بخش دوم- تالاب انزلی، یکی از ارزشمندترین اکوسیستمهای آبی ایران، امروز با بحرانی روبهروست که حاصل سالها سوءمدیریت، کوتاهی در اجرای طرحهای حفاظتی و بیتوجهی به هشدارهای کارشناسان و فعالان محیطزیست است.
سنبل آبی، این گونه مهاجم بومی آمازون، تنها بخشی از تهدیدهایی است که حیات تالاب را به مرز نابودی کشانده؛ گونهای که از سال ۱۳۹۴ به انزلی راه پیدا کرد و حالا تمام پهنه تالاب را در بر گرفته، منابع آب را میبلعد و اکوسیستم را خفه میکند.
به این معضل، ورود بیرویه فاضلابهای صنعتی و خانگی، رسوبات سنگین، کاهش حقابه، شکار بیرویه، تغییر کاربری اراضی و پروژههای نادرست احیاء نیز افزوده شده است.
در حالیکه کشورهای پیشرو، حفاظت از تالابها را با مشارکت جوامع محلی پیش میبرند، انزلی گرفتار تعدد متولیان، تداخل وظایف، جلسات بیحاصل و اعتبارات قطرهچکانی است.
پروژههای نمایشی، مانند لایروبیهای غیراصولی یا محلولهای بحثبرانگیز، نه تنها مرهمی بر زخم تالاب نبود، بلکه روند فروپاشی را سرعت بخشید. کارشناسان راه نجات را در مدیریت یکپارچه، مشارکت واقعی مردم، کنترل گونههای مهاجم، ساماندهی فاضلاب و توقف تجاوز به حریم تالاب میدانند.
علاوه بر خسارتهای مشهود سنبل آبی به فعالیت ماهیگیری و گردشگردی، میزان هدر رفت آب توسط این گیاه در تالاب انزلی بسار بالا بوده و تا حد نیم متر تا انتهای فصل رویشی تخمین زده شده است
اما در عمل، آنچه دیده میشود بیتفاوتی مسئولان و اولویتنداشتن محیطزیست در تصمیمگیریهاست. اگر این چرخه بیعملی ادامه پیدا کند، تالاب انزلی نه به عنوان یک زیستبوم زنده، بلکه به عنوان نماد نابودی سرمایههای طبیعی ایران در حافظه تاریخ باقی خواهد ماند.
سنبل آبی چه بر سر تالاب انزلی آورد؟
بخش دوم- در سالهای اخیر، یکی از بدترین گونههای مهاجم گیاهی دنیا، سنبل آبی (Water hyacinth)، که بومی منطقه آمازون بوده و همگام با ورود به منابع آبهای طبیعی شمال کشور، در سال ۱۳۹۴ به تالاب انزلی نیز راه پیدا کرد. این گیاه، به دلیل داشتن گلهای زیبا، و جذاب به بسیاری از باغات و گلخانهها، و در نهایت بصورت سهوی یا عمدی، به منابع آبهای طبیعی، وارد شده است.
«سعید نادری» دانشیار گروه محیطزیست دانشکده منابعطبیعی دانشگاه گیلان در این رابطه میگوید: در حال حاضر تمامی بخشهای تالاب انزلی با تراکمهای مختلف از این گیاه آلوده شدهاند. شرایط اقلیمی منطقه سبب شده تا رشد این گیاه در فصل زمستان متوقف شده و وارد مرحله خزان شود. بطور مثال به دلیل سرمای شدید زمستان سال ۱۳۹۵، پراکنش سال ۱۳۹۶ این گیاه در تالاب انزلی، کمترین میزان بود.
علاوه بر خسارتهای مشهود این گیاه به فعالیت ماهیگیری و گردشگردی، میزان هدر رفت آب توسط این گیاه در تالاب انزلی بسار بالا بوده و تا حد نیم متر تا انتهای فصل رویشی تخمین زده شده است.
