اگر چه امروزه برای بسیاری از دانشمندان ثابت شده که آتشفشانها نقش بسیار مهمی در تولید، پراکنش و توزیع گازهای گلخانهای مانند دی اکسید کربن در اتمسفر دارند ولی این نکته مشخص شده که تالابها نقش بسیار مهم و ارزشمندی در ذخیره کربن موجود در اتمسفر و متعادل کردن دمای کره زمین و تغییرات اقلیمی ایفا میکنند.
بنابراین یکی از کارکردهای بسیار مهم تالاب ها، بحث متعادل کردن ترکیبات گازهای موجود در اتمسفر است که معمولا گاز دی اکسید کربن توسط گیاهان تالابی در فرایند فتوسنتز مورد استفاده قرار میگیرد و توسط مواد آلی موجب تولید بایومن میشود. مواد آلی که در نهایت با گذر زمان میتوانند به شکل لایههای پیت و یا لایههای ذغالهای طبیعی نشت پیدا کنند و دراعماق تالاب و در گذر زمان کربن را تثبیت کنند.
نکته قابل توجه در خصوص تالابهای ساحلی دریای خزر اینکه این تالابها عمدتا متاثر از رژیم ایدئولوژیکی آب دریای خزرهستند. خصوصا تالابهایی که در بخش جنوب شرقی دریای خزر قرار گرفتهاند مانند تالاب گمیشان، میانکاله و خلیج گرگان؛ این تالابها با هر بار کاهش یا افزایش سطح تراز آب دریا، تغییراتی در قلمرو آنها ایجاد میشود.
نکته دیگر در این مساله اینست که تالابهای ساحلی استان گیلان نیز هم متاثر از رژیم ایدئولوژی دریای خزر و هم از رودخانههای منتهی به آن هستند که در صلابت و پایداری آنها نقش بسیار به سزایی دارند. این تالابها هم از منابع آب شیرین و هم آب لب شور دریای خزر تغذیه میشوند. مانند تالاب انزلی که آب رودخانههای زیادی وارد آن میشود. در مواقعی که سطح تراز آب دریا بالا باشد، تالاب انزلی از آن تغذیه میکند. اگر چه که عمده این تالابها تحت تاثیر فرایندهای هیدرودینامیکی متاثر از دریای خزر ایجاد شدهاند، نمونه آن هم زبانههای ماسهای است که باعث جدا شدن این فرورفتگیها در دریا و نفوذ آب دریا در زمان پرآبی در درون آنها شده است.
آنچه که در این میان حایز اهمیت است اینکه در عصر آنتروپوسن (از سال ۱۹۴۵) که بشر بر روی توالی رسوبات مختلف نشت یافته دنیا اثر گذاشت، تالابهای ساحلی هم با روند گرمایش زمین واکنشهای متفاوتی را نشان میدهند. خصوصا اینکه تالابهای دریای خزر با توجه به موقعیت جغرافیاییشان که در منطقه فراقارهای واقع شدهاند، نرخ تبخیر به میزان بارندگی در تعداد عمدهای از این تالابها که در جنوب شرقی دریای خزر قرار گرفتهاند بالاست و این تالابها به مرور زمان آب خود را از دست میدهند و خشک میشوند. نمونه آن در تالاب گمیشان و تالاب میانکاله قابل مشاهده است. این تالابها کاملا خشک شدند و زیستگاه اکوسیستم تالابی آنها به اکوسیستم خشکی تبدیل شده است. بنابراین این فرجامی است که برای تالابهای ساحلی دریای خزر رقم خورده است.
تالابهای دیگری نیز در بخش شرقی دریای خزر و شمال غربی قرار گرفتهاند مانند تالاب قرهبغاز که بسیار وسیع و ۴۰ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و به سمت خشک زایی کامل پیش رفته است. یعنی اگر سطح تراز دریای خزر به منهای ۲۹ برسد متأسفانه قرهبغاز حیات خود را از دست میدهد. حتی تالاب آستاراخان و و تالابهایی که در منطقه اگری خان واقع شدهاند اینها تالابهای بسیار حساسی هستند که میتوانند تحت تاثیر گرمایش زمین قلمرو خود را از دست بدهند.
تالابهای دیگر کشورها نیز متأسفانه فرجام خوبی را تجربه نمیکنند. گرمایش زمین در این مناطق باعث شده که ریزشهای جوی به شدت کاهش پیدا کنند. فراموش نکنیم و دلشاد نباشیم که سیلابهای اخیر باعث شدهاند برخی از این تالابها پر آب شوند اما اینها خیلی سریع تحت تاثیر تابش آفتاب دوباره تبخیر میشوند و با فرایند زمان به تالابهای خشکی تبدیل خواهند شد.
نمونه آن دریاچه ارومیه است که متأسفانه بیش از ۹۰ درصد خشک شده و به سرعت زیاد حیات خود را از دست میدهد. البته این اتفاق جدیدی برای تالابهای ایران نیست و در سایر کشورهای مستقر در خاورمیانه و شمال آفریقا در حال رخ دادن است. هر چند این اتفاق به لحاظ زمین شناسی بارها تکرار شده و روند آن چرخهای است. روندهای ترسالی مرتب در این مناطق تکرار شده است. این تغییرات در دراز مدت باعث شده که دشت و کویر لوت ایران شکل بگیرد و همین کویرها خاستگاه دریاچههای بسیار وسیعی در ایران بود که در گذشته بخش وسیعی از کشور را پوشش میداد.
