باشگاهی اثرگذار بر جریان نوخواهی در هنر معاصر ایران

درباره‌ی رشت ۲۹

0 1,137

داستان از کجا آغاز شد؟

از ۱۳۴۵ در آن سال کامران دیبا یِ (۱) سی ساله و تازه از فرنگ برگشته هنوز دفتر کار معمارانه‌‌ی داض (۲) را با رفقای مهندس‌اش (امیر رضوانی و ضرغام؛ صاحبان دفترمهندسی مشاور «زاک») در مرکز پایتخت راه نینداخته بود و به تنهایی دفتر مهندسی تازه تاسیس «شهرسازی و تهیه طرح های اجتماعی دیبا» را در تهران اداره می‌کرد. او با این باور که ارزش واقعی شهرهای جهان وابسته به نهادهای فرهنگی- هنری آن است به پشتوانه توان فنی دفتر معماری‌اش، و البته با حمایت دخار عمویش؛ فرح دیبا (همسر محمدرضاپهلوی) تقریبن همزمان با احداث مرکز هنری پمپیدوی پاریس، پروژه‌ی ساخت موزه‌ی هنرهای معاصر تهران را کلید زد.

دیبا در بازگشت به ایران، به موازات کار معماری، در دنباله‌ی فعالیتهای نقاشانه‌اش در اروپا و امریکا (مثل شرکت در بی‌ینال‌های ۱۹۶۱ و ۱۹۶۳ ونیز و پاریس همچنین نمایش اختصاصی آثارش در گالری رئالیته امریکا در ۱۹۶۲) ضمن معاشرت با هنرمندان نسل نوی ایران به ویژه نقاشان و مجسمه‌سازان فعال در مکتب موسوم به سقاخانه، نخستین نمایشگاه آثارش (که نمایشی خلاقانه و چندرسانه‌ای بود) را با عنوان «آب بازِ زبردست» در گالری سیحون(۳) برپا کرد. نمایشی متشکل از چیدمان پنل‌ها و جعبه‌هایی بزرگ که روی آنها علاوه بر عباراتی خطاطی شده، اندام تمام‌قد آدمی به اندازه‌ی واقعی نقاشی شده، و روی سکوها به جای مجسمه، شیر آب و اتصالات و ابزار لوله‌کشی نصب بود. جملاتی کوتاه و شعرگونه هم از او متناسب با محتوای نمایش، با صدای یکی از دوستان هنرمندش و زنی ناشناس روی نوار ضبط شده بود که پیوسته و به تکرار در فضای نمایشگاه پخش می‌شد.

جدای از کیفیت نمایش ارائه شده توسط کامران دیبا، مولفه‌ای که این رویداد هنری را در تاریخ هنر معاصر ایران واجد اهمیت ساخته است، همکاری جمعی از چهره‌های جوان و نوجوی هنر و ادبیات دهه ۴۰ (و بزرگان و نامداران سالهای آتی هنر و ادبیات ایران) با او برای عینی شدن ایده‌های هنرمندانه‌اش است. در این نمایشگاه نوشته‌های روی بوم‌ها به خط فرامرز پیل آرام (۴) (نقاش) ثبت شد، گویندگی اشعار را برای پخش از بلندگوها پرویز تناولی (۵) (مجسمه‌ساز) بر عهده گرفت که آن زمان مشغول طراحی و خلق هیچ هایش بود، و پیکره‌ی آدمها بر اساس طرح اندام غزاله علیزاده (۶) (نویسنده) نقاشی شد. این گونه بود که با تحقق یک رویداد نادر، آرام آرام، تجمعات نوخواهانه‌ی محفلی نوجوها به تولید مشترک محتواهای هنری نیز انجامید.

تا سال ۱۳۴۶ پاتوق کامران دیبا و نزدیک‌ترین یاران نوخواه و هنرمندش (حسین زنده‌رودی (۷)؛ نقاش، و رکسانا صبا (۸) ؛ فرزند کوچک ابوالحسن صبا) اغلب در استودیوی جمع و جور پرویز تناولی در محله‌ی ضراب‌خانه بود که آن را برای برنزریزی اختیار کرده بود و حالا دیگر خود در میان هنرمندان تجسمی بر و بیایی داشت. البته پیوند دوستی تناولی و دیبا از جنس دیگر بود. تا آن جا که تناولی طراحی و ساخت خانه‌اش را که اجرای آن تا ۱۳۴۸ به طول انجامید به دیبا سپرد و دیبا هم در فعالیت‌های معمارانه اش از کاراکترها و حجم های هنری تناولی بسیار بهره می‌برد.

دفتر مهندسین مشاور دیبا-زاک (بعدها داض) اما در همین زمانه (۱۳۴۶) بود که تاسیس شد (زیرپل کالج. جایی نزدیک دانشگاه صنعتی امیرکبیر و دبیرستان البرز، در یک ساختمان کلنگیِ سه واحده و دو طبقه‌ی قدیمی که دیبا آن را با یک پل به طبقه‌ی فوقانی‌اش وصل کرده بود) درست وقتی که نشست‌‌های محفلی هنرمندان و شعرا و معماران نوگرا در کارگاه کوچک تناولی پرطرفدار شده بود و دیگر  فضایی وسیع‌تر و عمومی‌‌تر را طلب می‌کرد.