وی افزود: به دلیل شرایط اقلیمی مناسب و فراغنی بودن بیشتر منابع آبی استان گیلان و شمال کشور، خطر حضور سنبل آبی در بیشتر مناطق، از جمله تالاب انزلی، وجود دارد. افزایش زیتوده گیاه سنبل آبی در تالاب انزلی ممکن است صدمات جبرانناپذیری به تالاب وارد سازد. بر این اساس، بررسی مداوم مناطق مختلف تالاب، جمعآوری و کنترل گیاه در نقاط پراکنش یافته بسیار ضروری هستند.
همزمان با تغییرات منفی زیستگاهی در اکوسیستم تالاب انزلی، اجزاء زیستی یا زیستمندان آن نیز تا حد زیادی تاثیر پذیرفتند. در گذشته زیستمندان تالاب بسیار متنوع بودند که با خشک شدن بخش اعظم تالاب، کم عمق شدن بسیاری بخشهای دیگر و نامطلوب شدن شرایط زیست گونهها، عملا تنوع گونهای با کاهش بسیار شدیدی مواجه گشته است.
سعید نادری در این خصوص معتقد است: هر یک از گروههای زیستی در شبکه اکوسیستم تالاب اهمیت ویژهای دارند و در نهایت در قالب صید ماهی، شکار پرندگان، تفریح و تفرج و… در اقتصاد معیشتی جوامع محلی نقش ایفا میکنند.
معضلات و موانع اقدامات حفاظتی تالاب انزلی
در ابتداییترین نگاههای علمی- مدیریتی، آنچه که سالهاست بعنوان معضل اساسی خودنمایی میکند آن است که با وجود مطالعات مختلف انجام شده در مورد جنبههای گوناگون تالاب انزلی، مشکلات پیچیده زیادی هنوز در این تالاب وجود دارد.
این دانشیار گروه محیطزیست دانشکده منابع طبیعی دانشگاه گیلان میگوید: به نظر میرسد که ساماندهی این دادههای وسیع پراکنده، میتواند برای دستیابی به یک مدیریت یکپارچه و بنیادی در این تالاب بسیار مهم باشد. در واقع بسیاری از مطالعات، تکراری، غیرضروری و بدون اولویت بودهاند و این ناشی از یک مدیریت دادهای بهینه و یکپارچه، برای این اکوسیستم بسیار مهم ایران است.
در طی سالیان متمادی، تشکیل کارگروههای مختلف با ساعات بیشمار جلسات بدون نتیجه، به نظر میسد فقط بر دردهای تالاب انزلی و مشکلات پیچیدهاش، افزوده است
وی ادامه داد: بر اساس استراتژیهای حفاظتی، برخی بخشهای تالاب انزلی، بر اساس معیارهای سازمانهای جهانی، بعنوان مناطق حفاظت شده در نظر گرفته شدهاند. این مناطق شامل یک منطقه حفاظت شده به نام سیاکشیم با وسعت ۴۵۵۰ هکتار و سه پناهگاه حیاتوحش، به نامهای سرخانکل «۱۲۱۴ هکتار»، چوکام «۴۴۹ هکتار» و سلکه «۳۶۰ هکتار»، تحت مدیریت حفاظتی سازمان حفاظت محیطزیست است.
تعدادی پاسگاه محیطبانی در این مناطق حفاظتی استقرار داشته و حفاظت مناطق توسط محیطبانان، انجام میشود. هر یک از این مناطق حفاظتی، دارای مجموعه شرایط بیولوژیک و اکولوژیک شاخصی هستند که بخاطر آنها، مورد حفاظت قرار گرفته و ضامن حفظ و احیاء تالاب انزلی هستند.
