ماکان عاشوری، فیلمساز- مترجم: مریم شفاهی/فصل نامه صنوبر، شماره دهم . بهار و تابستان ۹۹
اواسط دسامبر ۲۰۱۵ میلادی به فستیوال هنری هنرمندان کوچرو در ایالت گجرات هندوستان دعوت شدم که سازندهی فیلم مستندی باشم از سفری یک ماهه، همراه با ۳۰ نفر از هنرمندان فعال در حوزهی نیچرآرت در طول و عرض ایالتی به لحاظ طبیعی شگفت انگیز با دریا، کویر، جنگل و حیات وحش منحصربه فرد. آنچه در ذیل میخوانید منتخبی است از گفت وگوی تصویری من با هنرمندان حاضر در فستیوال هنری هنرمندان کوچرو که منبع الهام و ابزار کارشان تنها و تنها طبیعت بود و بس. آثار این هنرمندان با تکیه بر مبانی زیباشناسی و اصول هنری یادآور احترام و مسئولیت بشر در قبال طبیعت است.
دایانا رادویکیوت (Diana Radviciut) از کشور لیتوانی
انگیزهی شما از شرکت در پروژهی هنر در طبیعت چه بود؟
ـ به عنوان یک هنرمند برای خلق اثر هنری همیشه طبیعت انتخاب اولم بوده. امکانی برای هم کلامی با طبیعت. با این حساب انگیزهی اصلی من پا گذاشتن به سرزمین های جدید و موضوعات جدید است. بعد ترجیح میدهم در سکوت با طبیعت مکالمه کنم، احساسی شبیه به درد دل با مادرم…
نظر شما راجع به هنر در طبیعت چیست؟
ـ این طبیعت است که بر هنر و احساس من غالب میشود. وقتی میخواهم اثری در طبیعت خلق کنم، با نهایت ظرافت و با کمترین تغییرات و بیشترین هماهنگی به جنس و شکل محیط نزدیک میشوم. برای همین وقتی در دل طبیعت هستم، سعی میکنم خیلی هوشیار و همسو با طبیعت باشم.
پیام شما در آثار هنریتان چیست؟
ـ چه پیامی میشود در طبیعت خلق کرد؟ من شخصا دنبال یک احساس متفاوت و خاص در طبیعت میگردم. اکثر اوقات هم طبیعت خودش باب گفت وگو را باز میکند. من با هنر حرف نمیزنم، فقط سعی میکنم با طبیعت همراهی کنم؛ چیزی شبیه مدیتیشن، یک جور مراقبه. سعی میکنم چیزی نگویم و در سکوت با طبیعت همنوا شوم. هنر شما چگونه میتواند در بستر طبیعت منحصر به فرد باشد؟ در واقع به همان شیوهای که امکان میدهد هر کدام از ما هنگام حضور در طبیعت منحصر به فرد باشیم. وقتی به جایی وارد میشوم، همیشه احساس یک مهمان را دارم. برای به وجود آوردن یک کار منحصربه فرد فقط نشانههای کوچک در مکآنهای خاصی به جا میگذارم. در دریاچه، بیابان، جنگل… میدانم که طبیعت همیشه قدرت غالب است و چیزی که از من به جا میماند بسیار کوچک و ناچیز است و این تضاد خودش حالت خاص و ویژهای به اثرم میدهد.
کشور شما چطور از پروژهتان حمایت میکند؟
ـ هنر در طبیعت یکی از زمینههای اصلی کار من است، در کشور من این هنر هنوز موضوع خیلی جدیدی است. حدود ۱۰ سال است که فستیوالهایی در این زمینه برگزار میشود که با استقبال هنرمندان جوان هم مواجه شده و در کشور ما هیچ سیستم دولتی متمرکزی برای حمایت از هنر در طبیعت وجود ندارد، ولی من به آیندهی این حرکت امیدوارم. حمایتهای مالی دولتی صورت میگیرد ولی خیلی زیاد نیست. حامیان پروژههای ما بیشتر از بخش خصوصی بوده اند. فستیوالهای نیچرآرت به شکل کنونی که مبتنی بر سفر گروهی است برای من تجربهای بی نظیر است چون مسیری است برای پیدا کردن دوستان خوب و روابطی عمیق در سراسر دنیا.
اروس ایستران (Eros Istran) از کشور مجارستان
شما چطور در بستر طبیعت، هنری منحصر به فرد ارائه میدهید؟
ـ مسئله فقط خود کار هنری نیست، بلکه بستری هم که کار هنری در آن انجام میشود خیلی مهم است. بنابراین اگر اثری برای یک مکان مشخص ساخته شده باشد و شما آن را از آن مکان خارج کنید، دیگر اثر هنری نخواهد بود و بی معنی میشود. اینکه وقتی کار را شروع میکنید، بررسی کنید و ببینید چه پتانسیلهایی دارد و چه کارهایی در آنجا امکان پذیر است، چه موادی آن جاست، هوا چطور است و غیره خیلی اهمیت دارد و تازه بعد از بررسیهاست که مشغول اجرای پروژه میشوید، ممکن است این فرایند طولانی باشد. من واقعا نمیتوانم کار هنری خودم را که در اینجا خلق کردهام در جای دیگری تصور کنم.
یا مثلا این اثر در فضاهای شهری کار نمیکند و فقط به یک شیء تبدیل میشود. بنابراین کار من با مواد موجود در بستر طبیعی موجودیت پیدا میکند.
