نخستین نشست از سلسله نشست‌های "برای تالاب انزلی" برگزار شد؛

تالاب انزلی؛ پرده آخر، واپسین نفس

0 ۳۹۸

نخستین نشست از سلسله‌برنامه‌های «برای تالاب انزلی» با عنوان «اکوتوریسم پایدار؛ گامی برای احیای تالاب انزلی»، روز چهارشنبه، نهم مهرماه ۱۴۰۴، در سالن اجتماعات اداره کل بنادر و دریانوردی استان گیلان در بندر انزلی برگزار شد. این نشست با مشارکت مؤسسه سبزکاران بالان، انجمن طرفداران توسعه انزلی و مرکز انزلی‌پژوهی طویلی و با حضور دکتر محمدتقی رهنمایی، دکتر فرزاد رشیدی و محمدرضا پورجعفری نویسنده و داستان‌نویس شکل گرفت.

 

در ابتدای برنامه، نسیم طواف‌زاده، مدیرعامل مؤسسه سبزکاران بالان، گفت: «تالاب در فرهنگ ما همیشه جایگاهی ویژه داشته و نشانه‌ای از زیبایی زندگی بوده است. اما امروز تالاب انزلی در شرایط خوبی نیست. ما این‌جا گرد آمده‌ایم تا با همفکری و همکاری شرایط بهتری برای آن ایجاد کنیم».

 

تالاب انزلی؛ نگین تاب‌آوری گیلان

سپس دکتر رضا زمانی، دبیر نشست، درباره اهمیت تالاب انزلی توضیح داد که تالاب‌ها آیینه مدیریت حوزه آبخیز هستند و تالاب انزلی نگین تاب‌آوری گیلان به شمار می‌رود که معیشت بیش از ۱.۲ میلیون نفر به آن وابسته است. این تالاب در سال ۱۳۵۴ در فهرست تالاب‌های ارزشمند بین‌المللی و کنوانسیون رامسر ثبت شد. مساحت بستر آن ۲۳,۵۰۰ هکتار و محدوده ثبت‌شده در رامسر ۱۹,۴۵۸ هکتار است. حوزه آبخیز آن ۳,۶۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد و شامل ۱۳ شهر، ۷ شهرستان و ۷۶۸ روستا می‌شود. تالاب انزلی میزبان ۲۵۴ گونه پرنده، بیش از ۵۰ گونه ماهی و صدها گونه گیاهی و جانوری است که برخی در فهرست گونه‌های در خطر انقراض جهانی قرار دارند.

 

رضا زمانی: بیش از ۱۳,۵۰۰میلیارد تومان برای دریاچه ارومیه هزینه شده، اما در گیلان حتی کمتر از ۵ درصد این میزان صرف تصفیه فاضلاب شده است. میانگین اجرای پروژه‌های تصفیه فاضلاب کشور ۷۵ درصد است، درحالی‌که این رقم در گیلان تنها حدود ۲۵ درصد ثبت شده است

 

او با اشاره به قرار گرفتن تالاب در فهرست مونترو (تالاب‌های در معرض نابودی) از سال ۱۳۷۱، مهم‌ترین تهدیدات را کاهش تراز آب دریای خزر، ورود سالانه صدها هزار متر مکعب فاضلاب شهری و پساب کشاورزی، ورود بیش از ۶۰۰ هزار تن رسوب از رودخانه‌ها، گسترش گونه‌های مهاجم مانند سنبل آبی، ساخت‌وسازهای نادرست همچون کنارگذر و موج‌شکن، عدم تخصیص حقابه محیط زیستی، تغییر کاربری، شکار، سیلاب و نبود مدیریت واحد برای تالاب عنوان کرد.

او همچنین گفت: «تالاب انزلی برخلاف دریاچه ارومیه تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای مثال، بیش از ۱۳,۵۰۰ میلیارد تومان برای دریاچه ارومیه هزینه شده، اما در گیلان حتی کمتر از ۵ درصد این میزان صرف تصفیه فاضلاب شده است. میانگین اجرای پروژه‌های تصفیه فاضلاب کشور ۷۵ درصد است، درحالی‌که این رقم در گیلان تنها حدود ۲۵ درصد ثبت شده است».