وی اضافه کرد: در همین ارتباط، از سال ۲۰۰۳، پروژه مدیریت اکولوژیک تالاب انزلی با همکاری آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن (JICA)، جهت دستیابی به مدیریت یکپارچه تالاب، به اجرا درآمد. اما همه این بخشهای حفاظتی، در اکثر مواقع فقط بصورت اسمی حفاظت و مدیریت شده و بسیار دور از شرایط مد نظر واقعی میباشند. بهطوریکه با حضور در منطقه، بسادگی به شرایط غیربهینه میتوان پی برد.
با توجه به شدت و حجم تخریبهای وارده به تالاب انزلی، به نظر میرسد همگام با اجرای نقش حفاظتی سازمان حفاظت محیطزیست، باید برای احیاء و نجات این اکوسیستم مهم بینالمللی، در قالب طرحها و مشارکتهای ملی، به فرایندهای عملی، اقدام کرد.
به عقیده سعید نادری این اقدامات میتوانند شامل موارد زیر باشند:
-التزام بهرهبرداران، به حفاظت و استفاده پایدار منابع بیولوژیک و اکولوژیک تالاب، از طریق اجرای رویکردهای اکوسیستمیک، در چهارچوب توسعه پایدار.
توسعه کاربردی سیستم “مناطق حفاظتی جوامع بومی” برای جوامع محلی تالاب انزلی، به نظر بسیار مهم و روشی کارا برای حفاظت تنوعزیستی میباشد.
-حفاظت از زیستمندان مختلف تالاب، در کنار حفاظت اکوسیستم تالاب انزلی
-طرح جامع کنترل گیاهان و مبارزه با گیاهان و جانوران مهاجم
-اجرای سریع برنامههای کنترل رسوبات ورودی به تالاب در سطح حوضه آبخیز
-اجرای سریع طرحهای ممانعت ورود فاضلابهای صنعتی و خانگی به تالاب
-حفظ و نگهداشت آب در حوضه آبخیز تالاب انزلی از طریق احیاء آببندانهای قدیمی و ایجاد تالابهای مصنوعی دیگر برای گسترش ذخایر آب منطقه و نیز کاهش استفاده از آب تالاب و آبهای زیر زمینی برای فعالیتهای کشاورزی
-اجرای برنامههای آموزشی مستمر برا ی اقشار مختلف مردم، از دانشآموزان تا بهرهبرداران مختلف از منابع تالاب. یگانه راه اساسی حفاظت محیطزیست، افزایش آگاهی و اعتقاد مردم هر سرزمین به طبیعت آن است.
-تعیین حدود و حریم قانونی تالاب و جلوگیری از هرگونه تغییر کاربری اراضی طبیعی نزدیک آن.
-نظام بخشی و بهینهسازی روش های صید و شکار، از جنبههای مختلف، مانند بهینهسازی تورها یا سایر ابزار صید و نیز کاهش فشارهای شکار مخرب.
-جلوگیری از توسعه جادههای محصورکننده تالاب، بویژه در بخش جنوبی تالاب.
وی افزود: مهمترین موضوع التزام و اعتقاد مدیران علمی، سازمانی و اجرایی استانی و ملی برای انجام راهکارهای اساسی احیاء تالاب انزلی است. در طی سالیان متمادی، تشکیل کارگروههای مختلف با ساعات بیشمار جلسات بدون نتیجه، به نظر میسد فقط بر دردهای تالاب انزلی و مشکلات پیچیدهاش، افزوده است. تشکیل دفتر یا مدیریت ویژه، برای راهبری راهکارهای اساسی علمی احیاء این اکوسیستم تالابی بسیار مهم، میتواند بسیار حائز اهمیت باشد.
موانع احیاء تالاب انزلی
«محمد کهنسال» کنشگر محیطزیست، اما از رویکرد دیگری به موانع احیاء تالاب میپردازد. وی میگوید: وقتی قرار است به موانع احیاء بپردازیم یعنی پیشتر گامهایی برای نابودی برداشته شده و شاید بیاندیشیم دیگر نیازی به بررسی عوامل نابودی نیست اما بسیاری از عوامل نابودی همان موانع احیاء هستند. در پدیدۀ تالاب انزلی نیز این گونه است.