اینجا بود که دیبا پیشنهاد هیجان انگیز و اغواگرانه‌اش را به تناولی و صبا داد. این که شریک شوند و طبقه‌ی اول دفتر معماری‌اش را به یک باشگاه هنری تبدیل کنند. جایی که هم محل پذیرایی و وقت‌گذرانی و گپ و گفت نوجوها باشد، هم مکانی برای مطالعه و تبادل نظر و ارائه‌ی ایده‌های خلاقه، و هم بستری برای تجربه‌ی مشاهده‌ی جمعی آثار ساختارشکنِ هنرمندانه، بی قید و بندهای رایج زمانه. و چه از این بهتر؟

این‌گونه رشت ۲۹ در اردیبهشت ماه سال ۱۳۴۶ متولد و به سرعت به محل تجمع و هم‌نشینی هنرمندان ساختارشکن و نوگرای پایتخت بدل شد؛ یک سالن پذیرایی متفاوت، در کنار یک نمایشگاه خصوصی اما دائمی آثار هنری، با امکانی برای ارائه‌ی برنامه‌هایی چون شب شعر، اجرای موسیقی و تئاتر و حتا بازی…

کلوبی که سنت و مدرنیته را در هم‌آمیخت و این در اولین‌نگاه بر می‌آمد از طراحی مدرن‌اش، در کنار بهره‌مندی از مولفه های معماری ساختمان‌های قدیمی ایرانی (درها و پنجره‌های چوبیِ سنتی)، و غذاهای محلی در کنار منوی غذاهای فرنگی که هیلاری (همسر کامران دیبا) تدارک می‌دید.

رشت ۲۹ شاید به عنوان اولین فضای غیرانتفاعی هنری در ایران، از همان آغاز افتتاح، معبد و مرجع نوگراها شد و خیلی زود اثرش را بر جریان اصلی هنر ایران گذاشت. به ویژه آنگاه که با دعوت از سرمایه‌داران و مجموعه‌داران و خریداران متمول پایتخت، میزبان اولین حراج آثار هنری مدرن کشور شد و آرام‌آرام برخی از گرایشات مدرن در هنر تجسمی ایران را بنیان‌ گذاشت.

اثرگذاری و مقبولیت رشت ۲۹ تا آن‌جا پیش‌رفت که از اوایل سال ۱۳۴۷ در رقابتی ناخواسته با کافه‌های پرقدمت و مخاطبی چون نادری، فیروز، فردوسی و… در کنار نوازندگان خیابانی و هیپی‌های گیتاریستِ دوره‌گرد، حتا گردانندگان دستگاه‌های مفرح شهر فرنگ، از شعرا و ادبا و هنرمندان و صاحب‌نظرانی چون صادق چوبک، ژازه طباطبایی، بیژن صفاری، ، حسین زنده‌رودی، رضا براهنی، پرویز تناولی، نادر نادرپور، سهراب سپهری، منیر فرمانفرماییان، صادق تبریزی، احمدرضا احمدی، مسعود عربشاهی، هژیر داریوش، کیوان خسروانی، فرامز پیل‌آرام، یدالله رویایی، کامران شیردل و… میزبانی می‌کرد.

کیفیت رویداهای هنری و هم، وزن مخاطبان و همراهان رشت ۲۹ در همان سال ابتدایی تاسیس آن قدر بود که پای چهره های سیاسی، دولت‌مردان و وابستگان دربار را هم به آن باز کرد و همین تعاملات با مدیران و تصمیم‌سازان عرصه‌ی فرهنگ، زمینه‌ی اعطای بورسهای مطالعاتی خارج از کشور را برای برخی از اهالی هنر و ادبیات فراهم کرد.

حالا دیوارهای رشت۲۹ همپای معدود گالری‌های تخصصی پایتخت، محل معتبری برای نمایش آثار نقاشان نوگرای وطنی بود به گونه‌ای که از سال ۱۳۴۷ مخاطبان خود را در ورای مرزهای جغرافیایی ایران نیز می‌جست و می‌دید. همین رویکرد نوخواهانه و بلندپروازانه هم بود که پایِ ابی وید گری (۹) (پژوهشگر هنر، مجموعه‌دار و موسس گالریِ گری در دانشگاه نیویورک) را در سفر دومش به تهران به رشت ۲۹ کشانید و آنجا را به پایگاه او برای کشف استعدادهای هنر ایرانی (از جمله حسین زنده‌رودی، فرامرز پیلارام بود و به ویژه پرویز تناولی) و تعرفه‌شان به بازار بین‌المللی هنر بدل کرد.