 

زمانی هدف از برگزاری این سلسله نشست‌ها را ایجاد زمینه‌ای برای کمپین مردمی و بررسی موضوعات مختلف تالاب دانست و افزود که بهره‌برداری خردمندانه از طریق اکوتوریسم می‌تواند بخشی مهم از راه‌حل نجات تالاب باشد، به شرط آن‌که همه ذی‌نفعان، به‌ویژه جامعه محلی، در مدیریت یکپارچه تالاب مشارکت داشته باشند.

 

اکوتوریسم  شمشیری دولبه است؛ هم فرصت هم تهدید

دکتر محمدتقی رهنمایی، از دیگر سخنرانان این نشست، با نگاهی تاریخی توضیح داد که در گذشته بهره‌برداری از تالاب براساس اخلاق بومی و تعادل طبیعی انجام می‌شد؛ شکارچیان در زمان جوجه‌آوری پرندگان یا تخم‌گذاری ماهی‌ها صید را متوقف می‌کردند، برداشت نی به‌موقع بود و صنعت حصیربافی به‌طور پایدار از آن استفاده می‌کرد. با کنار رفتن حصیربافی و جایگزینی محصولات صنعتی، این تعادل از بین رفت و رشد بی‌رویه نی‌ها آغاز شد.

او درباره گردشگری گفت: «گردشگری می‌تواند هم فرصت باشد و هم تهدید. بسیاری از گردشگران که از مناطق پرجمعیت اطراف تهران می‌آیند، تعلق خاطری به تالاب ندارند و رفتارهای غیرمسئولانه دارند. جامعه میزبان نیز فرهنگ پذیرش گردشگر را درست شکل نداده و تنها نگاه اقتصادی دارد. نبود قوانین سخت‌گیرانه هم این مشکلات را تشدید کرده است».

 

رهنمایی با اشاره به نمونه‌های موفق جهانی مانند دریاچه ورث در اتریش و رودخانه البه در آلمان افزود: «نجات منابع آبی نیازمند برنامه‌ریزی، تصفیه فاضلاب، بازگرداندن رودخانه‌ها به بستر طبیعی و اعمال قوانین است. اگر بخواهیم تالاب انزلی را نجات دهیم، باید مردم، دولت، گردشگران و جامعه محلی به یک مخرج مشترک فکری برسند. در غیر این‌صورت، گردشگری همچون شمشیری دولبه خواهد بود؛ هم می‌تواند آسیب بزند و هم توانمندساز باشد».

 

تقویت اکوتوریسم؛ تبدیل ذی‌نفعان به ذی‌حقان

دکتر فرزاد رشیدی، دیگر سخنران این نشست، صحبت‌های خود را این‌گونه شروع کرد: «چه مدلی برای مدیریت حفاظت و بهره‌برداری خردمندانه مناسب است؟ تا حالا چه مدل‌هایی داشته‌ایم؟ الان چه مدلی استفاده می‌شود؟ چه مدلی به درد ما می‌خورد تا بتوانیم برای تالاب انزلی، حتی اگر نگوییم نجاتش بدهیم، حداقل تلاش درستی داشته باشیم؟ بر اساس تجربیاتی که برخی کشورها یا برخی تالاب‌های مشابه داشته‌اند، شرایط چگونه بوده است؟»

 

وی با اشاره به این‌که گردشگری یک تیغ دولبه است؛ می‌تواند خیلی مخرب باشد یا خیلی سازنده، ادامه داد: «اکوتوریسم شاید یک راه‌حل باشد و می‌تواند خیلی کمک کند تا بتوانیم از تالاب حفاظت کنیم و بهره‌برداری خردمندانه داشته باشیم. اما اگر بپرسیم «اکوتوریسم یعنی چه؟»، خیلی‌ها می‌دانند؛ ولی چطور می‌توان آن را پیاده کرد؟ در تالاب انزلی چگونه می‌توان آن را پیاده کرد؟ آیا تجربه‌ای در این زمینه وجود دارد؟ نقش مردم در آن چگونه است؟ هدف‌گذاری چنین پروژه‌هایی چگونه انجام می‌شود؟»

 

وی در ادامه سخنان خود گفت: «آیا صرف ساختن یک هتل سه‌ستاره یا چهارستاره در اطراف تالاب به معنای توسعه پایدار گردشگری است؟ باید توجه کنیم آثار منفی گردشگری چیست و چطور باید آن‌ها را مدیریت کنیم. داستان مدیریت مقصد در حوزه تالاب این است که ما چه کار می‌توانیم بکنیم تا آثار مثبت گردشگری را افزایش دهیم و آثار منفی آن را کاهش دهیم. این همان چیزی است که می‌توانیم گردشگری پایدار بنامیم.

