خانه از پای بست ویران است

0 473

در سال های اخیر همه منابع طبیعی مان خورده می شوند. جنگل ها خورده می شوند، زمین ها و کوه ها خورده می شوند، شن و ماسه و سواحل دریا هم همچنین. در تمام این وقایع کسانی بوده اند که در تسهیل صدور مجوزها و دست اندازی به طبیعت نقش داشته­ اند اما متاسفانه اکنون آسیب­های آن متوجه طبیعت و مردم می­ شود.

وضعیت زمین­ خواری و یا تغییر کاربری در همه استانها و خصوصا استان­های شمالی چنین است. اینگونه نیست که مسئولان بگویند وضعیت گیلان بدتر یا بهتر است، بلکه وضعیت خصوصا در گیلان و مازندران شبیه هم است و فقط کمی حالت هایش فرق می کند. در خصوص مواردی از زمین خواری که در گیلان هم اتفاق افتاده است نیز باید بگوییم پس از بررسی متوجه نقش خود دولتها و مسئولین در افزایش آنها می­ شویم. وقتی امتیاز برق و آب و حصارکشی و حتی ایجاد جاده برای یک ویلا در نوک کوه داده می­شود، مشخص است که مقصر اصلی چه کسی است؟

باید پرسید چرا این سال­ها با کسانی که داشتند با ویلاسازی ها همکاری می­ کردند برخورد نشد و تعدادی از افراد سودجو  و بخشدارها و فرمانداری ها و استاندارها چشمان خود را بر این تعرض بستند. در نتیجه زمین­های آزاد و کشاورزی مردم از بین رفت. مثلا در پناهگاه حیات وحش میانکاله با ترفندهایی و با پوشش گیاهی ویلاسازی را پنهان می­ کنند آن هم در پناهگاهی که بعد از پارک­های ملی در رده دوم حفاظت قرار دارید. سوال که می کنیم می­گویند شبانه مصالح و سیمان و آجر می­ آورند و پس از مدتی خانه­ هایی با سقف­های شیروانی رنگی در جای جای منطقه مانند قارچ روییده می­ شود. می­ گویند نمی توانیم با این ویلاسازی­ ها برخورد کنیم اما بعد از ساخته شدن باید به مراجع قضایی مراجعه کنند تا بلکه شاید حکم تخریب بگیرند.

همین اتفاق در گیلان در تالاب قلم گوده انزلی و اطراف آن یا پارک ملی بوجاق می­ افتد. آیا کسی خبر ندارد؟ پس، خانه از پای بست ویران است. وقتی ما به طبیعت دست اندازی می کنیم مسلم است که طبیعت به بهترین شکل پاسخ ما را می دهد. اما چرا باید سیستم غلطی در کشور وجود داشته باشد که هر شخص حقیقی و حقوقی اقدام به ساخت ویلا و شهرک در هر جایی از منابع طبیعی کند؟ مثلا در گیلان وقتی در کنار ساحل زیباکنار یا در سواحل دیگر شهرک بسازند، و نهادهایی دولتی دیگر اقدام به ساخت و ساز کنند. پس سهم مابقی مردم گیلان و ایران برای استفاده از این سواحل چه می شود؟ همینطور در دیگر مناطق جنگلی و یا  زمین­های کشاورزی.

در این زمینه بارها سازمان محیط زیست ورود می کند، متخلفان شناسایی ولی بعد به راحتی رها می شوند. بنابراین پشت هر زمین خواری یک سری افراد خاص هستند که از متخلفین حمایت هم می کنند. چگونه است که در شهرها تخلفات ساختمانی همه لحاظ می شود، اما در منابع طبیعی، که در تصرف شخصی افراد درمی آید و حصار کشی می شود کسی تخلفات را نمی­ بیند؟

به نظر می­ رسد پرداختن به این مسایل بی­ فایده است؛ تا زمانی که نخواهیم و نتوانیم از ریشه مشکلات را حل کنیم و به اصلاح سیستمی که با متخلف همکاری می کند بپردازیم. در آخر اشاره­ ای می کنم به این شعر روزنامه­ توفیق که: «چو حق تلخ است با شیرین زبانی/ حکایت سر کنم ز انسان که دانی»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.