کافیست چند دقیقه در توییتر، اینستاگرام و دیگر شبکههای مجازی بگردید تا با انبوهی از واژهها، اصطلاحات و شوخیهایی روبهرو شوید که نه در کتابهای ادبیات آمدهاند، نه در رسانههای رسمی دیده میشوند.
اصطلاحاتی چون: «خفن بودن»، «زنگیدن» «ترند شدن»، «دیت»، «تاکسیک» «اکس»،«نکس»، «سیس»، «تایپ»، «فاز گرفتن»، «ضدحال شدن»، «اوت کردن» و مانند آن که بخشی از زبان روزمرهی کاربران فضای مجازی شدهاند.
اما این زبان تنها برای صحبت، خنده و یا سرگرمی نیست؛ بلکه نشانهایست از یک فرهنگ تازه که بهتدریج در حال شکلدادن به نوعی زیست اجتماعیِ موازی با فضای رسمی جامعه است.
فضای مجازی حالا دیگر فقط یک محیط برای انتشار محتوا نیست؛ بلکه تبدیل به فضایی شده که زبان در آن ساخته، بازتولید و حتی «قانونگذاری» میشود. بسیاری از کاربران، با خلق اصطلاحاتی خاص، موقعیتهای طنز یا کنایهآمیز میسازند که گاهی از واقعیت هم تاثیرگذارترند. کافیست یکی از آن اصطلاحات در یک کلیپ و یا توییت، وایرال شود، تا بهسرعت به زبان محاورهی میلیونها کاربر راه پیدا کند.
عدهای معتقدند که این زبان عامیانه و غیررسمی، باعث تضعیف زبان فارسی، افزایش سطحینگری و حتی کاهش سواد رسانهای شده است. در مقابل، گروهی دیگر، آن را بخشی از پویایی زبان میدانند؛ زبانی که مانند موجودی زنده، مدام در حال تغییر و سازگاری با زیست جدید انسانهاست.
به واقع، نه میتوان این زبان جدید را سانسور کرد و نه میتوان نادیدهاش گرفت. راهحل، شاید در پذیرش آن بهعنوان بخشی از فرهنگ معاصر است. فرهنگی که زبان را میدان خلاقیت جمعی میداند. بهتر است بهجای حذف، زبانشناسان، روزنامهنگاران و پژوهشگران حوزهی فرهنگ به تحلیل و هدایت این زبان بپردازند. چراکه اگر درست شنیده شود، میتواند آغاز یک گفتوگوی بزرگتر باشد.
اما در این میان، پرسشی جدی نیز مطرح میشود: آیا این زبان غیررسمی و گاه لجامگسیخته، در حال ساختن فرهنگی موازی با فرهنگ رسمی ماست؟ یا آنطور که برخی میگویند، این، فقط زبانِ یک نسل است که از محدودیتهای زبان رسمی خسته شده و به دنبال زبانی زندهتر و قابلتنفستر میگردد؟
واقعیت این است که شکاف میان زبان رسمی و زبان شبکههای اجتماعی، فقط واژگانی نیست. این شکاف، نشاندهندهی فاصلهی میان نسلها، طبقات و گاه حتی جهانبینیهای متفاوت است. جاییکه زبان رسمی، همچنان بر قواعد، ادب و کلیشهها اصرار دارد، زبان غیررسمی به دنبال صراحت، خنده، خلاقیت و رهایی است.
ممکن است دغدغهی بسیاری در این حوزه، آن باشد که حال با این وضعیت، زبان آسیب میبیند یا تکامل مییابد؟ نگرانی بسیاری از ما این است که این شکل از زبان، منجر به فروپاشی نظم زبانی و ضعف در نوشتار و گفتار رسمی میشود و به واقع نیز چنین است. وقتی نسلی با غلطهای املایی، شوخیهای بیمرز، یا جملههای بریدهبریده، بزرگ شود، خطر فاصله گرفتنش از زبان معیار نیز وجود دارد.
اما از سوی دیگر، باید پذیرفت که زبان همیشه زنده بوده و خودش را با شرایط اجتماعی تطبیق داده است. زبانی که نتواند بازی کند، نمیتواند بماند. و شاید زبان عامیانهی امروز، نه خطر که نشانهای از زایشهای تازه در دل جامعهای در حال پوستاندازی باشد.
زبان عامیانه و ساختگی در شبکههای اجتماعی، فقط یک بازی زبانی نیست. این زبان، آینهایست از روان جمعی ما، از وضعیت اجتماعی، اقتصادی و حتی امیدها و ترسهایمان. پشت هر شوخی، دغدغهای پنهان است. پشت هر تکیهکلام، نیازی برای دیدهشدن، فهمیدهشدن یا گاهی فرار از واقعیت. این زبان را نمیشود سانسور کرد، نمیشود به عقب برگرداند. اما میشود آن را شناخت، تحلیل کرد و از دل آن، نشانههایی برای بازسازی گفتوگوی اجتماعی پیدا کرد.
از منظر جامعهشناختی، زبان در شبکههای اجتماعی فقط یک ابزار ارتباطی نیست، بلکه بازتابی از ساختارهای اجتماعی، بحرانها، مقاومتها و امیدهاست.
این زبان، بهویژه در میان نسل جوان، تبدیل به ابزاری برای بازتعریف هویت فردی و جمعی شده است؛ نوعی اعلام حضور در جامعهای که زبان رسمی، گاه توان گفتوگو با آنها را ندارد. وقتی که نهادهای سنتی از جمله: آموزش و رسانه از درک نیازهای نسلی ناتوان باشند، این نسل زبان خودش را میسازد: زبانی پر از ایهام، خنده، لجبازی و گاهی بیپروایی.
از طرف دیگر، این تحولات زبانی میتواند گسلهای اجتماعی را نیز برجسته کند. فاصلهی میان کسانی که در این زبان تازه غوطهورند با آنان که از آن سر درنمیآورند، گاه به شکاف در فهم و همدلی اجتماعی منجر میشود.
شوخیهایی که برای یک نسل معنا دارند، برای نسل دیگر میتوانند نشانهی بیادبی یا آشوب زبانی تلقی شوند. اینجاست که ضرورت گفتوگو و تحلیل میاننسلی، بیش از پیش احساس میشود.
در نهایت، زبان شبکههای اجتماعی، مانند هر پدیدهی زندهی دیگری، حامل قدرت است: قدرت تاثیر، تغییر و حتی اعتراض. اگر این زبان را جدی بگیریم، میتوانیم در دل آن، ظرفیتهایی برای بازسازی سرمایهی اجتماعی، افزایش همدلی و حتی بازتعریف شیوههای مشارکت جمعی بیابیم. اما اگر آن را نادیده بگیریم و یا تنها بهعنوان تهدید ببینیم، ممکن است فرصت گفتوگو با نسل جدید را برای همیشه از دست بدهیم.