 

مثلا آلایندگی‌هایی که یک هتل یا اقامتگاه می‌تواند در اطراف تالاب ایجاد کند باید کنترل شود. یا اثرات فرهنگی گردشگران بر روستاهای اطراف چگونه باید مدیریت شود تا فرهنگ بومی تقویت گردد».

دکتر رشیدی با اشاره به تجربیات موفق جهانی ادامه داد: «برای رسیدن به هسته گردشگری پایدار، یکی از تجربه‌های موفق جهانی استفاده از مدل مدیریت مقصد (DMO) است. مدیریت مقصد به ما کمک می‌کند تا یک منطقه به مقصد گردشگری پایدار تبدیل شود که هم الزامات محیط زیستی، هم اجتماعی و هم اقتصادی در آن رعایت شود. عامل توسعه در این‌جا می‌تواند اکوتوریسم باشد. در برخی کشورها مانند کره‌جنوبی، مدل جامعه‌محور اجرا شده است. در ایران هم نمونه‌هایی مانند پروژه جیره‌سر باقرخاله در خمام انجام شده، هرچند کامل نبوده و نارسایی‌هایی داشته است. اما همان نرسیدن‌ها هم ارزشمند هستند، چون تجربه می‌آفرینند.

 

مدل‌های دیگری هم در مناطق حفاظت‌شده و تالاب‌ها وجود دارد؛ مثلا ایجاد مسیرهای بازدید مشخص مانند مسیر پرنده‌نگری که با کمترین مداخله در طبیعت انجام می‌شود، یا ایجاد تابلوهای تفسیری و راهنمایان محلی برای افزایش درک گردشگران از ارزش‌های تالاب.

 

در همه این مدل‌ها، هدف‌گذاری نقش اساسی دارد. اگر ندانیم دنبال چه هستیم، نمی‌دانیم مسیر رسیدن به آن کجاست؟»

 

دکتر رشیدی تأکید کرد: «اهداف کلی مانند «حفاظت از تالاب» یا «بازگرداندن تالاب انزلی به لیست رامسر» یک بخش ماجرا است. اما نیاز به اهداف عینی داریم: اهدافی مشخص، زمان‌بندی‌شده، نتیجه‌محور و قابل سنجش».

 

محمدتقی رهنمایی: اگر بخواهیم تالاب انزلی را نجات دهیم، باید مردم، دولت، گردشگران و جامعه محلی به یک مخرج مشترک فکری برسند. در غیر این‌صورت، گردشگری همچون شمشیری دولبه خواهد بود؛ هم می‌تواند آسیب بزند و هم توانمندساز باشد

 

فرزاد رشیدی در ادامه به گردشگری و وابستگی اقتصاد محلی به تالاب اشاره کرد و گفت: «وابستگی اقتصادی در یک مدل مثبت است، در یک مدل منفی. بسته به این‌که درآمد گردشگری به‌عنوان درآمد اصلی خانوار اطراف روستای تالاب انزلی در نظر گرفته شود، وابستگی اقتصادی تا چه حد می‌تواند مثبت باشد؟ جایی که بحث شکار پرنده است، بله، می‌تواند جایگزین باشد. ولی جای دیگر اگر زندگی کشاورزی خودش از دست برود و فقط بحث گردشگری بماند، وابستگی آسیب‌زا خواهد شد. مثل زمان کرونا که خیلی از اقامتگاه‌های بوم‌گردی به‌خاطر وابستگی بیش از حدشان به درآمد گردشگری شکستند. گردشگری در کشور ما با این همه فراز و نشیب، یک پایه نازک است. بنابراین بسیار مهم است که حتی اگر برنامه‌ریزی هم صورت می‌گیرد، به این قضایا از زوایای مختلف توجه شود.

باید زمان و هزینه‌های اجتماعی را مدیریت کرد. مدیریت جمعیت گردشگران هم موضوع مهمی است. الان خیلی از گیلانی‌ها نسبت به ترافیک بعد از ورود حجم بالای مسافران که وارد گیلان می‌شوند، معترض‌اند. بخشی از اعتراضشان درست است و باید برای آن فکر و برنامه‌ریزی شود؛ چه در قالب طرح‌های ارزیابی و چه در قالب مدیریت تغییر کاربری‌ها. متأسفانه تغییر کاربری بی‌رویه به‌خاطر نیاز گردشگر، آسیب شدید به استان گیلان وارد کرده است. جنگل‌تراشی هم یک معضل بزرگ است».