پرداختن به جزئیات همه موانع، مجال فراخی میخواهد که در این مقال نمیگنجد پس ابتدا به فهرست عوامل نابودی اشاره و سپس موانع احیاء را برشمرده و برخی بیشتر شکافته میشوند. شوربختانه تالاب ساحلی انزلی از جمله تالابهایی است که آنچه آسیب در مراجع برای تالابها اعلام شده در آن رخ داده است.
این فعال محیطزیست معتقد است: از ورود بیرویه انواع فاضلاب و بار آلی تا ورود مقادیر زیادی رسوبات به دلایل مختلف، از کاهش حقابه در بالادست تا برداشت آب از حریم و بستر در فصل کم آب تابستان، از ورود گیاهان و جانوران مهاجم تا صید و شکار بیرویه، از تجاوز مردم به حریم و بستر برای کشاورزی و ویلا تا تجاوز دولت برای ساخت کنارگذر، موج شکن، اسکله و …، از پذیرش آثار منفی پسماند و شیرابۀ نیمی از جمعیت استان تا روشهای اشتباه احیاء یا اجرای نادرست آنها مانند لایروبی نامناسب یا تله رسوبهای ناکارآمد و … فهرستی کلی از آسیبهای وارده به تالاب انزلی است.
سابقه تشکیل جلسات و کارگروههای مربوط به تالاب انزلی به چندین سال پیش از تشکیل ستاد احیاء دریاچه ارومیه بر میگردد اما خروجی آن اگر منفی نباشد در بهترین حالت صفر بوده است
وی معتقد است: اخیرا تغییرات اقلیمی (کاهش روزهای بارش و افزایش شدت بارش) در کنار پایین آمدن تراز آب دریاچه کاسپین باعث میشوند که آب مدت زمان کمتری در تالاب باقی بماند و نتواند آنگونه که معمول بوده به وظیفه زیستی و پالایشی خود عمل نماید.
به عقیده او اگر از دو مورد اخیر که خارج از حیطه عمل ایرانیان رخ داده بگذریم موارد بالاتر را میتوان در عناوین کلی زیر دستهبندی و خلاصه کرد:
– افزایش فشار بر تالاب با افزایش بیرویه جمعیت در حوزه
– کوتاهی دستگاههای اجرایی
– کوتاهی دستگاههای نظارتی
محمد کهنسال اضافه میکند: در خصوص جمعیت ذکر چند نکته ضروری است. گیلان پس از تهران و البرز که به واسطه دو ابرشهر تهران و کرج پرتراکمترین استانهای کشور هستند سومین استان پرتراکم جمعیتی است.
صرف نظر از چندین شهرستان و شهر و صدها روستا که در حوزه تالاب انزلی قرار دارند فقط دو شهر رشت و انزلی به تنهایی نزدیک به سی درصد جمعیت استان را در خود جای دادهاند و روند رو به رشد این دو شهر بویژه رشت در چند دهه اخیر بسیار بالا بوده و کماکان ادامه دارد و تراکم جمعیت در حوزه تالاب دو برابر تراکم جمعیت کل استان است.
این در حالی است که در مطالعات پنجاه و اندی سال پیش نیز بر لزوم جلوگیری از افزایش جمعیت در حوزه هشدار داده شد چرا که بار آلودگی افزایش پیدا میکند. در خصوص ضعف عملکرد دستگاههای اجرایی مثالها فراوان است که فقط به دو مورد اکتفا میکنم.
وی ادامه میدهد و میگوید: در درجه نخست سامانۀ فاضلاب رشت و انزلی است که پس از بیست سال به سرانجام نرسیده و اگر آنها را با شهرهای بزرگ و حتی کوچک دیگر نقاط و مثلا استانهای اصفهان یا همدان مقایسه کنید میزان کوتاهی مشخص میشود.
