در ایران حوزهی مدیریت شهری نیز مثل تمام حوزههای دیگر مدیریتی آکنده از ارزشها و ساختهایی است که قرابت قابل لمسی با ماهیت حوزهی موردنظر ندارند. اگر با این پیشفرض به جریان مدیریتی حاکم بر کشور در چهار دههی گذشته بپردازیم، میبینیم که ساختها وارونه شده و ارزشهایی بلاموضوع جایگزین ارزشهای واقعی در اغلب حوزهها شدهاند. مدیریت شهری هم که در چهل سال گذشته همواره رکنی سیاسی بوده و نتوانسته گلیم خود را از آب ارزشهای سیاسی و اعتقادی حاکم در بیاورد، گرفتار چنین موضعی بوده و هست.
همانطور که علوم سیاسی را نمیتوان به نفع یک ویژگی یا مرام خاص تئوریزه کرد و تغییر سرشاخههای علوم اجتماعی و فرهنگی هم کاری بیهوده است، علوم شهری و دانش حاکم بر آن را نیز نمیتوان جهتمند اداره کرد. بنابراین نقد مدیریت شهری از این منظر میتواند نتایج قابل توجهی به دست دهد.
وقتی که چهرهی شهر از چنگال ارزشهای سیاسی و فرهنگی جریان قدرت در امان نیست و شهر بهعنوان پدیدهای زنده، زندگی خود را در گرو اجازه یا عدم اجازهی ارادهی حاکم میبیند، صحبت از ناکامی نیروی انسانی در حوزهی شهری، صحبت غریبی نیست. ساختار نوپای مدیریت شهری در ایران که هنوز بهدرستی راه و رسم ایستادن بدون تکیه بر سیاست را نیاموخته، همواره از اتکای تمام و کمالش به ارادهی سیاسی حاکم ضربه دیده است. ساختاری که نیروهای انسانی و ایماژهای شهری را میبلعد و در مقابل مدیرانی همشکل و ایماژهایی خطی را به بیرون پمپاژ میکند.
اکنون با گذشت سالها از آغاز ایدهی شهرداری و شورهای شهر، غیر از شهرهای بزرگ که سیاستهای شهری آمیخته با سیاست و تزریق ایدههای حاکم هستند، شهرداریها و شوراها چه استفادهای دارند؟ بگذارید اینطور به موضوع نگاه کنیم؛ شهر بدون شهرداری و شهرداری بدون شورهای شهر چه وضعیتی خواهند داشت؟
در این گزارش قرار است با نگاهی به تجربههای جهانی و کشوری و به بهانهی اختلاف دوباره در مدیریت شهری رشت، به موضوع سرمایهی انسانی و قوای مدیریتی در شهر رشت بپردازم. آیا نیروی انسانی شهردار برای تغییر در رفتار سیاسی شهر کافی است یا با عبور از شهردار باید خلا را در جای دیگری جستوجو کرد؟
شهردار بودن و استانداردهای جهانی
بیش از یک دهه پیش موسسهی راهبردهای شهری ایالات متحدهی آمریکا تحقیقی انجام داد که بر اساس مشخصات و تجربیات مدیریتی شهرداران موفق در سراسر جهان شکل گرفته بود. این تحقیق در نهایت توانست ویژگیهای شهرداران موفق را در شش محور صورتبندی کند.
- این تحقیق به ما میگوید شهردارانی در مدیریت شهری قویتر بودهاند که به ایدههای دیگران در گفتوگوهای دوستانه گوش دادهاند و تصمیمات خود را فقط بر پایهی مصوبات و جلسات علمی پیش نبردهاند.
- دومین نتیجهی این تحقیق نشان میدهد شهرداران موفق باید بر اساس توان موجود در جامعهی هدف خود و قدرت پذیرش آن اقدام کنند. بنابراین درصورتی که طرحی را مردم (اصلیترین ارگانهای کالبد شهر) قبول کنند، اجرای آن موفقیتآمیزتر خواهد بود.
- سومین محور مطالعهی نتایج کار برترین شهرداران جهان نشان میدهد آنها اقداماتشان را زمانی رسانهای کردهاند که از اجرای آن مطمئن بودهاند. بنابراین آنها هرگز طرحهایی را که هنوز آزمایش نشده و در دست اجرا نبودهاند، به اطلاع عموم نرساندهاند.
- چهارمین محور این تحقیق که به نوعی تکمیلکنندهی سومین محور این تحقیق هم هست، اشاره به مباحث مالی است. این نتایج به ما میگویند تا قبل از آنکه منابع مالی یک طرح شهری تامین نشدهاند نباید اجرای آنها را جار زد. شهرداران موفق تنها در شرایطی یک پروژه را شدنی ارزیابی کردهاند که خیالشان از تامین بودجه راحت بوده باشد.