 

وی با اشاره به نقش و مشارکت جامعه محلی و سازمان‌ها در احیای تالاب گفت: «یکی از من پرسید: «چطور می‌شود یک پروژه را نجات داد؟» گفتم: تنها راهش این است که همه ذی‌نفعان در برنامه‌ریزی مشارکت کنند. چون اگر در پروژه مشارکت واقعی باشد، بعد از رفتن مجری یا تسهیلگر خارجی، جامعه محلی خودش ادامه می‌دهد.

 

در ارزیابی این پروژه‌ها، از جامعه محلی سوال می‌شود: «این پروژه موفق بوده یا نه؟» اگر بگویند «موفق بوده»، یعنی پروژه را مال خودشان می‌دانند و ادامه می‌دهند. این یعنی ذی‌نفعان به «ذی‌حق» تبدیل شده‌اند. وقتی قطار گردشگری راه می‌افتد، همه سود می‌برند؛ رستوران‌دار، هتل‌دار، راننده. اگر قطار متوقف شود، معمولا رها می‌کنند. اما اگر پروژه را مال خودشان بدانند، نمی‌گذارند متوقف شود. چون مال خودشان است.

 

نقش شرکت‌ها و NGOها در این پروژه‌ها بیشتر تسهیلگری است، نه اجرا. آن‌ها کمک می‌کنند جامعه محلی توانمند شود تا خودش مدیریت کند؛ مثل ماسوله که قرار است ثبت جهانی شود.

 

به‌عنوان مثال، در تالاب کوشیرو در ژاپن، کمیته ذی‌نفعان تالاب را مدیریت می‌کند. مردم خیرین تالاب دارند که زمین‌های اطراف تالاب را می‌خرند و به تالاب اضافه می‌کنند تا اکوسیستم تقویت شود. این یعنی ذی‌نفعان به ذی‌حق تبدیل شده‌اند».

 

دکتر رشیدی در جمع‌بندی سخنان خود گفت: «پایداری پروژه به مشارکت برمی‌گردد. مشارکت رمز پایداری هر توسعه‌ای است. اگر مشارکت نباشد، هیچ توسعه‌ای به نتیجه نمی‌رسد. در پروژه‌های گردشگری هم همین است. دولت‌ها بیشتر نقش تسهیلگر دارند و جامعه محلی باید توانمند شود تا پروژه را خودش ادامه دهد. اشتباه ما در ایران این است که قبل از آماده‌سازی، سریع منطقه را تبلیغ می‌کنیم؛ درحالی‌که معرفی زودهنگام بدون آماده‌سازی، تخریب‌کننده است. در پروژه‌های بین‌المللی، معرفی منطقه در مرحله آخر بازاریابی انجام می‌شود.

 

در بازاریابی صنایع دستی هم سوال این است که تا چه حد باید محصولات تغییر کنند. آیا باید هر خواست گردشگر اجرا شود یا باید اصول هنر بومی حفظ شود؟ فرش ایران نابود شد چون فرش ایران به ذائقه بازار تبدیل به الگو شد. اما ژاپن سیاست صنایع خود را طوری پیش می‌برد که ذائقه داخلی هیچ‌گاه تغییر نمی‌کند؛ بلکه خود ذائقه را تغییر می‌دهد. در حفاظت و بازاریابی نیز باید محصول به‌گونه‌ای طراحی شود که بتواند ذائقه بازار و مشتری را تغییر دهد، نه این‌که خودش با ذائقه‌ها تغییر کند».

 

در ادامه نشست، پنل گفت‌وگو و پرسش‌وپاسخ با حضور سخنرانان برگزار شد. در ابتدای این بخش، خانم طواف‌زاده گفت: «یکی از مواردی که می‌توانیم درباره آن گفت‌وگو کنیم، فرصتی است که پروژه مدیریت اکولوژیک تالاب انزلی، جایکا، برای گردشگری در تالاب ایجاد کرده و نتایجی که به دست آمده و بررسی فراز و فرود این تجربه».

