تا حدود سال ۱۳۸۹ زبالههای روستاهای گیلان در روستا ساماندهی میشد. بیش از ۷۰ درصد زبالهها تر بود که برای حیوانات ریخته میشد و یا تبدیل به کود میشد. زبالههای خشک نیز بخشی سوزانده و بخشی فروخته میشد. تا اینکه دستورالعملی مبنی بر جمعآوری و ساماندهی زبالههای روستایی صادر شد.
این در حالی بود که هنوز ساماندهی زبالههای شهری بهدرستی انجام نمیشد. پس از آبلاغ این دستورالعمل به بخشداریها و دهیاریها، برای روستاها ماشین حمل زباله به برخی روستاهای بزرگ داده شد. مخازن ریختن زباله نیز در تقریبا اکثر روستاهای گیلان قرار گرفت.
حدود ۱۰ سال گذشته یا شاید بیشتر فقط برای روستایی با ۲۸۰ خانوار و حدود ۱۰۰۰ نفر جمعیت مخازنی به ارزش ۱۷ میلیون تومان خریداری و جانمایی شد. اتفاق مهم و البته تاسفباری که رخ داد تغییر در فرآیند مدیریت زباله مردم روستا به تدریج صورت گرفت.
جدای از بد یا خوب بودن مخازن ریختن زباله در روستا، تغیبر فرهنگ مردم روستانشین گیلان اتفاق بزرگی بود. این کار باعث شد مردم به دلیل عدم آموزش و توجه دیگر زبالههایتر خود را از خشک جدا نکرده و بصورت مخلوط در سطلهای زباله بریزند.
حتی برنج و نان را نیز دیگر برای مرغ و خروس نمیریزند و حتی به همسایگان خود نیز نمیدهند. همه را در پلاستیک ریخته و در سطل زباله میانداختند که مانند شهر، گربهها و شغالها و سگها به آن حمله کنند. گاه جادههای روستایی پر از زباله میشد.
این در حالی است که حتی دور ریختن یک دانه برنج برای اجداد ما توهین و از بین رفتن برکت زندگی محسوب میشد. از سوی دیگر علاوه اینها حجم زیادی از زبالههای شهری به سراوان و مناطق دفع زباله در شهرهای دیگر میرفت.
روزانه حدود ۶۵۰ گرم زباله تولیدی هر خانوار روستایی نیز خارج میشد. پس از ممنوعیت دریافت زبالههای روستایی از دهیاران علی ماند و حوضش. یعنی همان حجم زبالهتر و خشک مخلوط که گوشه رودخانه ریخته میشد یا همه در محل قدیمی جمعآوری زباله جمع میشد و فاجعهای محیطزیستی و بهداشتی را رقم میزد.
باز نیز دهیاران به فکر پاک کردن صورت مساله بودند. از این رو بجای آموزش تفکیک زباله به روستاییان، جداسازی زبالهتر و خشک و کسب درآمد برای حداقل یکی دونفر از روستاییان و پول آب و برق دهیاری، از مردم خواستند زبالهها را در خانه خودشان مدیریت کنند و بیرون نریزند.
مردم نیز هر چند نفر زباله را در یک جا جمع کرده و میسوزانند. که آن نیز حجم زباله نیم سوخته را بجا میگذارد و چون اغلب روستاهای گیلان در خاشیه رودخانه هاست، زبالهها اغلب در رودخانه وارد و باعث آلودهسازی آن میشود.
متأسفانه علاوه بر مساله زباله در روستا، کسی نپرسید چه بلایی بر سر سطلهای زباله روستایی آمد که اکثرا فلزی و گران قیمت هستند و هنوز در گوشه و کنار روستاها زیر علف و تمشک مانده و یا برخی توسط دزدان دزدیده شده و شاید نیمی از سطلها جمعآوری شد.
این نشان از عدم مدیریت صحیح منابع و ورودیهای حوزه پسماند و نگهداری آن و عدم توجه دهیاران و شوراها به داشتهها و سرمایههای روستاهاست و اینکه هیچگونه نظارتی از بیرون بر مدیریت روستاها، تغییرات صورت گرفته در بافت، ظاهر، کشاورزی، نوع مصرف و کسب و کارهای ایجاد شده و نیز تغییرات جمعیتی، فرهنگی و اجتماعی و مدیریت پسماند روستاها نمیشود.