نگاهی اجمالی به تجربههای شهرهای بزرگ ایران در امر مدیریت شهری نشان میدهد یکی از رکنهای موفقیت شهرداران برتر ایران مدیریت چندین سالهی آنها در پست شهرداری بوده است.
- مقیاس انسانی! این عبارت احتمالا برای تمامی خوانندگان فارسیزبان ساکن ایران که شکل مدیریت حاکم را دیده و تجربه کردهاند جدید است. تجربهی بهترین شهرداران جهان نشان داده است که برای اجرایی شدن یک طرح علاوه بر مقیاسهای عمرانی و زیرساختی، آن طرح باید از منظر مقیاس انسانی هم تایید شود. مقیاس انسانی یعنی طرحی که در دست اجراست آیا مورد استفادهی عموم قرار خواهد گرفت و نظر آنها را جلب خواهد کرد یا خیر؟
- تجربه نشان داده یک شهردار نمیتواند طرحهای زیادی را در مدتی محدود به سرانجام برساند! بنابراین شهرداران موفق روی اجرای چند طرح خاص متمرکز شدهاند و ابعاد مختلف انسانی، عمرانی و اجتماعی آن را مورد بررسی قرار دادهاند.
تجربههای بلندمدت شهرداران موفق در ایران
نگاهی اجمالی به تجربههای شهرهای بزرگ ایران در امر مدیریت شهری نشان میدهد یکی از رکنهای موفقیت شهرداران برتر ایران مدیریت چندین سالهی آنها در پست شهرداری بوده است.
غلامحسین کرباسچی که او را یکی از موفقترین شهرداران پس از انقلاب در ایران به حساب میآورند، ۹ سال در شهرداری تهران صدارت کرد و در مدت حضورش بانی طرحهای مهمی مثل تکمیل و تجهیز شبکهی بزرگراهی تهران، طرح جامع شهری و همچنین احداث خط یک مترو شد. تجربهی ۹ سالهی کرباسچی در پایتخت نخستین شاهد این مدعاست.
محمدباقر قالیباف هم که از سال ۸۴ تا ۹۶ شهردار تهران بود، تجربهی دیگری از اهمیت حضور بلندمدت در شهرداری است. قالیباف قبل از آنکه به ورطهی فساد بیفتد و شهر را با انبوهی بدهی و چندین پروندهی حل نشده به شهردار بعدی تهران بسپارد، حداقل در انجام کارهای عمرانی موفق بود. احداث تونل نیایش و پل دو طبقهی صدر و همچنین توسعهی حداکثری متروی تهران در دوران شهرداری محمدباقر قالیباف اتفاق افتاد. قالیباف در سالهای نخست فعالیتش در شهرداری حتی تا آن مرحله پیش رفت که در سال ۲۰۰۸ در لیست ده شهردار برتر جهان قرار گرفت.
حضور ۱۱ سالهی مرتضی سقائیاننژاد در شهرداری اصفهان هم یکی دیگر از دلایلی است که میتوان اصلیترین دلایل موفقیت شهرداران را حتی با نادیدهگرفتن تحصیلات مرتبط، حضور درازمدت آنها دانست. محمد پژمان و صادق نجفی شهرداران مشهد و تبریز هم با تقریب زیادی تاییدکنندهی اهمیت حضور بلندمدت و برنامههای درازمدت در شهرداری هستند.
شهرداران موفق رشت از عمل تا خیال
از آنجا که تنور بحثی همیشگی، هیچگاه در گیلان خاموش نمیشود و افراد در شرایط مختلف قائل به موضوع بومی و غیربومی هستند، بنابراین بد نیست این تقسیمبندی را دربارهی شهرداران موفق رشت هم اعمال کنیم. کدام یک از شهرداران بعد از انقلاب در رشت موفق بودهاند و آنها که موفق بودهاند اصالتی بومی داشتهاند یا از جای دیگری به گیلان هجرت کرده بودند؟
بنابر گزارش مرور در اردیبهشت ۹۹ عبدالله شیرخانی، صادق خلیلی عباسآبادی و مسعود نصرتی چهار شهردار غیربومی بعد از انقلاب بودهاند که عملکردی بهنسبت مثبت از خود به نمایش گذاشتهاند.
با این حال سه شهردار بومی یعنی هادی الماسی، رحمت حمیدی و محمود فریدونی موفقترین شهردارانی بودهاند که موفقیت آنها در شهرداری رشت گواهی بر دو ادعاست؛ آنها برخلاف شهرداران یک دههی گذشته حداقل چهار سال در شهرداری مسئولیت داشتهاند. بنابراین در اینجا بد نیست دوران کاری آنها را از جوانب مختلف بسنجیم.