نگاهی به وضعیت کمبود آب، فرسایش خاک، رکورد فرونشست، آلودگی هوا، فهرست تالابهای در معرض خطر و خشک شده، جنگلها و مراتع در حال نابودی به خوبی گواه است که محیطزیست اولویت هیچ مسئولی نیست
مورد دوم شهر صنعتی رشت است که راهاندازی آن به اواخر دوره پهلوی برمیگردد و هنوز تصفیه خانه فاضلاب ندارد. یعنی با حدود پنجاه سال فعالیت، دو نسل در آن بازنشسته شده و سومین نسل کارگران در آن کار میکنند اما هنوز فاضلاب آن ساماندهی نشده است.
به عقیده این کنشگر محیطزیستی، این دو مثال در عین حال بیانگر کوتاهی دستگاههای نظارتی دولتی و غیردولتی اعم از مجلس، قوه قضائیه، سازمان برنامه و بودجه، سازمان حفاظت محیطزیست و … نیز هست.
محمد کهنسال موانع احیاء تالاب انزلی را فهرست وار به شرح زیر بیان میکند:
– تعدد متولی، تداخل وظایف و ناتوانی در ایجاد هماهنگی
یکی از موانع، تعدد ادارات مرتبط با تالاب بوده و اینکه وظایف و اختیارات آنها در ظاهر تداخل داشته و این دستاویزی برای فرار از پاسخگویی است.
درگیری وزارت نیرو (آب منطقهای) با وزارت جهاد کشاورزی (منابعطبیعی و آبخیزداری) و سازمان حفاظت محیطزیست در خصوص سند زدن و تملک اراضی تا حدی که موضوع به فضای عمومی کشیده شده مثالی بر وجود این مشکل است.
علاوه بر سازمان حفاظت محیطزیست، وزارتخانههای مختلفی از قبیل کشور، نیرو، صمت، راه و شهرسازی، بهداشت و درمان، جهاد کشاورزی ذینفعان یا ذینفوذان حاکمیتی تالابها محسوب میشوند. حال فقط به زیرمجموعههای جهاد کشاورزی و زمینههای تاثیر آنها در تالاب انزلی میپردازیم.
سازمان جهاد کشاورزی (آلودگی صنایع تبدیلی، زهاب کود و سم، آب کشاورزی، فرسایش خاک مزارع، پسماندهای کشاورزی، مصرف آب دام و طیور، فضولات دام و طیور)، اداره کل شیلات (عملکرد آببندانها، حفظ منابع آبزی، نظارت بر عملکرد صیادان)، اداره کل منابعطبیعی و آبخیزداری (حفاظت از جنگلها، مراتع و منابع ملی، آبخیزداری)، اداره امور عشایر (دامپروری به روش ییلاق و قشلاق )، اداره کل دامپزشکی (نظارت بر سلامت دام و طیور، پرندگان مهاجر، همهگیریهای حیاتوحش )، شرکت شهرکهای کشاورزی (آثار ناشی از دو شهرک گلخانهای موجود و سه شهرک در دست احداث)
وی معتقد است: علاوه بر این موارد، عملکرد موسساتی از قبیل شرکت خدمات حمایتی کشاورزی، مدیریت تعاون روستایی، مدیریت امور ماهیان خاویاری، شرکت سهامی پشتیبانی امور دام یا مراکز پژوهشی از قبیل مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابعطبیعی، پژوهشکده چای کشور، مرکز بینالمللی برنج آسیای مرکزی و غربی، موسسه تحقیقات برنج کشور، مرکز توسعه نوغانداری کشور، مرکز تحقیقات ابریشم کشور، پژوهشکده آبزیپروری آبهای داخلی، پژوهشکده بیوتکنولوژی جانوری کشور که همگی زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی هستند بصورت مستقیم و غیرمستقیم بر تالاب موثر است.