چگونه مردم و حکومت شما را در کشورمان حمایت میکنند؟
ـ نه تنها در هنر در طبیعت بلکه در هنر شهری هم امروزه حرکات و موجهای جدیدی مثل هنر خیابانی به راه افتاده که با استقبال هم مواجه شده مثل هنر گرافیتی. الان زمانهای است که آدمها دلشان میخواهد از آن مکعبهای سفید (گالریها بیرون بیایند؛ بعضی افراد محیط شهری و بعضی افراد محیط روستایی را انتخاب میکنند. شاید چون من در دهکدهای در یک کشور کوچک به دنیا آمده ام احساس بهتری نسبت به طبیعت دارم و برایم محیط آشنایی است. سال گذشته عدهی زیادی از من درخواست کردند که در دهکده هایشان پروژههای هنری راه بیندازم. این گونه است که هنر معاصر میتواند با مردم ارتباط برقرار کند. اگر مردم کوچه و بازار در موضوع شرکت داده شونده برای فهم پروژه ذهن خیلی بازتری دارند. مردم عادی سبک هنری موجود در گالریها و موزههای ملی را خیلی دور از سبک و طرز فکر و زندگیشان میبینند، اما وقتی فرایند آفرینش پروژه را ببینند و در آن مشارکت کنند احساس میکنند که موضوع به آنها تعلق دارد؛ مثلا من به مدت ۱۰ سال هماهنگ کنندهی یک سمپوزیوم در رومانی بودم. تمام مواد غذایی مورد نیاز آشپزخانهی سمپوزیوم را از آنها میخریدیم و من در پایان هر سمپوزیوم برای مردم دهکده غذا میپختم. آنها را برای مراسم افتتاحیه دعوت میکردیم و صنعتگران محلی کارها را انجام میدادند و همه خوشحال بودند. هنر فقط برای یک عده روشنفکر خاص نیست.
اما دولت چندان اهمیتی به هنر معاصر نمیدهد و آن را به شکلی که باید هنر به شمار نمیآورد. ما در مجارستان منابع مالی پراکنده و اندکی برای حمایت از هنر داریم، ولی در مجموع دولت ضد هنر و فرهنگ نیست. ما همچنین سیستم گالریها را داریم که آثار هنری را خرید و فروش میکنند. آثاری که فهمشان ساده است و در اغلب موارد از آنها به عنوان دکور منازل استفاده میشود. فهم آن نوع هنر خیلی خیلی آسان است، در مقایسه با آن، پروژههای مربوط به نیچرآرت خیلی راحت و قابل فهم نیست، ولی به هر حال مردم به موضوعات مربوط به طبیعت و محیطزیست علاقه مند هستند و اگر از آنها دعوت کنیم که بیایند و یک پروژهی هنری در طبیعت را ببینند، در مقایسه با رفتن به فضای بستهی خشک و سیمانی گالری ها، احساس خیلی بهتری خواهند داشت. امیدوارم سیاستمداران هم متوجه شوند که هنر برای همهی مردم از هر قشر و طبقهای است.
رومن میموف دیمیتروف (Rumen Mihov Dimitrov) از بلغارستان
اول از همه برایمان بگویید که انگیزهی شما از انتخاب هنر در طبیعت چیست؟
ـ انگیزهی من خود طبیعت است چون برایم عجیب و ناشناخته است. زمانی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم هرگز فکرش را هم نمیکردم و نمیدانستم که در مسیر حرفهی هنری ام هنر در طبیعت را انتخاب خواهم کرد. زیرا در دانشگاهها به ما دربارهی شاخههای جدید هنری و چیزهایی مثل نیچرآرت آموزش نمیدهند و بعد از آنکه شما مستقیما وارد زندگی واقعی میشوید، یا باید هنر صنعتی انجام دهید یا به دامان طبیعت بروید. در مورد من، بازگشت به طبیعت اتفاق افتاد.
منظور شما این است که بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه دو گزینه داشتید؟
ـ به نظر چنین میآید، من میتوانستم به هر صنعتی، اجرای نمایش و پرفورمنس هم انتخاب کنم، اما از ابتدا هنر در طبیعت به شکلی درونی همراه من بوده است. در دوران ما دانشگاهها هنرهایی مثل نیچرآرت را جدی نمیگرفتند. امروزه بعضی دانشگاهها آموزش این هنر را شروع کرده اند، مردم به تدریج در حال درک این نکته هستند که طبیعت هم بخشی از هنر است. بنابراین مجسمه سازی، نقاشی، گرافیک، سازههای سه بعدی، پرفورمنس و هنر در طبیعت از هم جدا نیستند. چرا که نه!
و حالا شما مشغول مجسمه سازی و همچنین هنر در طبیعت هستید؟
ـ بله. مشغول نقاشی، مجسمه سازی، سازههای سه بعدی، پرفورمنس و ساخت ویدئوهای هنری هستم، اما هنر در طبیعت مهم ترین قسمت زندگی من است. من هنر در طبیعت را ۱۰ سال پیش زمانی که اولین بار در کرهی جنوبی در دوسالانهی هنر طبیعت شرکت کردم برای خودم به رسمیت شناختم. بنابراین همواره و بی درنگ میخواهم مشکلات طبیعت را حل کنم. مشکلاتی که خود ما انسانها باعث آن بوده ایم؛ مثلا خاطرم هست که سازهی سه بعدی من در آن زمان یک شست وشو دهندهی پا بود، به این شکل که ۱۲ صندلی درست کردم و یک حوضچهی پرشده از آب را جلوی هر صندلی قرار دادم تا افرادی که قصد دارند به طبیعت بروند ابتدا پاهای خود را بشویند و تقریبا عاری از آلودگی شوند. زیرا در طبیعت باید پاکیزه بود.