- الماسی که از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ شهردار رشت بوده است یکی از پرچالشترین دوران کاریاش را همزمان با زلزلهی رودبار در سال ۱۳۶۹ تجربه کرد. انتقاداتی که به الماسی در دوران شهرداریاش وارد است (به ویژه انتقاد به دستور تخریب کامل ساختمان تاریخی شهرداری رشت) به گواه کارشناسان و صاحبنظران آن روزها فعالیت قابل قبول او را نفی نمیکند.
- رحمت حمیدی شهردار سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۸۰ رشت بود که با روی کارآمدن دولت اصلاحات و ظهور شوراهای شهر آینهی بختش لگد خورد. بسیاری از کسانی که آن دوره را دیده و روایت کردهاند، معتقدند عملکرد حمیدی در شهرداری قابل قبول بود. حتی یکی از اعضای شورای اول سالها بعد در پاسخ به این سوال که «چرا آقای حمیدی را برکنار کردید؟» گفته بود: «خواستیم با روی کار آمدن اصلاحات، این تغییر را در شهرداری هم تزریق کنیم وگرنه کار حمیدی قابل قبول بود.»
داستان رازهای موفقیت و عدم موفقیت شهرداران در رشت تحت تاثیر دو عامل است؛ اول آنکه کمتر مدیری موفق شده ضمن حضوری طولانی در شهرداری، برنامههای بلندمدت مدنظرش را اجرایی کند و دوم آنکه گویا باید ظهور شورا را باتلاقی برای حیات شهرداران به حساب بیاوریم.
- محمود فریدونی سومین شهردار بومی پس از انقلاب در رشت بود که در حدفاصل سالهای ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ شهردار رشت شد. دورهی شهرداری او همزمان با فعالیت شورای سوم شهر رشت و درست در زمانی بود که آرام آرام فیتیلهی اصلاحات کشیده شده و درخت شوراها در دست خشکیدن بود. صاحبنظران علت موفقیت فریدونی در شهرداری رشت را حضور فردی با روحیهای تماما عمرانی به نام شعبانعلی خاوری در کنار او میدانند. تیم خاوری و فریدونی در دورهی چهار سالهی فعالیت خود در شهرداری بانی طرحهای مهمی مثل ایجاد تقاطعهای غیرهمسطح در رشت شدند. البته یکی دیگر از دلایل موفقیت فریدونی را قدرت بالای تسامح او هم عنوان کردهاند.
همانطور که خواندید داستان رازهای موفقیت و عدم موفقیت شهرداران در رشت تحت تاثیر دو عامل است؛ اول آنکه کمتر مدیری موفق شده ضمن حضوری طولانی در شهرداری، برنامههای بلندمدت مدنظرش را اجرایی کند و دوم آنکه گویا باید ظهور شورا را باتلاقی برای حیات شهرداران به حساب بیاوریم. زیرا با فاکتورگرفتن تیم جنگندهی فریدونی – خاوری، آنچه محرز است، نقش بازدارندهی شورا در پرورش شهردارهای متخصص با برنامههای درازمدت است.
درحالی که پس از مدت کوتاهی از انتخاب علوی زمزمههای استیضاح او به گوش میرسد، باید به اعضای شورا یادآوری کرد چارهی درآمدن از چالهای که خود حفر کردهاند، برانداختن احمدی، روی کارآوردن علوی و بعد دوباره دندان تیز کردن برای برانداختن علوی نیست. چراکه اگر قرار بود این استراتژی پیروز شود، اعضای شورای پنجم قهرمان این بازیچهی سرگرمکننده بودند.
اگر الماسی توانسته شش سال در شهرداری بماند و عملکرد نسبتا موفق حمیدی با ظهور شوراهای شهر منقطع شده است، احتمالا باید انگشت اتهام را به سمت شوراهای شهر رشت بگیریم. شوراهایی که حقیقت را ذبح کردهاند و در پای مرام معاملهگر خود یک روز آقای شهردار را به عرش برده و فردا زمین را از زیر پای او کشیدهاند.
حال و درحالی که پس از مدت کوتاهی از انتخاب علوی زمزمههای استیضاح او به گوش میرسد، باید به اعضای شورا یادآوری کرد چارهی درآمدن از چالهای که خود حفر کردهاند، برانداختن احمدی، روی کارآوردن علوی و بعد دوباره دندان تیز کردن برای برانداختن علوی نیست. چراکه اگر قرار بود این استراتژی پیروز شود، اعضای شورای پنجم قهرمان این بازیچهی سرگرمکننده بودند و در بازی حرفهای تر از اعضای تازهکار ششم.
شورا باید بیاموزد کارکرد استیضاح مثل قهرکردن و شکایت نیست. با استیضاح، رفتن یک شهردار و روی کار آوردن یک شهردار دیگر اعضای شورا فقط در زمینی استاد میشوند که نهایت کاری که میتواند بکند، گلزدن به دروازهی خالی شهر است.