آمارهای منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران نشان میدهد که معاینات همسرآزاری روانی به میزان ۸۶ درصد افزایش یافته است، این رقم تا حدی زیاد است که میتوان به فاجعهآمیز بودن آن اقرار کرد، با ریزتر شدن در آمارها درمی یابیم ۹۶ درصد از مجموع ۸۰ هزار و ۱۸۷ مورد معاینه مربوط به افرادی که برای همسرآزاری از نوع جسمی به پزشکی قانونی در سال گذشته مراجعه کردند، زن بودند و ۹۴ درصد موارد معاینه مربوط به همسرآزاری روانی در همین بازه زمانی مربوط به زنان بوده است. با احتساب و تکیه بر این آمارها همسرآزاری روانی با رشد ۸۶ درصدی مواجه بوده است. در آمار افزایش همسرآزاریها چه جسمی و چه روانی و به نوعی گسترش میزان خشونت در جامعه و در خانوادهها عوامل زیادی نقش دارند. حدود دو سال است که ویروس کرونا گریبان کشور و به تعبیری کل دنیا را گرفته و سبب شده که سبک زندگی تک تک افراد جامعه با تغییرات گستردهای روبهرو شود، به طریقی که نمود آن در همین افزایش آمار همسرآزاریهای روانی هم بهشدت دیده میشود. بر اساس آمارهایی که پاندمی کرونا را شاخص قرار داده، ۷۷ درصد زنان در ایران در دوران پاندمی مورد خشونت قرار گرفتهاند، نتایج مطالعهای که اخیراً توسط پژوهشگران دانشگاه علوم پزشکی ایران در ۵ کلانشهر کشور انجام شده، ۷۷.۲ درصد زنان حداقل یکی از انواع خشونت را در دوران قرنطینه تجربه کردهاند، از این میان ۹۱.۲ درصد خشونتها مربوط به خشونت روانی است.
ماندانا، ۳۴ سال دارد و حدود ۴ سال است که ازدواج کرده. او یکی از افرادی است که تحت آزارهای روانی شدیدی قرار گرفته، ماندانا به ما میگوید: «بعد از اینکه با همسرم زیر یک سقف رفتیم، کم کم متوجه شدم که عفت کلام ندارد، وقتی حتی با خانوادهاش صحبت میکرد، از الفاظ زشت و رکیک استفاده میکرد، حتی احترام مادرش را هم نگه نمیداشت، اما من فکر میکردم که محبت و عشق و علاقهای که به من دارد، نمیگذارد با من هم چنین رفتارهایی داشته باشد، زهی خیال باطل، کم کم در اختلافات سلیقهای فحاشی میکرد، کرونا هم که آمد، شرکت محل کار همسرم او را دورکار کرد و همین اتفاق زمینهای شد که مشاجرات بین ما بیشتر شود تا جایی که فحاشیهای او تبدیل شد به فحشهای ناموسی، دیگر توان ندارم که هر روز خانوادهام تا این حد توسط همسرم تحقیر شوند، واقعاً طاقتم طاق شده و میخواهم برای طلاق اقدام کنم.»
در بیشتر موارد البته با تکیه بر آمارهای موجود، خشونتها و به تعبیری در همسرآزاریها، زنان مورد بحث هستند، اما به گفته کارشناسان در برخی موارد مردان هم مورد خشونت توسط همسران خود قرار میگیرند، از آنجایی که غرور مردانه و به تعبیری خجالت کشیدن از بیان مورد خشونت قرار گرفتن توسط زنان نمیگذارد کار به طرح خشونت در خانواده و در نهایت به مراجع قضایی کشیده شود، آمارهای دقیقی هم از چنین آزارهایی در دست نیست و کمتر هم در مورد آن صحبت به میان میآید.
به نظر میرسد روابط آزاد بین افراد با افزایش فقر اقتصادی، اطلاعاتی، عاطفی و اجتماعی هم در میزان افزایش خشونتهای روانی تأثیر دارد، از طرف دیگر در حوزه سواد سلامت کم کار شده، این در حالی است که آموزشهای لازم وجود دارد، در دانشگاهها، مراکز مشاوره و سازمان بهزیستی آموزشهای خوبی ارائه میدهند ولی جهان شمول نیستند.
کامران، ده سال است ازدواج کرده اما همواره توسط همسرش مورد آزار قرار گرفته است البته نه آزار جسمی بلکه آزارهای روانی؛ به گفته کامران، همسرش خیلی اهل میهمانی و رفت و آمد است، او با این قضیه مشکلی نداشت و سعی میکرد خود را با برنامههای همسرش وفق دهد، هرچند خریدهای بیمورد و خارج از عرف لباس شبهای رنگارنگ و مدل به مدل و تغییر دکوراسیون هر ۶ ماه یکبار خانه، فشار اقتصادی زیادی به او وارد میکرد اما با شبکاری و دریافت اضافه کار سعی میکرد همیشه همسرش را راضی نگه دارد تا اینکه کرونا باعث شد اضافه کاریها قطع شود، همسرش هم که در یک شرکت خصوصی منشی بود در همین ایام کارش را از دست داد، دیگر حتی نمیتوانست با این حقوق، دخل و خرجهای ماهانه اصلی خانه را جور کند، چه برسد به خریدهای بیحساب و کتاب همسرش. کامران از همسرش توقع درک این مسأله را داشت اما متأسفانه این طور نبود، هر روز بهانه گیریها زیاد و زیادتر میشد تا اینکه کاسه صبر کامران لبریز شده و کم کم به جدایی فکر میکند.