 

آقای زمانی توضیح داد که پروژه جایکا در دو مرحله مطالعات و پایلوت برای گسترش اکوتوریسم در تالاب اجرا شد و شامل ایجاد مرکز آموزش محیط‌ زیست سالکده، مسیر آموزشی و مرکز بازدید در انزلی بود. بیش از ۳۰ تا ۴۰ برنامه بر پایه پرنده‌نگری برگزار شد که با اطلاع‌رسانی و آموزش درباره فواید و تهدیدهای تالاب همراه بود و گروه‌های مختلف اجتماعی را جذب کرد. یکی از بزرگ‌ترین چالش‌ها این بود که این برنامه‌ها به بخش غیردولتی و سازمان‌های مردم‌نهاد واگذار نشد، درحالی‌که تجربه جهانی نشان می‌دهد مدیریت چنین مراکزی بهتر است توسط تشکل‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد انجام شود و دولت نقش نظارتی داشته باشد.

 

دکتر رشیدی در خصوص پروژه جایکا گفت: «جایکا هم مانند هر گروه بین‌المللی دیگری بدون شک بدون مزایا برای یک کشور وجود ندارد، ولی این ما هستیم که می‌توانیم کاری کنیم تا مزایای ما بیشتر شود و به قول معروف سود بیشتری ببریم، اگر ضعف‌های دیگران را به گردن نگیریم و ضعف‌های خودمان را بپذیریم. برداشت من این است که برخلاف انتظار ما، جایکا قرار نبود تا به حال تالاب را نجات دهد؛ بلکه هدف آن‌ها اجرای نمونه‌های پروژه‌های پایلوت بود؛ نمونه‌هایی که اگر ما آن‌ها را به‌عنوان الگو گسترش دهیم، می‌تواند مفید باشد. اما آیا ما این نمونه‌ها را اجرا کرده‌ایم؟ مثلا در بحث آبخیزداری تنها یک یا دو سد ساخته شد. در بحث اکوتوریسم، چهار روستا هدف‌گذاری شده بود و بعد به شش روستا افزایش یافت. دولت ژاپن قرار نیست کل کار را انجام دهد؛ بلکه نمونه‌ها و راه‌ها و تجربیات خود را به ما منتقل می‌کند و ما به‌عنوان کسانی که در این بخش هستیم، باید بتوانیم این تجربیات را در همه جا به کار ببریم. بنابراین برداشت من این است که ما نتوانستیم از این فرصت استفاده کنیم».

در حاشیه این نشست، از آقای آلن پطروسیان، مسئول نهضت پرنده‌نگری تالاب انزلی، به‌عنوان یک پروژه ترویجی و حفاظت مشارکتی در فصل‌نامه طبیعت و محیط‌ زیست صنوبر، خواسته شد تا در خصوص تجربیات خود در حوزه تالاب و گردشگری صحبت کند. وی گفت: «ما در واقع اولین راهبرد خود را بر ترویج و آموزش جامعه محلی متمرکز کردیم. هدف این بود که پرنده‌نگری به‌عنوان یکی از ارکان اکوتوریسم پایدار در استان ترویج یابد و جایگزین شکار غیرمعیشتی شود. متأسفانه، شکار در استان گیلان و به‌ویژه در حوزه آبریز تالاب انزلی فراتر از حد نیاز جامعه محلی رفته است؛ به‌عنوان مثال، سال گذشته از تمامی استان‌های ایران، شکارچیان با مجوز هجوم آوردند و بیش از ظرفیت پرندگان، شامل گونه‌های مجاز و حتی گونه‌های حساس و در معرض انقراض، آسیب دیدند. بنابراین توسعه اکوتوریسم پایدار رکن اصلی کار ماست و ما تلاش می‌کنیم در این مسیر همراه جامعه محلی باشیم».

 

دکتر رهنمایی در پاسخ به چگونگی ایجاد پایداری در تالاب انزلی با توجه به فاکتورهای مدیریت مقصد گفت: «بخش گردشگری یک حوزه بین‌رشته‌ای است و مؤلفه‌های زیادی در آن دخالت دارند و سازمان‌های متولی متعدد دارد. برای مثال، در تالاب انزلی، سازمان آب یک طرف، محیط‌ زیست یک طرف، منابع طبیعی یک طرف، اداره کشاورزی یک طرف، شیلات یک طرف، شهرداری‌های شهرهای حاشیه و دهیاری‌های اطراف نیز دخیل هستند. به‌قول معروف، اگر تالاب انزلی را یک بیمار روی تخت بیمارستان در نظر بگیریم، داروساز، پرستار، متخصص قلب و عمومی و دیگران هر کدام قصد دارند کاری انجام دهند. راه حلی که در دنیا پیدا شده و در دستور کار ۲۱ به آن اشاره شده، ایجاد یک نهاد قدرتمند و مستقل برای تولیت و مدیریت است».

