عنوان دفتر اداری سازمان میراث فرهنگی استفاده میشود.
بهزاد نیکفهم درباره این بنا میگوید: خانه صادقی از شمار چهار بنایی است که قرار شده به بخش خصوصی واگذار شود. اتفاقی که به نظر من بد نیست زیرا نگهداری این بناها همواره با مشکل مواجه بوده است. در واقع مرمت یک امر پایدار است و نمیتوان مرمت بنا را ناگهان رها کرد. بناهای تاریخی مانند کودکانی هستند که همیشه نیاز به مراقبت دارند. در واقع منظور از اتمام مرمت در سال گذشته مرمت جامع نیست بلکه اتمام بخشی از آن است. به دلیل محدودیت اعتبارات بسیار پیش میآید که مرمت در چند بخش و به تدریج انجام شود. بنابراین خانه صادقی همچنان نیاز به مرمت دارد. صندوق احیا یک بار به مزایده گذاشته است و بنا به دلایلی نتوانسته است خانه صادقی را واگذار کنند و دوباره قصد برگزاری مزایده را دارند.
معماری صوفیانه در شهر رودهای راکد
املش یکی از شهرهای شرقی استان گیلان است که نسبت به شهرستانهای مجاورش کمتر شناخته شده است. نام آن مرکب از دو بخش «اَم» به معنای رود و «لش» به معنای ایستاده است و به همین دلیل بسیاری آن را شهر رودهای راکد مینامند. املش دارای معماری بسیار خاصی است که نظیرش در مناطق دیگر گیلان مشاهده نمیشود. دلیل این اتفاق هم به مهاجرات اقوام صوفی به گیلان باز میگردد.
زمانی که ایل صوفی از خراسان به گیلان کوچ کردند تفاوت فرهنگی و معماری خاصی با محیط گیلان داشتند و تبلور این تفاوت در معماری املش نمایان است. آنها از طرفی با اقلیم منطقه آشنا میشوند و از دیگر سو از مصالح وارداتی از سرزمین قفقاز و بادکوبه که با کِرجی به لنگرود میآمد بهره میجستند. این همنشینی، معماری متفاوتی را در املش رقم زد که قطعا شایسته پژوهشهای فراوان است. از این نظر در شهر املش چه در ییلاق و چه قشلاق آثار بسیار فاخری به جا مانده است که عمدتا مربوط به خانواده صوفی هستند.
به گفتهی نیکفهم پژوهشگر حوزه میراث فرهنگی، متاسفانه هیچ مرمت و توجهی به این بناها نشده و حتی در طرح توسعه یا طرح هادی نیز تعرضات زیادی به بافت تاریخی املش وارد شده است. نمونه بارز آن «خانه گوهر تاج خانم» است که متاسفانه عرصه تاریخی آن به صورت تکه تکه فروخت شد و در نهایت هم آتش گرفت. قطعا یکی از بهترین مجموعههای تاریخی گیلان متعلق به املش است که همه آنها در سال ۸۲ ثبت ملی شدند ولی متاسفانه بدون متولی باقی ماندهاند.
مالکانی که خود بنای خود را مرمت کردند
اما ولی جهانی نیز که در سالیان اخیر در مسند معاونت میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی بوده است درباره بافت تاریخی املش به مرور میگوید: کل اعتباراتی که در سال ۹۷ برای سازمان میراث فرهنگی در نظر گرفته شد دو میلیارد تومان است. پانزده میلیارد تومان هم در سال ۹۸ از محل سفر ریاست جمهوری به سازمان اختصاص پیدا کرد، اما بخش عمده آن صرف موزههای استان از جمله موزه رشت و لاهیجان و مسئله ثبت جهانی ماسوله شد.
درباره املش هم سال گذشته ۲۰۰ میلیون تومان صرف مرمت سقف منزل «محمد تقی صوفی سیاوش» شد. بنا چهارصد متر است و برای مرمت آن به بیش از چهار میلیارد تومان بودجه نیاز است. در حال حاضر یک میلیارد و پانصد میلیون تومان از محل اعتبارات ریاست جمهور برای مرمت این بنا در نظر گرفته شده است. شرط ما برای مرمت بنا این بود که پس از مرمت، درب آن به روی مردم باز شود. چراکه بنای بسیار ارزشمندی است. جهانی میگوید: مالکین یک سری از بناها مانند عمارت عبدالعلی خان صوفی، خودشان بنا را که یکی از آثار شاخص املش است با یک میلیارد تومان مرمت کردند و بنای تاریخی مهدی خان نیز توسط مالک مرمت و بازسازی شد.
