تقلیل مناسبت روز دانشجو به جشن دانشجو
16 آذر در گفت و گو با دو تن از دانشجویان دانشگاه گیلان؛(قسمت دوم)
روز قبل به مناسبت ۱۶ آذر و فعالیت های دانشجویی با دو تن از دانشجویان دانشگاه گیلان گفت و گو کردیم.
در میزگرد انجام شده به مباحث جریان های موثر دانشجویی و نقش آن ها در هدایت اجتماعی تا آسیبهای وارده به جریان اجتماعی پرداختیم. «عارف حسینی»، دانشجوی رشته زبانشناسی که از فعالان اسبق دانشگاه گیلان است و «مریم ستوده» (نام جایگزین) دانشجوی رشته علوم سیاسی، که به تازگی به دانشگاه ورود کرده از منظر خود و تجربیات خود به بحث پرداختند. آنچه که می خوانید ادامه این گفت و گو است.
مباحثی که در بخش های پایانی به مجموعه فعالیت های دانشجویی در دانشگاه گیلان پرداخته شد.
از این دو دانشجو پرسیدیم مشخصا در دانشگاه گیلان راه نفوذ یا روزنه عبوری میبینید که بتوان در آن فعالیت کرد؟ مریم ستوده میگوید: «من چون خیلی سریع دانشگاه را ترک می کنم خیلی از بسترهایی که ممکن است در دانشگاه وجود داشته باشد باخبر نیستم اما اگر بخواهم دانشکده ای موضوع را بررسی کنم ما در هر دانشکده با چند تشکل مواجهیم که همه این تشکل ها انگار فقط عنوانهای متفاوتی دارند و همه فعالیت ها حول یک سیاست گذاری خاص در حال چرخیدن است. من معتقدم که در این شرایط تا موازنه قدرت میان گروه های مختلف دانشجویی برقرار نشود و قدرت نهایی دست یک طیف از دانشجویان باشد، فکر نمی کنم بستری وجود داشته باشد. امیدوار و علاقه مند هستم که جایی وجود داشته باشد اما با چیزی که از دانشگاه میبینم بعید می دانم.»
در دانشگاه ما با نوع دوم تسلط سلطه مواجهیم و یک سری شکاف هایی وجود دارد که ما چاره ای جز لغزیدن در آنها به امید افزایش شکاف ها نداریم. بنابراین من معتقدم می توان در دانشگاه فعالیت کرد چون همیشه هر نسبتی از قدرت، نسبت معینی مقاومت را نیز همراه خود می آورد.
این دانشجوی دانشگاه گیلان اضافه می کند: «چیزی که خیلی برای من عجیب است شیوه فعالیت طیفی از جامعه دانشجویی است که حتی ترسناکتر و سخت گیرانه تر از سیستم مدیریتی دانشگاه در حال فعالیت اند. او با نام بردن از برخی از جریانهای دانشجویی عنوان میکند: «ما در دانشگاه می بینیم که برخی از آن ها چطور و با چه میزان از خشونتی حاضرند صدای خودشان را بر صدای دیگران ارجح کنند. به طوری کلی معتقدم که وضعیت امروز دانشگاه و علی الخصوص دانشگاه گیلان ناشی از سیاست های مدیریتی آن است که از قضا آن طیف از دانشجویان هم مجریان خیلی مطیع و خوبی برای آن هستند.»
در ادامه حسینی اینگونه به این سوال پاسخ می دهد: «قدرت به دو نوع سلطه خود را می پراکند؛ یا از یک مرکز به یک شعاع سلطه را پخش می کند و ما می توانیم در حاشیه مقاومت کنیم یا قدرت آنقدر مسلط است که یک سری شکافهایی از بین سلطه اش باقی مانده است. در دانشگاه ما با نوع دوم تسلط سلطه مواجهیم و یک سری شکاف هایی وجود دارد که ما چاره ای جز لغزیدن در آنها به امید افزایش شکاف ها نداریم. بنابراین من معتقدم می توان در دانشگاه فعالیت کرد چون همیشه هر نسبتی از قدرت، نسبت معینی مقاومت را نیز همراه خود می آورد.»
به نظر شما سیستم مدیریتی و مشخصا معاونت فرهنگی در دانشگاه گیلان اصلا علاقهای به فعالیتهای دانشجویی دارد؟
حسینی در پاسخ به این سوال میگوید: «من معتقدم خیر، مجموعه معاونت فرهنگی ملزم است تا هفته به هفته به معاونت فرهنگی وزارتخانه آمار ارائه کند؛ در حقیقت این نهاد از فعالیتهای دانشجویی استفاده می کند اما در عمل این دانشجویان هستند که بدون پشتوانه ای محکم فعالیت می کنند، هزینه می پردازند و سرکوب می شوند. به همین دلیل است که من معتقدم جریان فعالیت دانشجویی را باید از انحصار نهادهای قدرت دانشگاه خارج کرد و به صورت غیرنظام مند در محیط های باز دانشگاه ادامه داد تا هم شکل جدیدی از فعالیت دانشجویی ارائه کنیم و هم به آمارسازی های معاونت فرهنگی خدشه ای وارد شود.»