آنچه که در این میان حایز اهمیت است، مدیریت جامع و سازگار متناسب با ساختار ایدئولوژیکی تالابهای مستقر در کشور چه تالابهای ساحلی و چه تالابهای کوهستانی و دشت کویری است که لازم است با یک برنامه ریزی مشخص آنها را پیاده کنیم. حتی در زمان خشکی زایی کامل نیز نیازمند حفاظت است. یعنی اجازه ندهیم که قلمرو و حد بستر این تالابها مورد تجاوز قرار بگیرد. نکته اساسیتر در این میان اینکه باید بر منابع ورودی و خروجی رسوبات تالابی مدیریت انجام شود و اجازه ندهیم این رسوبات ارزشمند و ذی قیمت که در حقیقت بخش وسیعی از کربن اتمسفر را درخودش ذخیره کرده به تاراج برود و استفاده ناصحیح از آن شود که در نهایت موجب فرسایش و ازبین رفتن ساختار زیست محیطی تالاب خواهد بود.
بستر یک تالاب خواستگاه و مکان شکل گیری یک اکوسیستم است. وقتی رسوبات تالاب برداشت میشود تمام عناصر سازنده رسوبات را برهم زده و آنها را حذف میکنیم. این درحالی است که موجودات درون تالابها با این عناصر تبادل یونی برقرار میکنند که با برداشت رسوبات و تجاوز به حریم ساحل تالاب این امکان از بین میرود. قطعا در صورت پر آبی مجدد تالاب، دیگر آن شرایط بر محیط حکم فرما نیست. بنابراین تالابها بایستی به عنوان مناطق حفاظت شده حتی در زمان خشک زایی کامل مورد حفاظت قرار گرفته و اجازه دخل و تصرف به آنها داده نشود. چون فرایندهای طبیعی تالابهای چرخهای هستند. کما اینکه ممکن است تا چند سال آینده دوباره سطح تراز دریای خزر افزایش پیدا کند و تالاب انزلی و سایر تالابها بخواهند حیات تازهای را شروع کنند.
متأسفانه هنوز برنامه مدونی به صورت جامع برای حفاظت از تالابها وجود ندارد تا بتوان مبتنی بر آن و الزامات قانونی از منابع تالابی حفاظت کنیم آنچه که نشانهها به ما میگویند همین الان در در بخش غربی و جنوب غربی تا خلیج گرگان با توجه به حضور خاک حاصلخیز بسیاری از افراد به این اراضی در حال تجاوز هستند و اراضی مزروعی خود را در این مناطق گسترش میدهند. اما اگر دوباره تالاب پر آب شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اینها نکات بسیار مهمی است که ارگانهای ذینفع مانند محیط زیست و وزارت نیرو که با تالابهای داخلی و ساحلی ارتباط دارند باید در یک مدیریت جامع و هماهنگ از منابع زیست محیطی مستقر در تالابها حفاظت کنند.
با توجه به اینکه ایران در موقعیت جغرافیایی از کره زمین که تحت تاثیر خشکی زایی و افزایش بارندگیهای دورهای قرار گرفته و این شاخصها بر بروی حیات محیط زیست و زیر ساختهای اجتماعی و سیاسی کشور تاثیر گذار است، برای سازگاری محیطی و کاهش آسیبها نیازمند برنامه ریزی دقیق و مشخص دراین خصوص هستیم. آمایش سرزمین از جمله اقداماتی است که با اجرای درست آن میتوان به سمت وسویی برویم که این قبیل نگرانیها و بحرانها برای ما قابل حل باشد.
نکته بسیار مهم، توجه به تالابهای کوهستانی است که پیش نشانه گرهای اقلیمی ما هستند که با بهرهمند بودن از این تالابها مانند تالاب تار در دماوند و تالابهای مستقر در شکافتهای آتشفشانی مثل سبلان و تالابهای تشکیل شده براثر فرایند ماگماتیک مانند تالاب منطقه لار، پیش نشانه گرهای بسیار ارزشمندی برای ما هستند که با تغییرات قلمرو و تغییرات رژیم رسوب گذاری آنها می توانیم تاثیر تغییرات اقلیمی شکل گرفته بروی فلات ایران را بررسی کنیم. این کار بسیار ارزشمندی است که پژوهشکده های اقلیم و هواشناسی کشور قادر به اجرای این طرح هستند تا سایتهای اندازه گیری درتالابهای کوهستانی را داشته باشیم.
فراموش نکنیم هر آنچه که ما امروز برای حفاظت از تالابها سرمایه گذاری کنیم، تالابها خدمات اکوسیستمی ارزشمندی در آینده به ما خواهند داد و تمام سرمایه گذاری ما را با سود مثبت همراه میکنند. در حال حاضر بزرگترین سود ما این است که از خدمات اکوسیستمی پایدار تالابها بهره مند شویم.