وقتی اثر تاریخی را برای ضبط فیلم رنگ میکنند
ساختمان شیلات بندر کیاشهر به عنوان اولین پایگاه صیادی شمال کشور از ارزش بسیاری برخوردار است. پس از کشمکشهایی که میان میراث و سازمان شیلات برای مرمت این بنا رخ داد، شیلات در پی تخریب آن بود. اما در نهایت با پیگیری میراث فرهنگی گیلان ثبت ملی شد. به تازگی نیز خبری مبنی بر استقرار یک گروه فیلمبرداری برای ضبط یک فیلم در این محل رسانهای شد و از قرار معلوم برای ساخت دکور تغییراتی در این اثر ایجاد کرده بودند.
مرمتگر و معمار ساختمان شیلات در باره این ساختمان میگوید: ساختمان لیانوزوف ترکیبی است از معماری گیلان و سرزمینهای شمالی. در واقع بخشی از بنا به دلیل ارتباط گیلان، بادکوبه و روسیه شکل گرفته است و بسیار فاخر و ارزشمند است. این بنا میتواند برای جذب توریست و اقتصاد بسیار مفید باشد و تاکنون علیرغم مصوبات سازمان شیلات کشور متاسفانه کاری صورت نگرفته است. این در حالی است که به تازگی این ساختمان در اختیار افرادی قرار گرفت که در ساختمان تاریخی دکور فیلم برپا کردند و به دنبال آن آسیبهایی به بنا وارد شد. فیلمبرداری در بناهای تاریخی اصول و ضوابطی دارد که حتما باید رعایت شود.
رنگ نمیکنند؟
ولی جهانی در پاسخ به این شبهه به مرور میگوید: «سریال خاتون قصد تهیه داستانی با حال و هوای دهه بیست رشت را دارد. میراث فرهنگی جلسهای با مسئولین شرکت مادرتخصصی شیلات برگزار کرد و در این جلسه تمام جوانب در نظر گرفته شد. بر اساس بازدیدهای ما مشکلی ایجاد نمیشود و حتی این گروه متعهد شدند پس از انجام کارشان بخشی از مرمت بناهای تاریخی که در حال تخریب هستند از جمله بنای لیازانوف یا همان شیلات را نیز بر عهده بگیرند.
اگرچه به گواه فعالان این حوزه رنگآمیزی این بنا به اصالت آن ضربه زده است اما ولی جهانی در پاسخ به این شبهه میگوید: هنوز هیچ کاری توسط آن ها انجام نشده است که بخواهند آسیبی بزنند. تنها مقداری بلوک و شن آوردهاند و میخواهند در محوطه باز دکور بسازند. با این حال سه نفر ناظر از سوی سازمان میراث فرهنگی با هماهنگی دادستان کیاشهر بر فعالیت این گروه نظارت میکنند و مقرر شده این فیلم در داخل مجموعه ساخته شود. همچنین در گزارشی که شامل ۴۷ بند است تعهدات آنها مشخص شده است و در صورت رخ دادن هرگونه تخریب از سوی این افراد باید توسط خودشان به حالت اولیه برگردد. به طور کلی فعالیت آنها داخل بنا شیلات کیاشهر نیست و در محوطه باز در حال ساخت دکور هستند. همچنین با نظارت سازمان در حال بازسازی فضای سبز آن جا و رنگآمیزی بناهایی که تخریب شده بود هستند.
سازمان میراث فرهنگی بر روند احیا نظارت میکند؟
غائلهای که همیشه مانعی بر سر احیای بناهای تاریخی است، تعلق این بناها به مراکز دولتی است که کار نفوذ میراث برای مرمت را سخت میکند. چندی پیش بود که خبری مبنی بر استفاده از رنگ بر روی کاشیهای لعابدار مسجد حاج سمیع منتشر شد و انتقادات زیادی را متوجه میراث فرهنگی کرد. ولی جهانی درباره این دو موضوع به مرور توضیح میدهد: ۴۲ درصد (بیش از ۲۲۱ بنای تاریخی) از بناهای تاریخی ما تحت مالکیت بخشها و نهادهای دولتی است. به همه آنها ابلاغ شده است که موظفند مرمت و احیا بنای تاریخی حوزه خودشان را انجام دهند.