حالیه ادعای تداخل وظایف و اختیارات سالها است که به عنوان مانع تلقی گردیده و صدها نشست و جلسه در قالب کارگروهها و کمیتهها و غیره برای ایجاد هماهنگی برگزار شده که فاقد نتیجه بوده است.
جالب اینکه سابقه تشکیل جلسات و کارگروههای مربوط به تالاب انزلی به چندین سال پیش از تشکیل ستاد احیاء دریاچه ارومیه بر میگردد اما خروجی آن اگر منفی نباشد در بهترین حالت صفر بوده است.
این فعال محیطزیستی افزود: در سطح ملی نیز بر مبنای قانون مصوب مجلس، ستاد ملی هماهنگی و مدیریت تالابهای کشور به ریاست معاون اول رییسجمهور و دبیری رییس سازمان حفاظت محیطزیست و عضویت تعدادی از وزرا و روسای سازمانها در سال ۹۸ و با بیش از یک سال و نیم تاخیر تشکیل شد که در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس از عملکرد ستاد تا سال ۱۴۰۱ آمده : “… این ستاد نیز همانند اکثر ستادها و کارگروههای تشکیل شده خروجی مشخص، سیاستگذاری مستمر، عملکرد ادواری و تاثیرگذاری درستی ندارند…”
شوربختانه وضعیت عملکرد پس از این گزارش نه تنها بهتر نشده بلکه بدتر نیز شده است و دولت جدید نیز تا کنون تغییر درخوری در روند مذکور نداده است.
محمد کهنسال، نبود نگاه جامع و چند وجهی (سادهانگاری و عوامزدگی) را دومین مانع احیاء تالاب انزلی ذکر میکند و توضیح میدهد: در تصمیمسازیها نگاه جامعی حاکم نیست و عمده تصمیمگیریها تک بعدی انجام و عموما مبتنی بر سادهانگاری و عوامزدگی است. شاید تنها نگاه جامع مطالعات جایکا است که آن هم پس از پایان کار در همان حد نمونه و پایلوت باقی ماند و نه تنها الگوبرداری از نمونههای ارائه شده صورت نگرفت بلکه نمونههای اجرا شده نیز یا رها شده و یا آنگونه که باید مورد بهرهبرداری قرار نگرفتند و مهمترین پیشنهاد جایکا یعنی مدیریت هماهنگ هم به کناری نهاده شد.
بیتفاوتی یا ناتوانی مسئولین محلی در ادوار مختلف مانع دیگری است که این فعال محیطزیستی به آن پرداخته و معتقد است: نگاه به عوامل نابودی و موانع احیاء، حاکی از این است که برآیند عمل مسئولین محلی ادوار از استانداران و مدیران تا نمایندگان مجلس در موضوع تالاب انزلی یا نشانه بیتفاوتی است یا ناتوانی در پیگیری امور در سطوح ملی، بخصوص وقتی با موارد مشابهی در دیگر استانها مقایسه کنیم تفاوت آشکار میشود.
محمد کهنسال عامل مهم دیگری که در مسیر احیاء تالاب اختلال ایجاد کرده را ترجیح منافع کوتاه یا بلند مدت اقلیت بر منافع بلند مدت همگانی مینامد و میگوید: در برخی رویدادها نیز پیگیریهای مسئولین در راستای تامین منافع اقلیتی از افراد است که طبعا منجر به تصمیماتی میشود که بعضا نه تنها سودی برای تالاب ندارد بلکه عموما آسیبزا نیز هست.