دلایل و چرایی افزایش خشونتهای روانی
مجید صفاری نیا، رئیس انجمن روانشناسی اجتماعی ایران با اشاره به اینکه یکی از دلایل رشد خشونت علیه زنان، عامل کرونا بود، به «ایران» میگوید: شیوع کرونا سبب شد که رشد درصد ابتلا به بیماریهای روانی افزایش پیدا کند. ما کرونا را مانند شمشیری دولبه میدانیم، همان طور که افراد مبتلا به بیماریهای روانی، ریسک ابتلا به کرونای بالاتری دارند، از سوی دیگر بروز کرونا هم سبب میشود، علائم بیماران روانی افزایش بیشتری داشته باشد. قرنطینه و نبود روابط بین فردی در این دوران سبب شد افراد خسته شده و تنشها زیاد شوند. البته عوامل دیگری نیز در افزایش آمار همسرآزاریهای روانی دخیل است، بهعنوان نمونه عوامل اقتصادی، سبب افت معیارهای سلامت اجتماعی میشود. بروز کرونا و تضعیف اوضاع اقتصادی در برخی خانوادهها سبب شد درآمدها کفاف هزینهها را ندهد، از سویی پدیدههای اقتصادی در روابط بین فردی نقش مهمی دارند، مطالبات از مرد در یک خانواده، ممکن است بیش از حد توان اقتصادی او باشد و در نهایت، خستگی، ناامیدی و درماندگی سبب میشود سطح خشونت افزایش پیدا کند. به اعتقاد او انسان دوست دارد، بتواند رویدادها را کنترل کند.
در حال حاضر با ظهور کرونا، برخی افراد توانایی کنترل مالی زندگی خود را ندارند و این امر سبب میشود که سایر اعضای خانواده را مورد آزار روانی قرار دهد، هرچند متغیر آلودگی هوا، ازدحام، شلوغی و ترافیک نیز در این امر دخیل هستند. از طرفی ابعاد فردی و شخصیتی هم در این مقوله نقش دارد، بنا به گزارش سازمان بهداشت جهانی، امروز نسبت به ۵۰ سال گذشته میزان افسردگی در دنیا دو برابر شده است. افرادی با علائم روان نژندی، اضطراب، نگرانی و ویژگیهای شخصیتی مانند فقدان یا میزان پایین انعطافپذیری طرفین و بدبینی زوجین سبب میشود مشکلاتی از جمله خشونتهای روانی در زندگی افراد زیاد شود. میزان مصرف موادمخدر و مشروبات الکلی نیز در کنار اختلالات روانی، از جمله اضطراب، افسردگی و نگرانی، اختلالات شخصیتی، وابستگی زوجین به والدین بویژه وابستگی مالی مرد به والدین هم در کنار سایر موارد در بروز و افزایش خشونتهای روانی نسبت به هر دو جنس مؤثر هستند؛ باید به همه این عوامل توجه شود تا از میزان اختلافات و خشونتها کاسته شود.
او در ادامه به روابط آزاد بین افراد نیز اشاره کرده و میگوید: به نظر میرسد روابط آزاد بین افراد با افزایش فقر اقتصادی، اطلاعاتی، عاطفی و اجتماعی هم در میزان افزایش خشونتهای روانی تأثیر دارد، از طرف دیگر در حوزه سواد سلامت کم کار شده، این در حالی است که آموزشهای لازم وجود دارد، در دانشگاهها، مراکز مشاوره و سازمان بهزیستی آموزشهای خوبی ارائه میدهند ولی جهان شمول نیستند؛ لازم است که آموزشهای مستقیم مانند برگزاری کارگاه و سخنرانی در این رابطه و آموزشهای غیرمستقیم مانند پخش سریال، فیلم، برنامه تلویزیونی و کلیپهای مرتبط بهصورت مستمر در جهت کاهش آسیبهای ناشی از خشونتهای روانی بین همسران ارائه شود.
چند سال اخیر روند مراجعه مردم به مراجع مربوطه برای دفاع از حقوق خود بیشتر شده است و این یک واقعیت است که مطالبه مردم چه زن و چه مرد از حقوق خود در حوزههای مختلف بیشتر شده و طبیعتاً آمارها هم همین را نشان میدهد، نکته دیگر این است که وقتی بحرانی مانند کرونا اتفاق میافتد و تجربه برخورد با چنین بحرانی را هم نداشتیم و آمادگی برای زندگی بدون تنش در چنین شرایطی وجود نداشت.