 

فرزاد رشیدی: پایداری پروژه به مشارکت برمی‌گردد. مشارکت رمز پایداری هر توسعه‌ای است. اگر مشارکت نباشد، هیچ توسعه‌ای به نتیجه نمی‌رسد. در پروژه‌های گردشگری هم همین است. دولت‌ها بیشتر نقش تسهیلگر دارند و جامعه محلی باید توانمند شود تا پروژه را خودش ادامه دهد

 

وی ادامه داد: «اگر بخواهیم مثلا آلودگی آب‌ها را کنترل کنیم، صدای اداره آب بلند می‌شود. اگر بخواهیم رسوبات را کنترل کنیم، طرحی که بیش از ۲۰ سال پیش در وزارت مسکن تهیه شده معتقد بود، باید در استان‌های ساحلی شمالی حوزه‌ای به نام مدیریت سواحل ایجاد شود که فارغ از نفوذ ادارات باشد و تصمیم‌گیری‌ها را خود نهاد انجام دهد. برای تالاب انزلی نیز باید یک متولی مستقل وجود داشته باشد که هم اختیارات داشته باشد و هم پاسخگو باشد، زیرا هر کاری که در کشور انجام می‌دهیم، به دلیل تنوع مراکز تصمیم‌گیری، پیچیده می‌شود. به‌عنوان نمونه، برای ایجاد یک تاسیسات پذیرایی یا اقامتی ساده در کنار تالاب، از ۱۱ اداره باید مجوز گرفته شود و این ۱۱ اداره می‌توانند بیش از یک سال وقت سرمایه‌گذار را تلف کنند».

دکتر رهنمایی افزود: «موضوع توسعه پایدار در دنیا مطرح شده و کتابی تحت عنوان «دستور کار ۲۱» منتشر شده است که سازمان حفاظت محیط‌ زیست آن را ترجمه و منتشر کرده، اما هیچ یک از سازمان‌های مرتبط با ۴۱ محور این دستور کار روی خوش نشان ندادند. آقای دکتر محرم‌نژاد، معاون سازمان حفاظت محیط‌ زیست، این محور‌ها را با طیف وسیعی از مسائل از جمله زنان، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش، کوهستان‌ها، دریا و تالاب‌ها بومی‌سازی کرده بود، اما هیچ سازمانی حاضر به مطالعه آن‌ها نشد.

قرارداد اجرای این دستور کار با دانشگاه تهران بسته شد. من ۱۱ محور را بررسی کردم و برای هر محور تنها ۱۱ نفر متخصص پیدا شد. با تغییر دکتر محرم‌نژاد، همکاران دانشگاهی جلسه را بی‌فایده دانستند و بودجه و منابع کافی در اختیار نبود.

این مسائل دو مقوله مهم دارند که با آیین‌نامه و دستورالعمل قابل حل نیستند: گردشگری و محیط‌ زیست، زیرا ماهیت مردمی دارند. اگر در هر روستایی دو یا سه مامور دولتی بگذاریم، این مسائل به‌درستی پیش نمی‌روند».

 

محمدرضا پورجعفری، نویسنده و داستان‌نویس و مترجم، تالاب انزلی را این‌گونه توصیف کرد: «من این‌جا این‌طور احساس کردم که یک محتضر وجود دارد و تلاشی برای بازگرداندن او به زندگی انجام نمی‌شود، انگار تلاش می‌کنند این مرگ را برایشان آسان‌تر کنند. وقتی ما از محیط‌ زیست صحبت می‌کنیم، محیط‌ زیست متعلق به یک فرد، یک منطقه یا یک موجود خاص نیست؛ مالِ کلِ کره است. کره‌ی زمین، محیط‌ زیست اصلی ماست که سلول‌های گوناگونی در آن وجود دارد، مثل تالاب. این تالاب‌ که سابقا به آن‌ مرداب انزلی یا مرداب قاضیان می‌گفتند، سرشار از زندگی است و میلیاردها موجود در آن‌ها زندگی می‌کنند. مسئولیت نابودی این تالاب‌ و هر بخش از محیط‌ زیست به عهده همه ماست. جانوران، پرندگان و دیگر موجودات نقشی در نابودی محیط خود ندارند. با ورود انسان و تصرف محیط، معنای تازه‌ای به همه چیز داد و کنترل محیط‌ زیست را در اختیار گرفت، و این آغاز نابودی و کشتار عام شد؛ با نابودی خاک، آب، گیاه و جانور. اگر همین تالاب را در نظر بگیریم، بسیاری از موجودات آن از بین رفته‌اند.