نگاه به عوامل نابودی و موانع احیاء، حاکی از این است که برآیند عمل مسئولین محلی ادوار از استانداران و مدیران تا نمایندگان مجلس در موضوع تالاب انزلی یا نشانه بیتفاوتی است یا ناتوانی در پیگیری امور در سطوح ملی
بعنوان مثال در برخی دورهها نمایندگان از بین ده ها معضل تنها پیگیر رفع مساله طرح هادی روستاها بودند آن هم در جهت رسمیت یافتن زمینهای تصرف شده، دلیل آن هم چیزی نبود جز اینکه مشارکت در شهر پایین بود و رای در روستا و در پی رفع این معضل محقق میشد.
نمونه دیگر لایروبی آبراههها برای سهولت تردد در تالاب است که برای بخشی از صنوف انجام اما چون اصولی نبود آبراهه را به شاهراهی برای تخلیه سریع و زیاد آب تالاب به دریاچه کاسپین تبدیل نمود. یا پروژه بایوجمی که قرار بود به ازای آلودگی تالاب و آسیب طولانی مدت به زیستمندان آن، میلیاردها پول به جیب عدهای بریزد اما با پیگیری جمعی از کنشگران و تلاش دادستان وقت انزلی ناکام ماند.
وی از شکاف بین ملت و حاکمیت و کم ثمر بودن مطالبهگری، به عنوان عامل مهم دیگر در فرسایشی شدن احیاء تالاب انزلی یاد کرده و میگوید: به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی، شکافی بین حاکمیت و ملت ایجاد شده که از یک سو تمایل به همراهی را در میان سطوح مختلف مردم کاهش داده و به بیتفاوتی عمومی منجر شده و از سوی دیگر مطالبهگریهای صادقانه را نیز معطل و بیپاسخ گذاشته است. اما از همه موارد بالا که بگذریم مانع اصلی در احیاء تالاب همان علتالعلل نابودی است، این که محیطزیست اولویت هیچ مسئولی نیست.
به باور این فعال محیطزیستی؛ اثبات این عامل نیازی به ارائه مثال ندارد. نگاهی به وضعیت کمبود آب، فرسایش خاک، رکورد فرونشست، آلودگی هوا، فهرست تالابهای در معرض خطر و خشک شده، جنگلها و مراتع در حال نابودی به خوبی گواه است که محیطزیست اولویت هیچ مسئولی نیست.
نتیجهگیری؛ از محلولهای بحثبرانگیز تا اعتبارات قطرهچکانی
تالاب انزلی، روزگاری نماد حیات و افتخار شمال ایران، امروز به آینهای برای نمایش بیکفایتی و بیتدبیری مسئولان بدل شده است. در حالی که کارشناسان، فعالان محیط زیست و جوامع محلی بارها و بارها درباره مرگ تدریجی این تالاب هشدار دادند، متولیان تنها به برگزاری جلسات، وعدههای پرطمطراق و ارائه طرحهای نمایشی بسنده کردند.
طرحهای ناکارآمد، لایروبیهای بیپشتوانه، محلولهای بحثبرانگیز و اعتبارات قطرهچکانی، نه تنها کمکی به احیای تالاب نکرد، بلکه به بحران شتاب بیشتری بخشید. نگاه کوتاهمدت و منفعتطلبانه، جایگزین سیاستهای علمی و پایدار شد و نتیجه، چیزی جز یک پهنه آبی مرده و یک اکوسیستم فروپاشیده نبود.
مسئولان همچنان به انتشار آمار و وعدههای بیپایان ادامه میدهند، در حالی که هر روز بخشی از انزلی به مرداب بیجان و منبعی از پسماندهای شهری و صنعتی تبدیل میشود. اگر این روند ادامه یابد، انزلی تنها به یک خاطره تلخ بدل خواهد شد؛ نمادی از اینکه چگونه میتوان یک سرمایه طبیعی بیبدیل را در سایه ضعف مدیریت و بیتفاوتی از دست داد. آینده تالاب انزلی، قضاوتی صریح درباره عملکرد مسئولانی است که سکوت و بیعملی را به اقدام و مسئولیتپذیری ترجیح دادهاند.