ایجاد جهانی جدید، بهانهی خلق رمان است
دیدار و گفت و گو با محمدرضا صفدری نویسنده، در کتابفروشی فرازمند رشت
نشست اول از دورهی اول گفت و گو با محمدرضا صفدری، خالق رمان های «من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم» و «سیاسنبو» روز جمعه ۱۱ بهمن، با مدیریت علمی دکتر سینا جهاندیده، شاعر و منتقد و کیهان خانجانی، نویسنده و مدرس داستان نویسی در کتابفروشی فرازمند رشت، برگزار شد.
در این نشست که با حضور جمعی از ادب دوستان و فرهنگ دوستان گیلانی همراه بود، ابتدا نویسندهی کتاب سیاسنبو گفت که در کودکی به ادبیات علاقه داشت، ولی دست تقدیر او را به سمت ادبیات کشاند. صفدری در ادامه افزود: «همیشه، چه در دبیرستان و چه در دانشگاه شاگرد متوسطی بودم و چیزی برای ارائه نداشتم. ادبیات باعث شد که به چیزهای مختلف علاقه و دلبستگی هایی پیدا کنم.»
او در ادامه در رابطه با اینکه چگونه داستانش را مینویسد توضیح داد: «فرض کنید که نیمکتی را با آبی یخزده در کنار کوچه ای ببینم، این موضوع ساختار را در ذهن من پدید میآورد، ولی بدون برنامه ریزی قبلی داستان مینویسم. چون در آن دوران کار تئاتر سخت شده بود، به داستان گرایش پیدا کردم و اگر وضع برای هنرهای نمایشی بدان گونه نمیشد، شاید در همان رشته کار میکردم.
شناخت ادبیات ایران با خواندن ادبیات جهان
در ادامهی برنامه از سینا جهاندیده و کیهان خانجانی برای ادامهی بحث دعوت به عمل آمد. سینا جهاندیده سؤال نخستش را اینگونه پرسید که آیا ادبیات داستانی مدرن برای ما بود و یا از جایی دیگر وارد جهان ما شد؟ صفدری در پاسخ به این سوال گفت: «ساختار داستان کوتاه وارد ایران شد، اما من توانستم با خواندن رمان های خارجی، ادبیات کشور خودمان را بهتر بشناسم. به عنوان مثال شیوهی روایت هفت پیکر نظامی با یک گل سرخ برای امیلی اثر فاکنر به یک شیوه است و حتی شیوهی فاکنر را مارکز هم به کار میگیرد.»
صفدری در جواب این سؤال که آیا ماهیت داستان مدرن با ماهیت داستان سنتی یکی است یا نه؟ گفت: «شاید تفاوت هایی با هم داشته باشند، اما غزل هم از دل قصیده بیرون آمده است.»
خانجانی در جواب این سؤال گفت که رمان بر داستان کوتاه مقدم است و ما قبل از گوگول، دن کیشوت را داریم. وی در توضیح همین جمله افزود: «رمان در زبان اسپانیولی به وجود آمد و بنابراین پشتوانهشان در قرن ۱۶ است.»
ما در ایران پشتوانهی هزار سال شعر فارسی را داریم. بر خلاف باور غلط بسیاری، داستان کوتاه و رمان هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. داستان کوتاه بسیار به شعر نزدیک است و رمان به تاریخ.
جهاندیده به این اشاره کرد که آیا رمان مدرن با رمان کلاسیک تفاوتی دارد؟ و خانجانی در توضیح گفت: «مسیری که ما طی کردیم، قابل مقایسه با آنها نیست، درست است که متون کهن را داشتیم، اما این میراث تا چه حد میتواند کمکمان کند. میپذیرم که پشتوانهی اسطورهای داشتیم، اما از چند رمانس شوالیهای در ایران میتوانیم نام ببریم؟ ما در ایران پشتوانهی هزار سال شعر فارسی را داریم. بر خلاف باور غلط بسیاری، داستان کوتاه و رمان هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. داستان کوتاه بسیار به شعر نزدیک است و رمان به تاریخ.»
ایجاد جهانی جدید در رمان
جهاندیده این بار سؤالش را متوجهی صفدری کرد و گفت: «تعریف شما از ادبیات داستانی چیست؟ مثلاً کوندرا میگوید هدف رمان شناخت است. رمان چیزی را میتواند بگوید که دیگر ژانرها نمیتوانند.» صفدری در پاسخ این سؤال به طور مختصر گفت که حرف کوندرا را قبول دارد و ما با فرم دادن و ساختار بخشیدن است که به اندیشه و شناخت میرسیم. جهاندیده در ادامه گفت که بنابراین مشخصهی یک رمان فرم، سبک و ماجرا است و کدام یکی مهم ترند؟ صفدری در پاسخ گفت «هر سه برای ایجاد اثر لازم هستند و نمیتوان تمایزی از نظر ارجحیت برای هیچ کدام قائل شد.»
نویسنده ها به این دلیل سانسور میشوند که حاکمان و نویسندگان یک ماتریال دارند و آن کلمات است. وقتی هر دو از یک ماده استفاده میکنند، همیشه با هم مشکل دارند و گفتارِ حاکم و نوشتارِ نویسنده کلاهشان در هم می رود.
جهاندیده در ادامه گفت که هوسرل می گوید:«ما دچار فراموشی هستی شده ایم و اگر دکارت ما را به فراموشی آن فراخواند، سروانتس دوباره جهان را مقابل ما قرار داد؛ نویسندهی رمان بند محکومین در توضیح و تکمیل این حرف گفت: «یکی از بهترین دلایل برای نوشتن رمان به وجود آوردن جهانی جدید در مقابل این جهان کثیف است.»
خانجانی در جواب این سؤال که ادبیات متعهد چگونه شکل میگیرد گفت: «یوسا دربارهی سانسور میگوید: نویسنده ها به این دلیل سانسور میشوند که حاکمان و نویسندگان یک ماتریال دارند و آن کلمات است. وقتی هر دو از یک ماده استفاده میکنند، همیشه با هم مشکل دارند و گفتار حاکم و نوشتار نویسنده کلاهشان در هم می رود. حاکمان همیشه چند نوع سبک زندگی را پیش ما میگذارند و از ما می خواهند همان ها را ادامه دهیم. بنابراین ادبیات هیچ تعهدی به چیزی ندارد، حتی به عناصر داستان.»
سؤال پایانی جهاندیده این بود که نقش نویسنده در فرایند آفرینش خواننده چیست. خانجانی در توضیح گفت که این به مدیوم های فرهنگی مانند صدا و سیما و آموزش و پرورش مربوط است که باید ادبیات را به مردم و بچه ها بشناساند. وی در ادامه افزود: «تیراژ یکی از مهمترین روزنامه های ما شرق، ۳۷۰۰ تا است. بنابراین با این مقدار دیگر جایی برای منتقد نمیماند که آثار خوب را به خوانندگان معرفی کند و عملاً کارایی اش را از دست می دهد.»