سند راهبردی ۲۵ساله ایران و چین، آغازی بر دیپلماسی نگاه به شرق

1 424

چین به عنوان دومین اقتصاد جهان چندی است در راستای موازنه‌ی  قدرت Power balance  با ایالات متحده و تامین انرژی مورد نیاز خود به دنبال حضوری پررنگ در خاورمیانه و حتی احیای کمربند اقتصادی جاده ابریشم سنتی است.

ایران نیز با چالشهای ایدئولوژیکی که در چند دهه گذشته  با آمریکا داشته و هر روز نیز فزاینده بوده همواره از نگاه به غرب و همکاری با کشورهای اروپایی طرفی نبسته و نوعاً دستش در پوست گردو مانده است. اما در تلاش است برای فرار از فشار سنگین امریکا نقش آلترناتیو و بازیگری مهم در شکستن فشار حداکثری به خود را دنبال کرده تا بتواند با برگه چین در برابر امریکا آرایش بگیرد. فلذا در این یادداشت کوتاه سعی می‌شود، نگاهی تحلیلی به اساس وزانت سند و نیز پیامدهای مثبت احتمالی پسا انعقاد آن داشته باشیم.

آنچه که روز شنبه ۷ فروردین ۱۴٠٠بین وزرای خارجه ایران و چین امضاء شد توافق یک سند کلی و بالادستیUpstream document  از جزییات یک قرارداد بزرگ و همه جانبه است که در حقیقت، مولفه‌های الزام آور طرفین در انعقاد قراردادهایی متناظر با اسناد راهبردی بالادستی امضاء شده نهفته مانده است که تا آن مرحله هنوز، نمی‌توان گفت طرفین به تفاهم تمام عیار دست یافته‌اند. بقول معروف «شب دراز است و قلندر بیدار»

این یادداشت، قصد ندارد تحلیل حقوقی از منشور این قرارداد ارایه  و یا به بررسی ابعاد پروتکلهای رسمی نحوه انعقاد قراردادهای بین المللی و وجاهت آن در نظرگاه قانون اساسی، مجوزهای پارلمانی و یا میزان شفافیت اسنادی  بپردازد، هرچند معتقدم برخی اشکالات حقوقی برآن وارد است، علی ایحال از آن صرف نظر کرده و صرفا به بررسی ادبیات ذاتی آن و برخی پیامدها، تهدیدها، فواید احتمالی سند( منتهی به قرارداد) خواهم پرداخت.

این اولین بار نیست که در افکارعمومی داخل کشور بارها شنیده‌ایم ایران با فلان کشور سند راهبردی بلندمدت امضا کرده است، بطور مثال در فروردین۱۳۸٠در خبرگزاریها شنیدیم که، سند همکاری ۲۰ساله ایران و روسیه امضا شد! اما درحقیقت چیزی جز بازی با اعداد نبود! واقعیت اینکه، در سال ۹۸ یعنی ۱۸ سال بعد از همان سند ادعایی راهبردی، مبادلات بازرگانی ایران-روسیه تنها ۳ دهم درصد مبادلات بازرگانی خارجی روسیه است! وهنوز به ۱درصد هم نرسیده! جالبتر اینکه مثلا روسیه، ذیل تعهد سند همکاری بوده، ولی همه تحریم‌های غرب علیه ایران را توامان نیز رعایت می‌کرد و الان هم رعایت می‌کند!

لذا ممکن است اینگونه فضاهای رسانه ای، کارکرد اقناعی عوامانه داشته باشد، اما آنچه که درعلم سیاست مهم است، کنشگریهای پراگماتیستی در سپهر سیاسی، عرصه ژئوپلیتیک و ژئواکونومیکی کشورهای متحد است و آنچه که بطور ملموس در ساختار کشور دیده می‌شود مهمترین گزاره و سنجه راستی آزمایی است و بس! سند وقتی ارزش دارد که تبدیل به قرارداد شود، قرارداد وقتی مهم و منافع محور است که تبدیل به تولید ثروت شود.