حال یک اشکال مطرح میشود؛ چنین نهادهایی مانند اوقاف یا سایر دستگاههای اجرایی که مالک این آثار هستند، تخصصی برای انجام مرمت ندارند. کار تخصصی باید انجام شود اما مهندسین حرفه ای که باید دیدگاه میراثی داشته باشند و به حفظ آثار و ارزشهای فرهنگی اهمیت دهند در این دستگاهها وجود ندارند.
جهانی میگوید: در محوطه مسجد حاج سمیع تخلفی توسط شهرداری صورت گرفت که در نهایت سازمان میراث فرهنگی از ادامه آن جلوگیری کرد و پس از آن هم مقرر شد محوطهسازی مسجد صفی با الگوی میراثی ساخته شود. کاشیهای مسجد حاج سمیع هم مانند قبل در جای خودشان هستند و خبری که منتشر شد کذب بود.
یکی دیگر از موضوعاتی که محل بحث است بناهایی هستند که زیر نظر سازمان اوقافاند و میراث فرهنگی نمیتواند به سادگی از آنها حراست کند. در بسیاری از موارد هم بناها کاملا زیر نظر سازمان اوقاف نگهداری میشوند و میراث عملا نقشی ندارد. بهزاد نیکفهم در این باره میگوید: مسئلهای که در مورد بقعهها و مساجد وجود دارد ایراداتی است که در قانون بودجه و برنامه ششم توسعه آمده است. در واقع بودجه از سرفصل سازمان میراث فرهنگی خارج شده و به نهادهایی موازی داده شده است که مالکیت را در اختیار دارند. در این برنامه قید شده که مرمت بناهای تحت تملک باید توسط این نهاد مستقر در آن انجام شود ولی تحت نظارت دستگاه متولی باشد.
حال یک اشکال مطرح میشود؛ چنین نهادهایی مانند اوقاف یا سایر دستگاههای اجرایی که مالک این آثار هستند، تخصصی برای انجام مرمت ندارند. کار تخصصی باید انجام شود اما مهندسین حرفه ای که باید دیدگاه میراثی داشته باشند و به حفظ آثار و ارزشهای فرهنگی اهمیت دهند در این دستگاهها وجود ندارند. آنها ترجیح میدهند اگر بقعهای وجود دارد آن را تخریب کنند و ساختمانی نو بسازند، مثلا موارد بسیاری وجود داشته است که ضریح چوبی متعلق به چهار قرن پیش را تعویض کرده و متوجه ارزش آن نبودهاند. نیکفهم در پاسخ به سوال مرور مبنی بر اینکه: «آیا وظیفه سازمان میراث فرهنگی نیست که ناظری داشته باشند تا چنین مشکلاتی پیش رخ ندهد؟» میگوید: سازمان میراث فرهنگی میتواند ناظر تعیین کند اما دستگاهی که متولی است و بنا را برای مرمت در اختیار گرفته است تخصص و اشرافی به آن ندارد. بنابراین ایراد من به برنامه ششم توسعه و قانون بودجه کشور است. در سنوات گذشته بودجه در اختیار سازمان قرار میگرفت اما اکنون این بودجه حذف شده است و وظیفه سازمان میراث فرهنگی به امر نظارتی محدود شده است.
این پدیده تبعات خوب و بد دارد؛ پیامدهای خوبش آن است که حوزه نظارتی میراث فرهنگی را تقویت میکند و تبعات منفیاش استفاده از نیروهای غیرمتخصص در نهادهایی مانند اوقاف است که متخصص مرمت و بازسازی آثار تاریخی نیستند. در نهایت آنچه در اولویت میراث است مرمت و حفظ آثار با تفکر خاص حاکم بر آنها است درحالی که سازمانها و نهادهای دیگر آن چنان که باید در حفظ و صیانت از آثار و بناها موفق نیستند.
چند خط برای پایان
این شرحی کوتاه بود از قصهی دراز ساختمانهای تاریخی در گیلان. ساختمانهایی که بخشی از ناخودآگاه ما هستند و بسیاری از کهنالگوها و اسطورهها و داستانهایمان وامدار روح زمانه آنها هستند. چه حیف که آنها در روزگار بیروح ما وقتی که سیاستهای دولتها بیشتر به ساخت سد و برج متمایل است تا حفظ عمارت و بازارهای آجری، از دست میروند. ما نسلی هستیم که روح زمانه را از دست میدهیم و رویاهایمان را زیر آوار ساختمانهایی که گاه گاه خبر تخریبشان به گوشمان میرسد دفن میکنیم. ما زندگان بی خاطره که در شهرهای خاکستریِ همشکل مسخ شدهایم.