آیا میتوانید چیزهای دیگری در مورد ماهیت هنر در طبیعت برای ما بگویید؟
ـ به نظرم هنر در طبیعت برای مردم دوست داشتنی است و مردم دارند به آرامی آن را درک میکنند. بنابراین هنر در طبیعت انسان و طبیعت را بی واسطه به هم پیوند میدهد. در نتیجه این شما هستید که انتخاب میکنید چطور با طبیعت ارتباط برقرار کنید؛ به این معنی که من فکر میکنم بیشتر کارهایی که ما در طول زندگی انجام میدهیم در واقع بخشی از خود طبیعت است. مردم کمی که با ما ارتباط میگیرند مدتی بعدتر قلب خودشان را به طبیعت میدهند و خاطرات دیگرشان را رها میکنند. بنابراین مهم نیست چند سال زندگی کرده اید، کافی است فقط این کار را امتحان کنید تا همه چیز فراموشتان شود. این حس خوبی است که میتوانید مستنداتی (مثل فیلم، عکس و…) از همهی این خاطرات تهیه کنید تا بعدا به آنها برگردید و مرورشان کنید. همچنین موقعیتهایی وجود دارد که شما در جست و جوی فضایی خاص برای انجام کارهای هنری خود هستید و همیشه مکانی را انتخاب میکنید که بتوانید هنرتان را به منصهی ظهور برسانید.
بنابراین چگونه میتوانید برای خلق آثار هنری خود فضایی منحصربه فرد پیدا کنید؟
ـ برای من خیلی مهم است که بتوانم محل مورد نظر خودم را در طبیعت پیدا کنم. البته در واقعیت کار چندان آسانی نیست زیرا اولین بار که به طبیعت رفتی همه چیز خوب به نظر میرسد اما بعد از آن فکر میکنی، آیا مکان بهتری هم وجود دارد که با قلب من ارتباط بیشتری برقرار کند. بنابراین من معمولا به دنبال این مکانها میگردم و البته که یافتن آن آسان نیست؛ البته اهمیتی هم ندارد چون بالاخره بهترین مکان برای اجرا پیدا میشود. بنابراین فکر میکنم که معمولا ارتباط با مکان برای هر هنرمند طبیعت بسیار مهم باشد زیرا مکان قدرتی به شما میدهد تا از امکانات موجود در آنجا استفاده کنید و بتوانید اثر هنری خود را بسازید که به یقین اثر قوی تری باشد. وقتی از یک شرایط واقعی و اشیاء و عناصر موجود در آن استفاده میکنید تا اثر خود را خلق کنید، باید فکر کنید بعضی اوقات واقعا نیازی به انجام کارهای خیلی سخت ندارید اما گاهی باید خیلی سخت کار کنید که میتواند واقعا دشوار باشد.
معمولا سعی میکنم به مردم بگویم میخواهم به جایی برسم که چیزی بین واقعیت و رؤیا بسازم. بنابراین فکر میکنم اگر موفق شوم، بهترین کار را صورت داده ام زیرا اگر فقط در واقعیت باشم کار جالبی انجام نداده ام؛ زمانی فکر میکنم بهترین کارم انجام داده ام که به رؤیا نزدیک شده باشم.
اما ممکن است کیفیت هر روشی که متکی به مکان باشد تحت تأثیر منطقه قرار گیرد، چرا که حس و حال بعضی از مکانها آن قدر صمیمی نیست، ولی بعضی از مکانها باز و بسیار دوستانه است و شما واقعا میتوانید تحت تأثیر چنین فضاهای الهام بخشی بداهه آفرینی کنید. بنابراین بعد از کار پشت میز، حتما در یک محوطهی باز طبیعی گردش کنید. من همیشه اول برای یافتن مکان مورد نظرم میروم و بعد از آن، یک روز هم محل انتخابیام را بررسی میکنم. زیرا فقط به دنبال محل کار نمیگردم بلکه دنبال جایی برای تمام لحظات زندگی میگردم که هرگز حس و حال آن را در جای دیگری لمس نکرده باشم. بنابراین زمانی که مکان خودتان را پیدا کنید و به آنجا بروید، تهیهی اثر هنری بهتر و راحت تر خواهد بود.
آیا فکر میکنید هنر شما میتواند در آن مکان بی نظیر باشد؟
ـ من فکر میکنم بهترین کار هنریام را در این مکان خاص انجام داده ام. برخی از آثار میتوانند بسیار جابه جا شوند اما به باور من بهترین مکان برای یک اثر جایی است که در ارتباط با منطقهی خلق آن باشد. بنابراین شاید بیشتر آثار در گالریها بتوانند خاص تر به نظر برسند، اما در واقعیت نشان دادن مناظر به این بستگی دارد که چگونه آن را به کسی که مشاهده میکند بفهمانیم. شاید این برای بعضی هنرمندان دغدغه نباشد اما من فکر میکنم مکان واقعی اثر با خود اثر در ارتباط است؛ به این معنی که شما باید کار را در همان جایی که شروع کرده اید به پایان برسانید و دیگر نیاز به جا به جایی پیدا نکنید.
وقتی بهترین مکان را یافتید و اثرتان را خلق کردید، چه چیزی میخواهید از آن طریق بگویید؟
ـ به طور معمول بعد از اینکه مکان را پیدا و با آن ارتباط برقرار کردم، تمام تمرکزم را به کار میبندم. معمولا سعی میکنم به مردم بگویم میخواهم به جایی برسم که چیزی بین واقعیت و رؤیا بسازم. بنابراین فکر میکنم اگر موفق شوم، بهترین کار را صورت داده ام. زیرا اگر فقط در واقعیت باشم، کار جالبی انجام نداده ام؛ زمانی فکر میکنم بهترین کارم را انجام داده ام که به رؤیا نزدیک شده باشم. بنابراین معمولا سعی میکنم به مردم بگویم زندگی ما دروازهای دارد و شما میتوانید هربار از آن عبور کنید تا فقط یک قدم جلوتر بروید و با رؤیا در طبیعت باشید. رؤیای هنر در طبیعت.
