در دل نوار سبز شمال ایران، جنگلهای هیرکانی چون سندی زنده از میلیونها سال تکامل بر جای ماندهاند؛ زیستبومی کمنظیر که ریشههایش به دوران پیشیخچالی میرسد و امروز همچون یک آزمایشگاه طبیعی، تنوعی شگفت از گیاهان و جانوران را در خود جای داده است.
این جنگلها تنها مجموعهای از درختان کهنسال نیستند؛ تنظیمکنندههای اصلی چرخه آب، تکیهگاه پایداری اقلیم منطقه و سپری در برابر فرسایش خاک و رانش زمیناند. هر لایه از خاکشان، حاصل هزاران سال انباشت مواد آلی و تعامل پیچیده ریشهها، میکروارگانیسمها و بارشهای مرطوب خزری است و هر درخت، بخشی از تاریخ طبیعی زمین را حمل میکند.
با اینحال این زیستبوم ارزشمند در سالهای اخیر زیر فشار دخالتهای انسانی بهشدت آسیبپذیر شده. جادهسازیهای بیضابطه، قطع درختان، ویلاسازی در حریم جنگل و ورود ماشینآلات سنگین، پیوستگی اکولوژیک هیرکان را تهدید میکند؛ پیوستگیای که اگر گسیخته شود، توازن آبی خاکی منطقه فرو میریزد و پیامدهای آن نه فقط دامن جنگل، بلکه معیشت و امنیت زیستی انسانها را نیز میگیرد.
در این میان جنگلتراشی برای شهرکسازی در جنگلهای هیرکانی با تخریب زیستبومهای کهن، کاهش تنوع زیستی و برهمزدن تعادل هیدرولوژیک، تهدیدی جدی برای پایداری اکولوژیکی این میراث میلیونساله محسوب میشود و تاسفبارتر آنکه تبرِ سودجویی، سکوت هزارساله درختان را میشکند و نفسِ سبزِ این سرزمین را پیش از آنکه فریاد کمک سر بدهد در سینه خفه میشود.
گسست این شبکه سبز، یعنی از دست رفتن زیستگاه گونههایی که تنها در این پهنه باستانی زندهاند و نابودی خزانه ژنتیکیای که ارزش آن قابل سنجش با هیچ سرمایه اقتصادی نیست.
حفاظت از جنگلهای هیرکانی صرفا یک دغدغه محیطزیستی نیست؛ یک ضرورت علمی، اخلاقی و تمدنی است. جامعهای که میراث طبیعی میلیونساله خود را بر سر ساختوسازهای زودگذر معامله میکند، سرمایهای را از دست میدهد که قابل بازسازی نیست.
آینده شمال ایران به حفظ این جنگلها به بازگشت نگاه مسؤولانه، به نظارت دقیق بر طرحهای عمرانی و به ایستادگی شهروندان و متخصصان در برابر هر اقدامی که این اکوسیستم کهنسال را زخمی میکند، گره خورده است.
هیرکان تنها جنگل نیست؛ حافظه سبز سرزمین است. اگر امروز در محافظت از آن کوتاهی کنیم، فردا برای جبران دیر خواهد بود.