 

بنابراین مهم‌ترین کار این است که معنای تازه‌ای برای محیط‌ زیست ایجاد کنیم؛ درخت، گل، پرنده، خزنده، ماهی، آبزی، گیاه، سنگ، آتش، آب و خاک را دوباره معنا کنیم و ارتباط آن‌ها با خودمان را درک کنیم. ما که خودمان بخشی از این محیط هستیم، می‌توانیم رابطه‌ای دوستانه‌تر و منطقی‌تر با آن‌ها داشته باشیم. این می‌تواند راهی برای حفاظت از زمین باشد؛ زمینی که تمام این زندگی‌ها را به وجود آورده و اکنون شاهد نابودی آن هستیم. حتی بشر می‌فهمد که زمین را نابود می‌کند و به فکر تصرف کرات دیگر است، اما مطمئنا آن‌ها را هم نابود خواهد کرد. اگر زمین نابود شود، تالاب‌ها، کوه‌ها، درخت‌ها و جنگل‌ها نیز نابود می‌شوند. درختانی که شاید ۷۰ سال طول می‌کشد تا بذرشان به درخت تبدیل شود، با نابودی از بین می‌روند. تمام آتش‌سوزی‌ها و سیل‌ها نشانه تخریب خودمان است؛ نابودی زمین یعنی نابودی خودمان. به همین دلیل باید دوباره همه چیز را برای خودمان معنا کنیم.»

 

نسیم طواف‌زاده در ادامه صحبت‌ها اضافه کرد: در کشور تجربه‌ای به نام کمیته‌های مدیریت تالاب وجود دارد؛ تالاب انزلی یکی از اولین این کمیته‌ها را داشته و پس از آن دریاچه ارومیه و شبکه ملی کمیته‌های مدیریت شکل گرفت. با وجود تلاش برای همگرایی، در استان‌های مختلف نتوانستیم به توافق و همکاری کامل برسیم. وی افزود برای مدیریت پایدار از منظر گردشگری، باید نقاط بحران و نقص‌ها شناسایی و راهکارهایی برای ادامه مسیر ارائه شود.

 

دکتر رهنمایی در پاسخ به این مسئله تأکید کرد که محیط‌ زیست و گردشگری باید از منظر مشارکت مردمی مدیریت شوند و در این مسیر، حدود اختیارات دولت و نهادهای دولتی باید بازتعریف شود. او با اشاره به تجربه در دریاچه ارومیه گفت که مسئولان دولتی نقش هدایت و ارشاد دارند اما مالک محیط نیستند؛ مالک واقعی هر سرزمین، ساکنان آن هستند.

 

 او اضافه کرد که اگر بتوانیم به تفاهم واقعی برسیم، می‌توان تالاب‌ها و حتی دریاچه‌ها را نجات داد، اما فقدان چنین تفاهمی تاکنون مانع موفقیت شده است.

دکتر رشیدی تأکید کرد که دولت باید نقش تسهیلگری داشته باشد نه تصمیم‌گیری مستقیم. او گفت شاخص یک مدیر موفق زمانی مشخص می‌شود که پروژه‌ها و فعالیت‌های زیرمجموعه بتوانند بدون حضور مستقیم او پیش بروند. تجربه شخصی او نشان داد که یک کارشناس می‌تواند تأثیر بسیار مثبت یا منفی بر موفقیت یک پروژه داشته باشد، و اگر قدرت به مردم بازنگردد و دولت تنها نقش تسهیلگر نداشته باشد، پایداری پروژه‌ها به خطر می‌افتد.

 

او افزود که با بازگرداندن قدرت به مردم و تمرکز دولت بر تسهیلگری، پایداری پروژه‌ها تضمین می‌شود و نتایج بهتری حاصل خواهد شد.

 

محمدرضا پورجعفری: این تالاب‌ که سابقا به آن‌ مرداب انزلی یا قاضیان می‌گفتند، سرشار از زندگی است و میلیاردها موجود در آن‌ها زندگی می‌کنند. مسئولیت نابودی این تالاب‌ به عهده همه ماست. جانوران، پرندگان و دیگر موجودات نقشی در نابودی محیط خود ندارند

 

دکتر رشیدی در خصوص لزوم حضور کارشناس‌ها در ادارات گفت: در بخش دولتی، ما بیش از کارشناس، کارمند داریم؛ حتی گاهی کارشکن هم داریم. کارمند کسی است که صبح می‌آید و هر کاری به او محول شود انجام می‌دهد، اما کارشناس کسی است که می‌تواند نظر دهد و با موضوع آشنا باشد. در بسیاری از مجموعه‌ها، کارشناس حتی از مدیر هم قوی‌تر است.