و از آنجا که شما کارگاههای آموزشی و سمپوزیومهای زیادی را در کشور خود مدیریت کردهاید و کارهایتان به عنوان یک هنرمند طبیعت برای سالهای متمادی در بلغارستان اجرا شده است، چگونه در کشورتان حمایت میشوید؟
ـ من اهل بلغارستان هستم، معمولا در بلغارستان هنرمند طبیعت محبوب نیست و شاید ما تنها گروه یا سازمانی هستیم که در پنج سال اخیر کار هنر در طبیعت انجام میدهیم. شاید بدین خاطر که این سبک نزد نقاشان مجسمه سازها بسیار سخت و خیلی آرام و معمولی به نظر میرسد البته از بعضی لحاظ مشکلی در بلغارستان نیست زیرا مردم آنجا پول دارند و میتوانند هزینه کنند، بنابراین هنرمندان میتوانند مجسمه سازی یا نقاشی کنند و در مقابل چیزی بخرند. ولی از هنری که میخواهند بابتش پول بپردازند لزوما باید چشم اندازی عینی داشته باشند؛ در حالی که در فلسفهی ما چنین است که هنر واقعی باید در طبیعت جا بماند، بنابراین ما آن را در طبیعت رها میکنیم وعین جلوی چشم مردم نیست. بنابراین پیدا کردن حمایت مالی بسیار سخت است. ما دو بار توانستیم از شهرداری و وزارت فرهنگ حمایت مالی دریافت کنیم، اما میدانید که این روش بسیار دشواری برای دریافت پول و استفاده از آن است و در واقع تمایل به گرفتن پول و گرفتن مجوزهای برگزاری یک رویداد بسیار سخت است. اما مردم به تدریج میفهمند که این هم بخشی از هنر است و باید همچنان حمایت مالی شود. من متوجه شدهام که بعد از انجام هر رویداد، برخی از هنرمندان و سازمآنهای دیگر نیز شروع به فکر کردن در مورد این نوع رویدادها میکنند، از این رو شاید ما در گام و مرحلهی اول باشیم، ولی مسلما در آینده پیروانی خواهیم داشت و البته پیدا کردن حامی مالی راحت تر خواهد بود.
پشتیبانی روحی و معنوی مردم از هنر شما چگونه است؟
ـ هنوز هم مردم لبخند میزنند و دوست دارند این هنر را ببینند و از ما سوال بپرسند که این هنر چیست یا کارمن چگونه است؟ برخی اوقات هم با چهرهها و هنرمندان مشهوری مواجه میشوم یا دعوتشان میکنم و آنها با آمدن به تماشای این آثار و رویدادها کار بزرگی میکنند چرا که باعث جلب توجه مردم به این هنر میشوند و آنها را به درکی میرساند که بدانند این نوع از هنر نیز میتواند جدی باشد. گاهی مراجعان بسیار زیادی از سایتهای هنری ما در طبیعت، از مردم روستاها بوده اند و این بدان معنا است که آنها هم فهمیدهاند تماشای چنین آثاری گاه از تماشای یک مجسمه خیلی بهتر است چون اینها پیوسته به طبیعت هستند. قدرت این آثار دو برابر اشیاء و آثار هنریای است که در فضای خصوصیتان نگهداری میکنید زیرا هر چیزی که در اتصال با طبیعت باشد قدرتمندتر میشود.
هر ایدهای قبل از اجرا حساسیتهای خاص خود را میطلبد. شما میتوانید بر حسب نیت خود، از قدرتی که طبیعت به شما میبخشد استفاده کنید، اما حق ندارید به آن صدمه بزنید یا از آن سوء استفاده کنید زیرا در نهایت طبیعت در این هنر دست برتر را دارد. طبیعت در حکم خداوندگار است و باید به عنوان یک خدا حفظ شود و مورد احترام قرار گیرد.
نکتهی دیگری مد نظر دارید که مطرح کنید؟
ـ نه، به جز اینکه من عاشق طبیعت هستم!
روی استب (Roy Stabb) از ایالات متحده آمریکا
انگیزهی شما از انتخاب هنر در طبیعت چیست؟
ـ اسم من روی استب است. در سال ۱۹۹۱ میلادی در شهر میلواکی، ایالت ویسکانسین در ایالات متحده آمریکا متولد شدم، در همان جا تحصیل کردم، سپس به مدت ۱۰ سال به اروپا رفتم و بعد از آن حدود ۱۵ سال در نیویورک زندگی کردم. زمانی که در نیویورک بودم به رغم نگاه تجاری غالب گالریها به هنر شهری، شروع به خلق آثار شخصیام کردم. در گالریها هنوز به روی «هنر در طبیعت» بسته بود. بعد از آنکه به ماهیت و زمینهی علاقه مندی خودم پی بردم، آثار شخصی ام را خلق کردم. به گالریها میرفتم و به دنبال یک گالری میگشتم که برخورد جدی تری با هنر در طبیعت داشته باشد و البته این کار در نیویورک بسیار دشوار بود.
