معمولا وقتی کسی میکروفون دستش میگیرد، سخت میشود آن را از او پس گرفت؛ درست مثل بعضی مدیران که اگر به یک صندلی بچسبند، جداکردنشان یک شوخی بیش نیست!
با اینحال روز گذشته اعضای تشکلهای مردمنهاد گیلان نشان دادند که میکروفون به دست و در ۱۰۰ ثانیه و خیلی کوتاه میتوان از فعالیتها، عملکردها و عشق به کار گفت.
آنچه که کمتر در تمام مدیران دستگاههای اداری و دولتی این سالها دیدیم.
فعالیتهای داوطلبانه عشق به مردم است و اعضای سمنها روز گذشته در همایش سالروز تشکلهای مردمنهاد و مشارکتهای اجتماعی، فقط ۱۰۰ ثانیه فرصت داشتند تا حوزههای فعالیتهایشان را معرفی و پرزنت کنند.
اعضای هر انجمن و سمن مردمی با صداهای کوچک اما پرانرژی خود، بخشی از پازل بزرگ مسؤولیتپذیری اجتماعی هستند. پازلی که بدون آن تصویر آگاهی کامل نمیشود.
روز گذشته در هر سخنرانی ۱۰۰ ثانیه ای، هر چه شمارش معکوس رو به پایان میرفت ارزش بودن سمنها در جامعه و رزومه داوطلبانه آنان روشنتر میشد.
فرض کنیم اگر همین سخنرانی را قرار بود مدیر یک نهاد دولتی به دست بگیرد، رزومه که هیچ، آیا میشد تنها همان میکروفون را در ۱۰۰ ثانیه با دلیل و برهان از او پس گرفت؟
اصلا آیا مدیران نهادهای دولتی چنین توانایی برای ارائه برنامهها و عملکردها و چشمانداز توسعهای از اهداف خود دارند؟
بازخورد عینی این ادعا را میتوان به صورت عینی و روزمره در پروژههای عمرانی شهری و استانی به راحتی مشاهده کرد.
پروژههایی که بیش از یکدهه از شروع احداثشان گذشته اما نه ثانیهشماری برای اتمام آنها تعبیه شده و نه ارادهای از سوی دولتمردان برای اتمام آنها دیده میشود و نه حتی توجیههای رنگارنگ مدیران برای هزینهکردهای میلیاردی بدون نتیجه دیگر حنایی برای شهروندان دارد.
در حالیکه در این همایش نهتنها حرف از پول نبود بلکه حرف از خواستن بود. اینجا دیدیم که وقتی اراده باشد، یک بهعلاوه یک نه تنها دو میشود، بلکه حتی شاید به پنج هم برسد؛ چون نیروی داوطلبی، اعتماد و همدلی مثل اهرم عمل میکند و چندبرابر نتیجه میدهد.
شاید این پیام اصلی همایش بود: اگر میخواهیم تغییری ببینیم، باید از نگاه «نداریم» عبور کنیم و بپرسیم «چه داریم و چطور میتوانیم از آن نه برای پرکردن جیب خودمان بلکه برای نجات یک جامعه مبتلا به پوچی، بیتفاوتی و خستگی مفرط استفاده کنیم.»
داوطلبان جمعیتهای مردمنهاد نشان دادند که محدودیت فقط روی کاغذ است، نه در عمل.