 عاقبت رشت ۲۹ چه شد؟

 باید گفت رشت ۲۹ با همه سرزندگی و پویایی و گستاخی و انگیزه در گذر از ممنوعه ها، جوان مرگ شد! دوران طلایی حضور این کلوب جریان‌ساز در پهنه‌ی هنر معاصر ایران به سه چهار سال نکشید. بعدها، از سوی برخی از همراهانش دلایلی برای این افولِ به یک باره ذکر شد. مثلاً گفتند تناولی دیگر آن‌قدر شهره بود و پرمشغله که مجال باشگاه‌گردانی نداشت.‌ یا خودِ دیبا هم با آن همه دغدغه (از مسئولیت طراحی و ساختِ موزه‌ی هنرهای معاصر گرفته تا فرهنگسرای شفق و مسجد مجموعه‌ی دانشگاهی جندی شاپور و…) امکان حضور و نظارت بر اجرای پروژه‌های هنری و پذیرایی از مخاطبان کلوب را نمی‌یافت. افزون بر این با تعطیلی دفتر داض و انتقالش به مکانی دیگر، رفت و آمد موسسین به مجموعه کم، و به مرور کلوب متروکه شد. کرکره‌اش که پایین آمد. ابتدا به محل تمرینات گروه‌های تئاتر بدل شد و بعدتر قاسم حاجی‌زاده (۱۰) (نقاش گیلانی) کارگاه نقاشی‌اش را در آن‌جا برپا کرد و الخ…

اما جدای از این‌ها شاید دلیل دیگری هم برای تعطیلی غیرمنتظره‌ی رشت ۲۹ در سال ۱۳۴۹ باشد: «هجوم ماموران شهربانی تهران!» برخی شاهدان، از آن روز روایت کرده‌اند که ماموران پلیس پایتخت، به فرمان سپهبد مبصر (۱۱)؛ رئیس وقت شهربانی تهران، با استدلال برخورد با تجمع شبانه‌ی دگرباشان! به کلوب رشت حمله ور شدند و ضمن برخوردی تحقیرآمیز حین بازداشت، سر برخی حضار (که در میان‌شان جمعی از فرزندان نظامیان بلندپایه و صاحب منصبان دولتی هم بود) را چهارخانه زدند! به روایتی در میان لیست بازداشت شدگان نام هنرمندان شهره‌ای چون پرویز تناولی و حسین زنده‌رودی هم به چشم می‌آمد!

باری! با آن که نتیجه‌ی کار، بعد از رسیدن خبر واقعه به شخص فرح دیبا، صدور دستور عزل سپهبد مبصر از سمت ریاست شهربانی تهران شد، اما گویی بعد از آن بود که نام رشت۲۹ (شاید خودخواسته) از فهرست اماکن اختصاصی فعال در نشر هنر مدرن ایران حذف شد…

حالا چرا این نام: رشت ۲۹؟

هیچ! فقط آن‌دفتری که بدل به کلوب شد، نشانی پستی‌اش این بود: خیابان رشت، میان خیابان حافظ و پهلوی سابق. شماره ۲۹

پانوشت:

  1. کامران طباطبایی دیبا (زاده ۱۳۱۵خورشیدی، تهران) معمار. شهرساز و نقاش. دانش‌آموخته رشته معماری دانشگاه هوارد در شهر واشنگتن دی‌سی.
  2. پس از ادغام دو موسسه‌ی «شهرسازی و تهیه طرح های اجتماعی» به مدیریت کامران دیبا و «مهندسین مشاور زاک» با نام مهندسین مشاور دیبا-زاک شکل گرفت و از سال ۱۳۵۰ با نام «داض»، عنوانی که از حرف ابتدایی نام روسای دفتر تازه تأسیس (دیبا، امیر رضوانی، ضرغام) گرفته شده بود فعالیت خود را ادامه داد.
  3. از قدیمی‌ترین گالری‌های ایران. این مجموعه در سال ۱۳۴۵توسط معصومه سیحون و با یاری همسرش، هوشنگ سیحون، تاسیس شد.
  4. (زاده‌ی ۱۳۱۶، تهران – درگذشته‌ی ۱۳۶۲، محمودآباد) نقاش و خوشنویس. از پیشگامان مکتب سقاخانه.
  5. (زاده‌ی ۱۳۱۶ خورشیدی، تهران) مجسمه‌ساز، نقاش، پژوهش‌گر و مجموعه‌دار.
  6. فاطمه علیزاده (زاده‌ی ۱۳۲۷، مشهد – درگذشته‌ی ۱۳۷۵، رامسر) نویسنده.
  7. شارل حسین زنده‌رودی (زاده‌ی ۱۳۱۶، انزلی) نقاش. از بنیانگذاران مکتب سقاخانه و پیشگامان شیوه نقاشیخط ایران.
  8. (زاده‌ی ۱۳۲۲- درگذشته‌ی ۱۳۹۴) موزیسین و مترجم و کنشگر اجتماعی. او دختر استاد ابوالحسن صبا و دومین همسر اسماعیل خویی بود.
  9. Abby Weed Grey : زاده‌ی ۱۹۰۲، امریکا- درگذشته‌ی ۱۹۸۳
  10. زاده‌ی ۱۳۲۶، لاهیجان.
  11. محسن مبصر (زاده‌ی ۱۲۹۶، تبریز- درگذشته‌ی ۱۳۷۵، پاریس)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.