نظر شما راجع به هنر در طبیعت چیست؟
ـ کار کردن در طبیعت برای من یک نیاز است. ساده ترین چیزها مثل انعکاس اجسام در آب برای من سرشار از ایدههای هنری است. در واقع در مواجهه با جلوههای متنوع طبیعت دچار آشفتگی خاطر نمیشوم و درک آنها برایم آسان است. کار روی آب را برای اولین بار آغاز کردم. با پایش و تجزیه و تحلیل جلوههای آب و دیدن انعکاسها، تابش نور خورشید و ریزش باران در آن شروع کردم؛ اینکه چطور باعث تغییرات میشود. ادامهی این راه الهام بخش بود زیرا وقتی در طبیعت کار میکنم در حقیقت در یک سیکل زمانی با دامنهی تغییرات محیطی در حال ترسیم و خلق هستم.
به نظر شما ماهیت هنر در طبیعت چیست؟
ـ به نظر من هنوز ناشناخته است و به عنوان یک سبک هنری بسیاری از افراد هنوز در حال ساختن آثار هندسی در طبیعت و مونتاژ چیزهایی هستند که به طبیعت تعلق ندارند. هر ایدهای قبل از اجرا حساسیتهای خاص خود را میطلبد. شما میتوانید بر حسب نیت خود، از قدرتی که طبیعت به شما میبخشد استفاده کنید، اما حق ندارید به آن صدمه بزنید یا از آن سوء استفاده کنید زیرا در نهایت طبیعت در این هنر دست برتر را دارد. طبیعت در حکم خداوندگار است و باید به عنوان یک خدا حفظ شود و مورد احترام قرار گیرد. وقتی زمین با زباله پوشیده میشود، نهایت بی احترامی به طبیعت است. برای من این بی احترامی به طبیعت بسیار غم انگیز است چراکه دیگر با کاغذ و پارچه زندگی نمیکنیم با چیزهایی زندگی میکنیم که تجزیه نمیشوند و مدت طولانی در طبیعت باقی میمانند.
بعضی وقتها در هوای آفتابی و آرام کار را شروع میکنید، در انتهای روز، در شبی توفانی آن را به پایان میبرید. همهی اینها در فرایند اثر هنری دخیل اند و طبیعت کنار شما ایستاده و به شما کمک میکند و ایدهها را به طور نامحدودی میآفریند وشما به پرورش ایدهها میپردازید.
من در طبیعت کار میکنم زیرا آفرینش در آب را دوست دارم. دوست دارم در آفتاب باشم دوست دارم گرم باشم. من عاشق روزهای آرام و روزهای پرتلاطم هستم. باران و خورشید را دوست دارم. در طبیعت کار و زندگی میکنم، از بیرون به آن داخل میشوم و سعی میکنم که برداشتهای بی واسطه ام را به کمک هنرم بازگو کنم.
شما در تمام کارهای هنری خود سعی در گفتن چه چیزی دارید؟
ـ من در واقع در مورد فیثاغورث صحبت میکنم. هندسهی اقلیدسی، ساختار و زیبایی شناسی عناصر موجود در طبیعت کشف میکنم و بعد کارم را با خطوط مستقیم و مربع و مثلث میآغازم و سپس دایرهها و بیضیها و خطوط مورب هم اضافه میشوند. اشکال اصلی هندسی را شکل میدهم و در طول این مسیر حیرت انگیز، ایدههای جدیدی خلق میشود و افکار بدیعی در ذهنم نقش میبندد. حتی اگر بر همهی تکنیکهای هنری هم مسلط باشید، ممکن است کار بی روح از آب در بیاید. بنابراین باید دائم در تلاش برای کشف چیزهای جدید و ایدههای تازه باشید. آثار من مبتنی بر اشکال هندسی است و هندسه یعنی نظم و الگو، و طراحی براساس آنها و از نظر سیاسی، جایی که فضای زندگی و مادهی خام در کنار هم قرار میگیرند؛ موادی که پایدار هستند. از درختان وحشی و خودرو، مثلا درخت بید، استفاده میکنم که در ابتدا دارای پوست بسیار قوی و فوق العادهای است و به تدریج نرم و نرم تر و به زیبایی خم میشود. از هرچیزی مثل علفهای خودرو استفاده میکنم. ساقههای صافی که قابلیت خم شدن دارند دایره هایم را می سازم گاهی هم از ساقهی برنج استفاده میکنم.
اینها هنر مرا میسازند هنر شما چطور میتواند در یک مکان منحصربه فرد باشد؟
ـ همه فکر میکنند که هنر باید در یک جای بزرگ اتفاق بیفتد تا عالی به نظر برسد، اما من در هر محیطی کار میکنم. شما در واقع در مورد یک محوطه صحبت میکنید و این محوطه متعلق به مکانی خاص است. بدون هیچ محدودیتی وارد محوطهای که در نظر گرفته اید میشوید و تا آنجا که بدن شما توانایی دارد یک یا دو روز به مشاهده و کار مشغول میشوید. بعضی وقتها در هوای آفتابی و آرام کار را شروع میکنید، در انتهای روز، در شبی طوفانی آن را به پایان میبرید. همهی اینها در فرایند اثر هنری دخیل اند و طبیعت کنار شما ایستاده و بهتان کمک میکند و ایدهها را به طور نامحدودی میآفریند و شما به پرورش ایدهها میپردازید. بسته به وسعت محوطهای که در آن مشغول کار هستید مقیاس کار تعیین میشود؛ یا آن را محدود میکند یا گسترش میدهد. مثلا جایی پر از درختان فشرده که اکنون ما در آن حضور داریم، حصاری که در اطراف محوطه درختان وجود دارد که اندازه مشخصی را به شما تحمیل میکند. میگوید که این حصار در اینجا محدودهی درختان را نشان میدهد و خارج از این حصار اکوسیستم بیابانی حاکم است. چون آنجا سیستم منظم آبیاری وجود ندارد. و طبیعت گسترش و رشد درختان متناسب است با رشد ریشههای آنها در خاک. همین مثال به ما میگوید بزرگی کارمان محدود است به چه اندازه ای. فهم این نکته به میزان حساسیت هنرمند بستگی دارد. وقتی در ساحل دریای هند کار میکردم، اندازهی مشخصی از محوطهی خلیج وجود داشت که به من میگفت سایز کارم باید چقدر باشد و اگر میخواستی خیلی بزرگ کار کنی، خوب از آب درنمی آمد. باید بدانی که چطور توازن را برقرار کنی. هنر باید حساس و متناسب باشد.