حدوداٰ یک دهه است که بواسطه بدعهدی غرب در برابر ایران سیاست نگاه به شرق در دستور سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و اکنون ایران زیر فشار حداکثری آمریکا و البته اطاعت غرب از او بناچار راهی جز چرخش به سمت کانون قدرت شرق در خود نمی‌بیند، هرچند در این بازی شطرنج خطرناک، چینی‌ها نیز درک درستی از شرایط ایران دارند و قطعاً اساس دیپلماسی خودرا با شرایط فعلی ایران تنظیم خواهند کرد اما نه با شرایط ده سال پیش آن! این نکته مهمی است که ایران باید به دقت به آن توجه داشته باشد و دقیقا درک کند که سیاست جاری و فعلی در دپارتمان سیاست خارجی کشورهای کارکشته، مبانی احساسی ندارد، هرچه هست و باید باشد منافع ملی و سود دراز مدت نهفته در آن است.

طرح و ایده‌ی این قرار داد از بهمن ۹۴ ریخته و مذاکرات سند ۲۵ ساله ایران-چین از آن زمان شروع شد، در همان زمان دکتر روحانی با یک القای پیشبینی آرمان گرایانه اقتصادی گفت:«پیش‌بینی می‌کنیم رقم مبادلات اقتصادی تهران-پکن در ۱۰ سال آینده به ۶۰۰ میلیارد دلار ارتقا یابد»! رقمی که نه اینکه به آن نرسیدیم، حتی به یک ششم آن آرمان نیز نزدیک نشده ایم!(رقم ۱۶میلیارد دلار در سال۲٠۲٠)

و اما در کشاکش افت و خیزهای سیاسی در ایران و بین الملل و دیالوگهای برجامی، چینی‌ها نیز بسان روسیه هم به نعل زدند و هم به میخ و امضای قرار داد ٢۵ساله با ایران را مدام امروز و فردا کردند تا احتمالا فضای پسا ترامپ را تجربه کرده و تکلیف روابطشان با واشنگتن پس از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مشخص شود! چینی‌ها احتمالا تحلیل دیگری از دوران پساترامپ و ریاست جمهوری بایدن داشتند و امیدوار بودند، بایدن، تنش‌ها در روابط دو جانبه را مهار و مدیریت کند ولی برخلاف تحلیل فوق، بایدن کماکان همان روند دوران ریاست جمهوری ترامپ را با تز رقابت در عین همکاری محدودCompete while cooperating، ادامه داد و حتی کار را به ائتلاف‌سازی با اروپا و متحدان‌اش در شرق آسیا و هند علیه چین کشاند؛ بگونه‌ای که اروپاییها برای اولین‌بار در چهار دهه گذشته ذیل همین استراتژی به تحریم چین پرداختند.!

آقای بایدن، دقیقا متناظر با همین استراتژی، ایران را نیزدر یک فشار نرم و فرسایشی قرار داد، در حالی که ایران نیاز به گشایشهای فوری در عرصه تجارت،صادرات، مبادلات بانکی و… داشت.

شاید بتوان گفت که تهران و پکن از این جهت دارای یک منحنی مماس سیاسی بوده و به این نقطه رسیده‌اند که تقریبا هیچ تغییری در کلیت سیاست امریکا با این دو کشور رخ نداده و فعلا نخواهد داد، لذا شاید منافع فعلی طرفین اقتضا می‌کند، در این لحظه و دراین برهه از تاریخ دست به تهیه و تنظیم سند راهبردی بزنند.

نگارنده هیچ مشکلی با اینگونه قراردادهای بین المللی ندارد که هیچ، بلکه معتقدم ایران باید هرچه بیشتر و پیشتر اقدام به بازی در باشگاه موازنه قدرت می کرد، اما آنچه که موجب نگرانی می‌شود، اوضاع اقتضایی ایران در برهه‌های حساس تاریخی است که متأسفانه اینگونه تدابیر، همواره متاثراز چند تجربه تلخ بوده از قبیل: مذاکرات نابرابر، ناهم وزنی سیاسی، فشارهای فزاینده بین المللی، عجله یا تعلل در تصمیم گیریها و….که همواره ایران خاطره خوشی از آنها ندارد، با این قید مهم که این اولین تجربه‌ی سیاسی و عملی ایران در انعقاد چنین قراردادهایی با این وزانت و اهمیت است که پشت سر خواهد گذاشت..