این مشکل مرا یاد آقای اسکندر فیروز می‌اندازد، زمانی که می‌خواست سازمان محیط‌ زیست را تشکیل دهد. او افراد را براساس دغدغه حفاظت انتخاب می‌کرد. بسیاری از آن‌ها آموزش‌دیده بهترین دانشگاه‌ها بودند، اما شناخت واقعی و درک از طبیعت و مجموعه‌ای که در آن کار می‌کنند، اهمیت زیادی داشت.

 

مثلا کسی که خود در بخش گردشگری تور برگزار نکرده، چگونه می‌تواند بخشنامه‌ای برای دیگران صادر کند؟ وقتی مشورت نباشد، از کجا می‌خواهد مشکلات واقعی را درک کند؟ همان‌طور که آب تا وقتی یخ نشده، حالت ذوب شدنش را نمی‌فهمد، تصمیم‌گیرندگان هم باید از بدنه افرادی باشند که تجربه عملی دارند.

 

اگر این امکان در بخش دولتی وجود ندارد، می‌توان کمیته‌های فرا بخشی با وزن واقعی تشکیل داد، نه صرفاً مشارکت ظاهری، تا به نتایج مؤثر دست یافت.

 

دکتر رهنمایی در پاسخ به سوال حضار در خصوص این‌که اولین گام برای تالاب انزلی چیست؟ گفت: «اولین گام الان برداشتیم؛ یعنی همین که قصه این غصه را زنده نگه می‌داریم، گامی مهم است. شما در نظر بگیرید؛ ببینید الان در کشورهای مثل عراق و افغانستان این داستان‌ها حذف شده و فراموش شده‌اند. اما پشتوانه فرهنگی جامعه ایرانی آن‌قدر قوی است که حتی تحت تأثیر بدترین شرایط، این داستان‌های واقعی را فراموش نمی‌کند.

 

خب، گامی که الان برداشتیم، این است که آن را زنده نگه داریم. تصور کنید اگر مثلا به شهر دیگری برویم؛ مثلا مریوان برای دریاچه زریوار، یا خرم‌آباد و گودرز برای دریاچه گهر، آیا می‌توانیم چنین جمعیتی جمع کنیم؟ این‌که این تعلق خاطر وجود دارد، با ارزش است.

 

گام بعدی، تثبیت این تعلق و رساندن صدای خودمان به مسئولینی است که پشت میز نشسته‌اند. باید آن‌ها بفهمند که ما آدم‌های مطیع و سر به زیر نیستیم که هر چه آن‌ها بگویند بگوییم، بلکه صدایی در می‌آید. این صدا درآمدن همان چیزی است که آقای رشیدی اشاره کردند؛ مطالبه‌گری شما. خوشبختانه این مطالبه‌گری در ایران در همه زمینه‌ها وجود دارد؛ یعنی ضمن این‌که سوزن را به رگ، پی، عصب، ماهیچه و عضله ما فرو می‌کنند، باز مطالبه‌گری‌مان را داریم که «آقا، درست این نیست و این است.»

نشست نخست «برای تالاب انزلی» با تأکید بر اهمیت مشارکت جامعه محلی، بهره‌برداری خردمندانه و اکوتوریسم پایدار، به پایان رسید. سخنرانان بر این نکته تأکید کردند که حفاظت از تالاب تنها با همکاری همه ذی‌نفعان، دولت، جامعه محلی، گردشگران و سازمان‌های مردم‌نهاد، امکان‌پذیر است و نقش دولت باید به‌عنوان تسهیلگر محدود شود تا جامعه محلی مالک واقعی پروژه‌ها و تصمیمات باشد.

 

در پایان، این نشست به‌عنوان نقطه شروعی برای کمپین‌های مردمی، برنامه‌ریزی‌های آینده و حفاظت از تالاب انزلی تلقی شد و بر ضرورت توجه جدی به منابع طبیعی، فرهنگ بومی و توسعه پایدار تأکید گردید؛ چرا که حفاظت از تالاب، در حقیقت حفاظت از زندگی و آینده همه ساکنان این سرزمین است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.