هنر شما در کشورتان چگونه مورد حمایت مردم و دولت است؟
ـ من اهل آمریکا هستم. سیستم اقتصادی حاکم بر امریکا سرمایهداری است، بنابراین گردش سرمایه در هنر محصول تجاری سازی آثار و پروژههای هنری در گالریهاست. من در چنین پروژههای هنریای بسیار ضعیف هستم. من در یک شهر کوچک کار میکنم که یک میلیون نفر جمعیت دارد و بسیار محافظه کار هستند. وقتی در نیویورک یا در پاریس بودم، واقعأ سرکوب شدم. من و گروهی دوستان همفکرم ابتدا به مشاهده و کاوش میپرداختیم و در مرحله ی بعد اثر هنری را خلق میکردیم، نه نقاشی روی زمین بود و نه نقاشی پرتره و نه روشهای سنتی دیگر، کار ما مبتنی بر ساخت سازه بود. به این خاطر که من میخواستم به طور بی واسطه و با کمترین ابزار و تغییرات روی دیوار مثلا یک نقاشی بکشم. از نقشهای پدید آمده بر دیوار در گذر سالها استفاده کنم و به کمک آنها به یک تابلو یا الگوی طراحی جدید دست پیدا کنم و آن را به یک اثر هنری برای عموم مردم تبدیل کنم.
البته مایهی اصلی هنر باید به عنوان لذت و سرگرمی جدی گرفته شود، با توجه به این مسیری که من به شما نشان میدهم، این است که باید بتوانید با مردم تفریح کنید تا از آنها پاسخی دریافت کنید و امیدوارم که آنها نیز به فکر پاسخ دادن به شما باشند.
بعد برای کار به طبیعت رفتم، افراد بسیار کمی به ایدهی کار در طبیعت احترام میگذاشتند. در این ۳۵ سال غم انگیز که آثارم را در طبیعت خلق میکنم به طور مناسبی برای کارم و خودم ارزش قائل نشده اند و فکر میکنند اگرمن در طبیعت کار میکنم در حال لذت بردن و تفریح کردن در طبیعت هستم. در حالی که من کار جدی میکنم. من یک هنرمند حرفهای هستم. میتوان ادعا کرد که شاید آثار من نگاه به طبیعت معمولی و همیشگی را حساستر میکند و به این ترتیب جلوههای زیبا و درخشان آن بارزتر میشود. همین حالا به اطراف نگاه کنید، مملو است از نشانههایی که به دست انسان و طبیعت ساخته شده. خوب یا بد. پلی که روی آن جوی ساخته شده و انعکاس پل در آب در کنار سایهی درختان.
عملکرد دولت چطور است؟
ـ پشتیبانی نمیکند، گرچه من امتیازات و عناوینی از دولت ایالتی نیویورک دریافت کرده ام که برای پیشبرد کار هنر بسیار عالی هستند. من پست ریاست انجمن هنرهای نیویورک را از شورای مرکزی هنر نیویورک دریافت کردم. بنیاد هنر ملی نیویورک هم برای سفر و اقامت شش ماهه ام به ژاپن پشتیبانم بودند. در واقع زمانی که ژاپن جزیرهی اوکیناوا را پس میداد، مبلغی به عنوان مبادلهی فرهنگی به من تخصیص یافت و این سبب شد پول خوبی برای شش ماه کار و حضورم در ژاپن دریافت کنم. این بهترین موقعیت شغلی من بود در این سال ها. سفر من به کشور هند با هزینههای شخصی صورت گرفته. ما قصد داشتیم از دولت امریکا مقداری کمک هزینه برای سفرهایمان بگیریم اما آنها به قدر کافی اهمیت نمیدهند. در واقع آنها به بازار و سرمایه اهمیت میدهند.
پیشنهاد شما برای برنامههای بعدی یک پروژهی گروهی هنر در طبیعت چیست؟
ـ برای ساماندهی چنین برنامهای از فرض اولیه شروع میکنید: چگونه باید باشد یا چه کاری باید انجام شود و به چه مواردی باید مراجعه کنیم یا رسیدگی شود که به نتیجهی دلخواه برسیم. اما تعداد زیادی از مردم هیچ ایدهای از آنچه ما در طبیعت انجام میدهیم ندارند، در این صورت هم من شروع به نمایش دادن و جلب توجه نمیکنم. اگرهدف برگزارگنندگان این باشد، انتخاب کردن من بزرگترین اشتباه آنهاست. من چگونگی و چرایی انتخاب هنرمندان را هم بلد نیستم، اما به هرحال این پروژههای گروهی ناظر به اهداف و آثار هنرمند در آینده است. موقعیتی است تا برخی از اعضاء و افراد بتوانند راجع به آن فکر کنند.
البته مایهی اصلی هنر باید به عنوان لذت و سرگرمی جدی گرفته شود، با توجه به این مسیری میدهم، این است که باید بتوانید با مردم تفریح کنید تا از آنها پاسخی دریافت کنید و امیدوارم که آنها نیز به فکر پاسخ دادن به شما باشند.