او می گوید: «ما در حال حاضر امکان اجرای چنین ایده ای را نداریم، چون هم بچه ها در اجرای آن ضعیفند و هم امکان تشکل یابی در محیط هایی غیر از محیط های رسمی سخت تر است، لذا ما هنوز مجبور به همکاری با معاونت فرهنگی هستیم. در واقع ایده آل ذهنی من این است که همه تشکل ها تعطیل شوند و فضا به سوی سیاست زدایی بیشتر و سرکوب بیشتر پیش برود تا از قِبل آن به مقاومت در برابر سلطه قدرت دست پیدا کنیم. جامعه دانشجویی بیش از هر چیز به افزایش مقاومت نیاز دارد.»
یعنی معتقدید می توانیم بدون حضور در محل هایی که در دانشگاه ساختار قانونی برای فعالیت دارند تشکل یابی کنیم؟ او در پاسخ می گوید: «در این فضا، اگر قرار باشد محل های قدرت را ترک کنیم چاره ای جز این نداریم که به فضاها و امکانات مجازی متوسل شویم. توییتر، اینستاگرام و سایر فضاهای موجود می توانند به جامعه دانشجویی برای حضور فعالانه در دانشگاه کمک کنند بی آنکه نیاز باشد فعالیت دانشجویی را فقط بسته و وابسته به شکل و محل خاصی منحصر کنیم.»
به صورت کلی منظورتان این است که ما وارد فاز جدیدی از فعالیت دانشجویی شدهایم و دیگر با ساختار سابق نمی توان در فعالیت دانشجویی موفقیتی کسب کرد؟
بله. من معتقدم حتی اگر راه فعالیت به شکل سنتی هم باز بود ما باید به این سمت حرکت می کردیم چون این شیوه ها نهادسازی می کنند و هر نهادسازی منجر به باز تولید اقتدار منحصر به خود خواهد شد. چرا این را می گویم؟ من معتقدم جامعه دانشجویی در تلاش است که به نهادهایی همچون نهاد خانواده، نهاد مجلس یا نهاد دولت نقد وارد کند در حالی که خود گرفتار همان جنس از نهادسازی است. از این جهت خوشحالم، چراکه فضای اکنون دانشگاه اگرچه بسیار سیاه و ناامید کننده است اما درحال از بین بردن سنت ها و امکاناتی است که سالیان سال است محکم در دانشگاه ایستاده اند. در نهایت من معتقدم با از بین رفتن این شکل از فعالیت شیوه های دیگری از بودن ظهور خواهند کرد که از نظر من نتیجه بهتری خواهند داد.》
مریم ستوده در پاسخ به سوال قبل می گوید: «من با این نظر که تشکل ها و ساختارها در دانشگاه فقط جنبه دیوانسالاری دارند موافقم و از نظر من هم با ادامه این روند، جنبش دانشجویی با این جنس از فعالیت، گشایشی در عرصه سیاسی یا عمومی ایجاد نخواهد کرد.》
او ادامه میدهد: «اینکه ما بتوانیم با زیست روزمره خود در دانشگاه مبارزه خلق کنیم ایده ی ایده آلی ست. اما زمانی که ما در مواجهه مستقیم ساختارهای ایدئولوژیک قرار داریم و این موضوع حتی در زیست روزمره ما هم تاثیرگذار خواهد بود، نتیجهی آن تولید یک انبوهی زیست جمعی مراقبت شده است.» او ادامه میدهد: «بخش زیادی از جامعه دانشجویی در فضای کنونی جامعه، زیست روزمرهای دارند که کاملا مخالف با این ایده است. مثلا با بحثهای حقوقی، دانشجویی یا سیاسی درگیر نمی شوند و اگرچه درحال گذران زندگی عادی شان هستند اما این نوع زندگی عادی مبارزه ای ایجاد نمی کند. به نظر من اینجا ایده ی ما با شکست رو به رو خواهد شد.»
و ادامه می دهد: «بایدهای آرمانی مدام به ما می گویند حتی اگر شرایط ناعادلانه است و نمی توان با توازن قدرت موجود در دانشگاه ماند، یا حتی اگر تمام زمینه های برای حذف من آماده است اما خودمان نباید حق حضور را از خودمان سلب کنیم. اما متاسفانه همان طور که گفتم در محیط واقعی دانشگاه نمی توان چنین انتظاری را برآورده کرد و شرایط به سمت حذف ما پیش می رود. خود من زمانی که وارد دانشگاه شدم هرگز فکر نمی کردم که خودم، خودم را از حضور در دانشگاه منع کنم. اما حضور در این فضا با القای ناامیدی دانشجو را هرچه بیشتر به سمت حذف خود پیش می برد.»