نتیجه گیری

اکنون ایران در یک شرایط تصمیم بزرگbig decision  قرار دارد زیرا به هر شکل ممکن باید بتواند از فرسایش شکننده خود را خارج کرده و در داخل و حوزه‌ی بین الملل، اقدام به تولید ثروت کند.

ایران در این تصمیم رسما تردیدهای سیاسی را از غرب دال بر پیوستن حتمی به شرق را تبدیل به یقین می‌کند، لذا با وجود عربستان متحد راهبردی امریکا در منطقه، امریکا تکلیف خود را در خاورمیانه، خواهد دانست که در برابر متحد راهبردی چین قرار خواهد گرفت. همان چینی که مهار آن از دغدغه‌های اصلی سیاست بین الملل آمریکاست، فقط آغاز این بازی بزرگ که ایران به آن می‌پیوندد، الزاماتی دارد که سلسله جنبان آن الزام تعهد و تاب آوری پکن در حمایت از متحد راهبردی و عدم عدول از الزامات تعهد آور.

ضرورت انعقاد اینگونه قراردادها به مراتب دارای اهمیت است،اما باید دقت شود که الزامات تعهد آور آن از سوی پکن در ترازی قواعد بین المللی دنبال شود و اینطور نباشد که قرار داد مذکور ضربه به عزت ملی زند و کشور را از چاله به چاه ‌اندازد..

ایران باید دقت کند که انعقاد قرارداد، به سمتی نرود تا مبدّل به عدم موازنه بزرگ در سیاست خارجی ج. ا. ایران شود، ودر نبود ارتباطات همزمان با اروپا و آمریکا وسایر کانونهای قدرت، به پاشنه آشیل ضعف قرارداد تبدیل شود! همانطوریکه در سالهای گذشته دیدیم چینییها در امضای این قرارداد تعجیل به خرج ندادند ممکن است در اجرای همه جانبه آن نیز عجله‌ای نکنند و ایران را به اهرم مذاکرات با آمریکا و اروپا جهت کسب امتیازات بیشتر در شرق آسیا و دسترسی بیشتر به بازارهای جهانی یا وجه المصالحه منازعه سیاسی خود با آمریکا و نیز الزام به پیوستهای تعهداور بیشتر به ایران تحمیل نمایند.

هرچند امضای قرارداد ٢۵ساله(بشرط قوام در اجرا) ترکی بر دیواره‌ی تحریم‌های ثانویه آمریکا ایجاد خواهد کرد و فضای تنفسی به اقتصاد ایران می‌دهد ولی اگر ایران می‌خواهد از میوه‌ی این قرارداد بطور کامل بهره‌مند شود و کشور را در عصر جدید نظام بین‌الملل از تبدیل شدن به محلی برای رقابت قدرت‌های بزرگ مصون دارد؛ باید به اصول سیاست موازنه مثبت تن دهد و روابط خود را همزمان با دو جبهه شرق و غرب گسترش دهد و بیاد داشته باشد که چین در حال آزمودن اولین تجربه، ادبیات ابرقدرت شدن در جهان است و تا کنون هیچ سابقه‌ای از او در دست نیست که چه میزان و تا چه‌ اندازه، برای متحدان راهبردیStrategic ally خود هزینه خواهد داد، پیشینه‌ای که در باره امریکا و سایر ابرقدرتهای تاریخ مشهود و در دسترس است اگر ایران این الزامات را مدنظر نداشته باشد، گسترش روابط صرف با چین گره‌ای از مشکلات اقتصادی ایران در بلند مدت باز نخواهد کرد وایران وارد چالشهای بی وزنی سیاسی در معادلات بین المل خواهد کرد.

1 نظر
  1. محمود انتظاری می گوید

    سند راهبردی با چین ، یک نمایش داخلی است
    وگرنه دراین تبادل اقتصادی جهانی و اتوریته امریکا
    به نفع چین نیست به چنین بازی دست بزند

    این نرمش مقدماتی برای یک رقص قهرمانانه است
    حکومت راهی به جز پشت پا زدن شعارهای بی نتیجه قبلی ندارد
    قبل از انتخابات پیش رو ، نشانه ها و نتایجی را خواهیم دید

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.