شما هنر پرفورمنس را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ حداقل در اینجا دو نوع اجرا وجود دارد: برخی هنرمندان کارشان را دقیقا در همان لحظه اجرا میکنند و برای برخی دیگر ایدههایی از قبل وجود دارد. بنابراین برخی از آنها در حال بالا رفتن از درخت یا بازی با گل و لای هستند، برخی دیگر نیز تا اندازهای فرمولهایی با خودشان میآورند که بتوانند چیزهایی بسازند و نقشی را ایفاء کنند.
عملکرد آنها را در هنر به عنوان یک اجرای نمایشی چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ اجرا تقریبا از دهه ۱۹۲۰ شروع شده بود اما بیشتر در دههی ۶۰ به شکل هنری شناخته شد. به نظر من بازی کردن با گل و لای خوب است منتها قبلا بارها انجام شده و همهی ما دیده ایم چطور یک هنرمند از درخت بالا میرود و اگر یک رقصنده ی باله و آکروبات باشید، این نمایشی عالی است که روی یک بند باریک، بسیار زیبا راه میروید، اما در واقع برای سیرکهای کانادا.
بالا رفتن از درختان بسیار جذاب است یا صعود از صخرهها و نمایش بدنهایی زیبابا قابلیت کنترل و انعطاف بالا. اما اگر شما به طرز ناآزموده و خام از درختان بالا میروید و شاخهها را میشکنید، این دیگر یک عملکرد عالی نیست.
گرنلیا گنرادز (Corneliakonrads) از کشور آلمان
انگیزهی شما از انجام هتر در طبیعت چه بود؟
ـ هنر طبیعت برای من سؤال مهمی بوده که این اواخر خیلی به آن فکر کردهام. من خود را به طور خاص هنرمند طبیعت نمیدانم. برای من سؤال اصلی این است که چه مفهومی برای طبیعت داریم؟ برای من طبیعت بیانگر بهترین هرچیزی است. وقتی آدمها میگویند «من میروم در طبیعت کار میکنم» سؤال من این است که در کدام بخش طبیعت؟ برای من طبیعت همه جا هست، در فضاهای شهری، در فضاهای داخلی… همه جا طبیعت هست. بنابراین این تعریف رمانتیک طبیعت که به یک جای دور خلوت اشاره میکند خیلی سؤال برانگیز است.
چیزی که مرا به این پروژه علاقه مند کرد این بود که این اواخر کار من خیلی پیچیده شده بود و من مجبور بودم از وسایل بسیار زیادی استفاده کنم و محاسبات زیادی انجام بدهم و دلم میخواست به ریشههای خودم برگردم که اصلا چطور شروع کردم و چگونه از هیچ کار درست میکردم. بنابراین میخواستم که کارهای ساده و مرتبط با زمین و طبیعت را باز هم انجام بدهم.
وقتی شما کاری را در پروژهی طبیعت ارائه میدهید، این کار دیگر نمیتواند به جای دیگری منتقل شود؛ چطور بین کار خودتان و محل انجام کار رابطه برقرار میکنید؟
من از مزارع و المآنهایی که آنجا هستند بهره میبرم و سعی میکنم کار هنری ام را به فضای موجود وصل کنم. هدف نهایی من این است که وقتی کار تمام شد، بیننده با دیدن کار هنری متوجه نشود که این کار تازه است و شک کند که این کار همیشه و برای مدتهای طولانی اینجا بوده یا اینکه به طور قطع دچار این تردید شود.
شما چگونه برای پروژه حمایت مالی میگیرید؟
ـ من بیشتر این کارها را در بیرون از کشور آلمان انجام میدهم چون آنجا هنوز نگاه به هنر تاحدی محافظهکارانه و سنتی است و کارهایی از این دست مثل پروژهی طبیعت هنوز جانیفتاده است. در کشورهایی مثل فرانسه حمایت بیشتری میگیرم و همیشه آدمهایی هستند که علاقهمندند ببینند اینجا چه اتفاقی میافتد.
نیکل جیر (Nicole Gear) از کشور اسکاتلند
انگیزهی شما از انتخاب طبیعت چه بوده؟
در واقع من پروژهی هنر در طبیعت را انتخاب نکردم چون این پروژه با این عنوان در اسکاتلند وجود ندارد. من نگران طبیعت هستم چون روی آب و در یک قایق زندگی میکنم و بنابراین تغییرات طبیعت بر زندگی من بسیار تأثیر میگذارد. همچنین یک کشاورز هستم و در محدودهی کوهستان خیلی کار میکنم. اما فعالیت هنری من به طور خاص در زمینهی هنر در طبیعت نیست. من تا قبل از این پروژه نمیدانستم که هنر در طبیعت وجود دارد.
شما ماهیت هنر در طبیعت را چگونه میبینید؟
ـ فکر میکنم فعالیت هنری از زندگی من جدا نیست و تعریفی مثل هنر در طبیعت چیزی نیست که من در فعالیتهایم به آن بیندیشم. من هیچ جداییای بین طبیعت و هنر نمیبینم، هنر قسمتی از طبیعت است. من فکر میکنم که هنر میتواند برای جلب توجه به طبیعت استفاده شود. برای من پیدا کردن مرز بین هنر و طبیعت کار مشکلی است. من نمیتوانم اینها را از هم جدا کنم و بگویم فضای هنر و معنای زندگی خارج از هنر چه چیزی میتواند باشد.