ستوده در پاسخ به این سوال که در نهایت امکان فعالیت در دانشگاه را غیرممکن میدانید؟ بیان می کند: «نه، قطعا نه. به نظرم فعالیت کردن در حال حاضر سخت است و من برای کسی که فعالیت میکند احترام قائلم اما اینکه چطور میشود به یک فعال تبدیل شد هنوز برای من یک سوال بزرگ است.
ستوده در ادامه پاسخ به سوال سیستم فعالیت دانشجویی تغییر شکل داده و باید از قالب سنتی خود خارج شود؟ می گوید: «بله. در در اواخر دهه هفتاد و کل دهه هشتاد ما با نسلی از دانشجویان طرف بودیم که هنوز به اصلاحات فکر میکردند، به تغییرات امید داشتند و پایه های محکمی داشتند اما الان اقلا در دانشگاه گیلان با تشکل های شکست خورده روبه رو هستیم، با آدمهایی که خودشان را حذف میکنند یا در جهت سیاست های قدرت حاکم پیش می روند. به نظرم بزرگ ترین تغییر دانشگاه، افتادن بستر دانشگاه به دست اقتدارگراترین گروه های دانشجویی است که به هر قیمتی تلاش می کنند تفکرشان را غالب کنند.»
روز دانشجو، در حالی فرا رسیده است که نه مجموعه دانشگاه های کشور اوضاع مناسبی را سپری می کنند و نه دانشگاه گیلان به عنوان بزرگترین مرکز آموزش عالی استان گیلان وضعیتی بهتر از سایر دانشگاه های کشور دارد. فضای رخوت حاکم بر دانشگاه گیلان و استحاله معنایی این روز در خاطره ی جمعی آن، چند سالی است گرامیداشت روز دانشجو را کمرنگ کرده است.
همچنین حسینی در انتها میگوید:«به نظر من با وجود تمام تغییرات دانشگاه هنوز خیلی مهم است و تنها جایی در ایران که ما میتوانیم از قومهای مختلف و جنسیتهای مختلف کنار هم قرار بگیریم دانشگاه است.»
او ادامه میدهد: «ما دو راه داریم؛ یا باید نهادها، ساختارها و شیوه مبارزه در دانشگاه را بازتولید کنیم یا باید موازی با آن یک جریان جدید ایجاد کنیم. بعضی جاها بازتعریف جوابگو است و بعضی جاها نه، مثلا چند سالی است مراسم روز دانشجو به جشن روز دانشجو تغییر پیدا کرده است. حالا ما باید ببینیم هزینه ای که برای بازپس گیری این روز می پردازیم بیشتر است یا هزینه ای که برای تعریف دوباره این روز در تاریخی دیگر خواهیم پرداخت؟ من آدم هایی که به روش سنتی روز دانشجو را گرامی می داشتند دوست دارم اما معتقدم آن روشها دیگر جوابگو نیست. بنابراین ما باید همچنان که نوع جدیدی از مقاومت دانشجویی رو شکل می دهیم، نوع جدیدی از ساختارهای دانشجویی را هم عرضه کنیم.»
ستوده هم در انتها می گوید: «درحال حاضر مشکل اصلی من هم با دانشگاه این است که بچهها هنوز آگاه نیستند که باید مطالبه گر و معترض باشند. در این فضا اعتراض یک امر تشریفاتی تلقی میشود که برای ما نیست و بهتر است که سراغش نرویم. به نظر من هر تغییری اگر در دانشگاه رخ دهد باید به سمت معترض شدن دانشجو و تقویت روحیه مطالبه گری در دانشجو و در نهایت تقویت روحیه مطالبه گری فرد در اجتماع حرکت کند چون دانشجو که تا ابد در دانشگاه نمی ماند.
صحبتهایمان پشت میزی در یکی از کافه های شهر رشت به اتمام می رسد. تلاش برای گفت و گو از روز دانشجو و بحرانها و مشکلاتی که با آن روبه رو هستیم آنها را مجاب کرده است تا مقابل من بنشینند و از این بحران ها و نیازها بگویند. روز دانشجو، در حالی فرا رسیده است که نه مجموعه دانشگاه های کشور اوضاع مناسبی را سپری می کنند و نه دانشگاه گیلان به عنوان بزرگترین مرکز آموزش عالی استان گیلان وضعیتی بهتر از سایر دانشگاه های کشور دارد. فضای رخوت حاکم بر دانشگاه گیلان و استحاله معنایی این روز در خاطره ی جمعی آن، چند سالی است گرامیداشت روز دانشجو را کمرنگ کرده است. با این وجود فعالان دانشجویی همچنان جسته و گریخته در تلاشند تا دانشگاه از فعالیت خالی نشود و چراغ حضور و مطالبه گری خاموش نشود. آیا یاید منتظر نوع جدیدی از فعالیت دانشجویی در فضای دانشگاه باشیم؟