اظهارات و اقدامات اخیر چهرههای منتسب به جریان پایداری در کشور، جایگیری جریان تندرو را در برابر ورود بیرویه مهاجران افغانی به ایران به روشنی عیان میکند. جریانی که در سالهای اخیر، نسبت به تغییر بافت جمعیتی ایران سکوت پیشه کرده و نه تنها اعتراضی به رهاشدگی مرزهای شرقی نداشته بلکه گاه بدون تعارف، از سیاستهای تشویقی ورود مهاجران به کشور نیز حمایت کردهاست.
در روزهای اخیر، توییتی از «امیرحسین ثابتی»، نماینده مجلس نزدیک به سعید جلیلی و جبهه پایداری دستبهدست شد که نشاندهنده باور نداشتن پایداریها به مفهوم مرز و دولت-ملت و نگاه امتگرایانه آنها است. وزیر کشور دولت سیزدهم که از عوامل اصلی افزایش افغانیها در ایران است، از همین نحله فکری است. به همین بهانه، روزنامه اینترنتی فراز، یادداشت «آرش رئیسینژاد»، پژوهشگر مرکز خاورمیانه تحلیلگر روابط بینالملل را که سال گذشته در هشدار به تغییر بافت جمعیتی ایران نوشته شده، بازنشر میکند.
میدان آزادی در تهران! به ایرانِ کنونی شباهتی ندارد؛ هر چند که آیینه تمامنمای ایرانِ آینده است؛ آیندهای بس نزدیک! مهاجرین افغانستانی در امواجی پایانناپذیر وارد کشور میشوند. ورود آنان اما از استراتژی نوینی پیروی میکند: استراتژی انبوه!
اینجا قلب ایران است: میدان آزادی در تهران! به ایرانِ کنونی شباهتی ندارد؛ هر چند که آیینه تمامنمای ایرانِ آینده است؛ آیندهای بس نزدیک! مهاجرین افغانستانی در امواجی پایانناپذیر وارد کشور میشوند. ورود آنان اما از استراتژی نوینی پیروی میکند: استراتژی انبوه!
ورود مهاجرین افغانستانی امری مسبوق به سابقه است. نخستین موج مهاجرت با هجوم شوروی در دی ۵۸ شکل گرفت. جنگ قدرت میان مجاهدین افغان، حکومت اول طالبان و سپس هجوم امریکا بر مهاجرت افزود. گرچه برپایی حکومت غربگرا از شدت مهاجرت کاست، اما تسخیر کابل توسط طالبان دگربار بر شدت مهاجرت افزود. علیالظاهر، استراتژی جذب انبوه مهاجرین افغان راهیست برای مشکل جمعیت. جذب انبوه ظاهرا تلاشی برای دستیابی به نیروی کار ارزان نیز است. از این رو، نرخ زاد و ولد پایین و مهاجرت نیروی کار تحصیلکرده و طبقه متوسط ایرانی دو دلیل اصلی برای سرپوش گذاشتن مسئله مهاجرت از سوی سیستم بیان میشود.
ریشه اصلی استراتژی جذب انبوه اما سیاسی است: جایگزینی قشر تحصیلکرده ناراضی با مهاجرینِ ظاهرا قانع و ولایت پذیر! در نگاه حامیان این رویکرد، جوانان و طبقه متوسط ایرانی نگاه به غرب داشته و میکوشند تا ایران را ترک کنند. در چنین وضعیتی، مهاجرین افغانستانی، مائده زمینی برای نظام بود.
استراتژی جذب انبوه دستپخت وزارت کشور و مجلس است؛ وزارتخانهای که در دولت بیشترین نفوذ را دارد. احمد شاهچراغی (وحیدی) درباره همه چیز از سیاست خارجی تا خودروسازی و اخراج اساتید نخبه اظهارنظر میکند. جاهطلب است و سودای رفتن به پاستور را دارد! کریمی قدوسی نماینده مجلس نیز نقش دارد.
نرخ زادوولد پایین و مهاجرت نیروی کار تحصیلکرده و طبقه متوسط ایرانی دو دلیل اصلی برای سرپوش گذاشتن مسئله مهاجرت از سوی سیستم بیان میشود.
پیامدهای دنبالکردن این استراتژی زیانبار خواهد بود. در زمانهای که جامعه ایرانی رو به سوی گفتمان مدارا آورده، جذب انبوه مهاجرین با تعصبات محلی بالاتر مشکلات فرهنگی ایجاد میکند. گذشته از این، افزایش فقر به تشدید رویکردهای ضدمهاجرین و در نتیجه تعمیق شکاف با همتباران شرقی میانجامد.
ضعف دولت در بسیاری از عرصهها در کنار سکوت معنادار مقاماتی که در هر حوزهای خطونشان میکشند بر نگرانی بخشی از ایرانیان افزوده. با این حال، با تغییر در رویه کنونی نیز نمیتوان در برابر امواج پایانناپذیر مهاجرین یارای ایستادگی نداشتند: چگونه میتوان ۹۴۵ کیلومتر مرز شرقی را کنترل کرد؟
در این میان، راهاندازی سیستم امتیازدهی مهاجرین امری ضروریست. جذب جوانان بویژه دختران تحصیلکرده باید در صدر قرارگیرد. جذب پارسی زبانان و شیعیان خطری بمراتب کمتر از پشتونهای تندرو دارد. اقامت آنان که از کشور دفاع کردهاند یا در حوزه هنر و اقتصاد حضوری درخشان داشتهاند تسهیل گردد.
سیستم امتیازدهی مهاجرین نیز کفایت نمیکند. در زمانهای که طالبان حامیان خود را به ایران میفرستد. (گفته میشود ۲ میلیون مرد پشتون مجرد به ایران آمدهاند) راهحل استراتژیک موجود نیست؛ مگر آنکه سرنوشت سه استان غربی افغانستان را با معضل مهاجرت درهم تنیده ساخت: هرات، فراه و نیمروز.
با ورود روزافزونِ مهاجرین مسئله مهاجرت از مسائل سرنوشتساز در انتخاباتهای پیشرو در کشور خواهد شد. میتوان انتظار برآمدن ترامپ وطنی داشت. هر چند که انتخابات ۱۴۰۴ درگیر مسئلهای دیگر خواهدبود؛ مسئلهای مهمتر از سیاست خارجی،اقتصاد،حقوق شهروندی و آزادیهای اجتماعی: مسئله جانشینی!
https://www.faraz.ir/fa/news/80180/
نظرات بسته شده است.