شما چگونه برای پروژه حمایت مالی میگیرید؟
ـ محیطزیست در انگلستان یک مسئلهی سیاسی است و سیاستمداران سعی میکنند تبلیغات حامی محیطزیست داشته باشند و به این ترتیب حمایت مالی برای هنر محیطزیستی وجود دارد. در اسکاتلند حمایت ویژهای از زمین و مناظرصورت میگیرد و مردم نسبت به زمین احساساتی بسیار قوی دارند ولی ما برای توجه بیشتر به مشکلات محیطزیستی هنوز راهی طولانی در پیش داریم.
نظر شما راجع به هنر در طبیعت چیست؟
ـ من تا قبل از این که وارد این پروژه بشوم نمیدانستم هنر در طبیعت طبقه بندی جداگانهای از هنر محسوب میشود. فعالیتهای هنری زیادی وجود دارد و هنر محیطزیستی دغدغهی مشکلات فراوان محیطزیست را دارد و به آنها میپردازد. این شاید تعریف بسیار مشابهی با هنر در طبیعت داشته باشد.
پیام شما در کار هنریتان چیست؟
ـ برای من خیلی مهم است که مشکلات محیطزیستی را به صورت مستقیم پیش روی مردم بگذارم. خیلی از کارهای من قصهگوی مناظر طبیعی هستند و در راستای ایجاد آگاهی در این باره طراحی شده اند. من دوست دارم در کارم داستان بگویم. ما در اسکاتلند خیلی فرهنگ داستان گویی داریم. معمولا قصههایی که من میگویم در ارتباط با واقعیت اند و قصههایی هستند که برای من تعریف شده اند. بنابراین من برای آدمها داستانی در مورد محیطزیست نمیگویم بلکه داستآنهایی را روایت میکنم که محیطزیست بخش مهمی از آنهاست. کار من در واقع بیانگر هنرمند به عنوان قصه گوست نه کسی که صاحب اختیار است و برای من خیلی است که کارم لحن حکم کننده نداشته باشد. من نمیخواهم به مردم چیزی یاد فقط میخواهم داستان تجربههای خودم و آنچه را که به چشم دیده ام بازگو کنم.
هنر شما چگونه میتواند در بستر طبیعت منحصر به فرد باشد؟
ـ کار من در یک جای خاص اتفاق میافتد و به یک جای خاص تعلق دارد و نمیشود از آن مکان جدایش کرد. وقتی که من کاری را برای یک گالری میسازم، بعد باید یک پدیدهی گذر از بیرون گالری به درون گالری اتفاق بیفتد تا آن کار به یک دیوار سفید که هیچ نقشی از زمان و مکان بر آن نیست منتقل شود. برای من خیلی مهم است که کار از بستر خودش جدایی ناپذیر باشد.
ری انگ وو (Ri Engwoo) از کشور کرهی جنوبی
انگیزهی شما از انتخاب هنر در طبیعت چه بوده است؟
ـ دقیقا نمیتوانم بگویم که انگیزه ام چه بوده است. من در ۲۳ سالگی چند هنرمند را ملاقات کردم و آنها مرا به سمت طبیعت کشاندند و واقعا لذت بردم. شاید این اولین انگیزهی من برای انجام هنر در طبیعت بود.
نظرتان در مورد هنر در طبیعت چیست؟
ـ برای من این قسمتی از زندگی ماست و در زمانهای قدیم، وقتی که در عصر کشاورزی زندگی میکردیم، هنر بخشی از زندگی مان بود. مردم در زندگی روزمرهی خود با هنر زندگی میکردند ولی بعد از صنعتی شدن دنیا شهرها رشد کردند و جمعیت زیادی در شهرها زندگی کردند. کسانی که در شهر زندگی میکنند تماس چندانی با طبیعت ندارند، آنها طبیعت را در کتابها و فیلمها میبینند. برای من هنر طبیعت بخشی از زندگی است و ما توان خودمان را از طبیعت میگیریم.
پیام شما در کاری که انجام میدهید چیست ؟
ـ معمولا میپرسند هدف تو از انجام هنر طبیعی چیست؟ و جواب من این است که میخواهم در هنر خودم راجع به طبیعت حرف بزنم. من کارم را در طبیعت انجام میدهم و وقتی مردم میآیند که کار مرا ببینند، طبیعت را در کار من میبینند و من میخواهم از طریق کار خودم طبیعت را به مردم نشان بدهم.
چگونه بستر به شما کمک میکند که منحصر به فرد باشید؟
ـ من دقیقا دلم میخواهد قسمتی از طبیعت باشم و نمیخواهم از آن جدا باشم. من همیشه دلم میخواهد که با طبیعت یکی بشوم. وقتی کاری را انجام میدهم، یک تغییر کوچک در طبیعت ایجاد میکنم چون طبیعت با رنگهای بی نظیری که دارد به خودی خود بسیار زیباست.
برای کارهایتان حمایت مالی میگیرید؟
ـ معمولا افرادی که روی پروژهی طبیعت کار میکنند حمایتی نمیگیرند، اما خوشبختانه گروهها موفق شده اند از دولت و شهرهای کوچک حمایت مالی بگیرند. بعضی اوقات ما از کمپانیهای صنعتی حمایت مالی دریافت میکنیم که فرایند بسیار سخت و پیچیدهای است. این پروژهای بود که خیلیها در ابتدا آن را هنر نمی دانستند و فکر میکردند یک جور بازی در طبیعت است. اما این روزها درک گسترده تری راجع به این موضوع به وجود آمده است.
حمایت مردم کشورتان از هنر در طبیعت چگونه است؟
ـ مردم به طور سنتی و فلسفی ارتباطی بسیار قوی با طبیعت دارند و مردم کره با طبیعت آمیخته هستند. ماعادت داشتیم که با طبیعت و در طبیعت زندگی کنیم.