صفاری نیا با تأکید بر اینکه مفاهیم باید بهدرستی منتقل شوند، توضیح میدهد: باید در حوزه سلامت روان مردم بیشتر کار شود، در حوزه مداخله، لازم است که مداخلات ارزان قیمت و خدمات حمایتی ارائه شود، متأسفانه در حال حاضر در برخی شهرستانهای کوچک حتی یک تخت روانپزشکی وجود ندارد، فارغ از این مسأله، معضل بزرگ دیگر این است که حتی یک روانپزشک هم در برخی شهرهای کوچک وجود ندارد، در چنین شرایطی خشونتهای روانی و حتی فیزیکی هم میبینیم، در حوزههای مداخله، مراکز مشاوره و ارائه خدمات ارزان قیمت توسط بهزیستی و مراکز حمایتی مانند تلفنهای امدادرسانی و مشاورههای آنلاین نیز باید افزایش پیدا کنند.
رئیس انجمن روان شناسی اجتماعی ایران با اشاره به بهرهمندی از کدملی در کاهش آسیبها توضیح میدهد: کدملی افرادی با اختلالات جدی روانی باید ثبت شود تا ممیزیهای لازم انجام شود، میتوان از این طریق به وضعیت روانی افراد هم رسیدگی کرد، در نتیجه چنین اتفاقاتی قطعاً حال مردم بهتر خواهد شد.
افزایش تقاضای دریافت خدمات اجتماعی در دوران کرونا
حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران نیز با بیان اینکه آمارها جای تفحص و تحقیق بیشتر دارند، به «ایران» میگوید: همسرآزاریهای جسمی رقم بسیار بالاتری را به خود اختصاص میدهند و آمارها نشان دهنده این امر هستند، با این همه خشونت خانگی چه جسمی و چه روانی جهان شمول است و در چند سال اخیر روند مراجعه مردم به مراجع مربوطه برای دفاع از حقوق خود بیشتر شده است و این یک واقعیت است که مطالبه مردم چه زن و چه مرد از حقوق خود در حوزههای مختلف بیشتر شده و طبیعتاً آمارها هم همین را نشان میدهد، نکته دیگر این است که وقتی بحرانی مانند کرونا اتفاق میافتد و تجربه برخورد با چنین بحرانی را هم نداشتیم و آمادگی برای زندگی بدون تنش در چنین شرایطی وجود نداشت، طبیعی است که نبود آمادگی و در عین حال وجود استراتژی ماندن در خانه، از سوی دیگر نداشتن مهارتهای تابآوری و خودمراقبتی، مهارت گفتوگو، ارتباط و حل مسأله و شاد زندگی کردن، سبب میشوند، بر مشکلات دامن زده شود. در کنار همه این موارد، مشکلات اقتصادی حاکم بر جامعه بر رفتار افراد در درون خانواده تأثیر گذاشته است و بستری را فراهم کرده که ما شاهد ظهور و بروز آسیبهای اجتماعی از جمله خشونتها و آزارهای روانی باشیم.
به گفته او، خشونت و آزار روانی، آسیبهای اجتماعی حتی خودکشی، گرایش به موادمخدر و مصرف بیرویه الکل، بخشی از عوارض پیامدهای بحرانهایی از قبیل بحران کرونا هستند که طولانی مدت هم افراد را درگیر میکنند. معمولاً در بحرانهای طبیعی در صورت گستردگی نیز ما ظهور و بروز، شیوع و افزایش چنین آسیبهایی را شاهد هستیم. نکته بعدی که میتوان به آن اشاره کرد، معرفی منابع اجتماعی مانند خطوط تلفنی یا سازمانهای ارائه خدمات در این حوزه در دوران کرونا بیشتر شده است؛ طبیعتاً مردم تقاضای بیشتری در این دوران برای دریافت خدمات دارند، چه بسا برخی از افراد، زمان دریافت خدمات در بعضی مواقع مطلع میشوند که میتوانند از حقوق خود هم در مراجع قضایی دفاع کنند، به همین دلیل مراجعه این افراد به مراجع قضایی هم افزایش پیدا میکند و از این نکته نیز نمیتوان غفلت کرد.
موسوی چلک در ادامه اضافه میکند: برای دستیابی به بهترین و منطقیترین راهکار باید منابع را به دقت کاوش کرد، آماری که از سوی پزشکی قانونی ارائه شده، میتواند بسیار مؤثر باشد. در سال ۱۳۹۸ آمار مدعیان همسرآزاری تقریباً دو درصد نسبت به سال قبل از آن افزایش داشت، معمولاً در گزارشهای همسرآزاری، زنان مراجعه کننده بیشتری به مراکز پزشکی قانونی برای پیگیری حقوق خود در این حوزهها هستند، البته این روندی است که در همه کشورهای دنیا هم وجود دارد، درآمارهایی که اخیراً اعلام شده، همین روند را میبینید، فرقی نمیکند در همه انواع همسرآزاریها، زنان درصد قابل توجهی را نسبت به مردان به خود اختصاص میدهند، البته مردان به دلایل مختلفی یا کمتر آزار میبینند یا کمتر برای پیگیری حقوق خود در این زمینه مراجعه قانونی میکنند.
رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران چند راهکار را برای کاهش آمار خشونت و همسرآزاریهای روانی ارائه میدهد و میگوید: نکته اول و مهم، مهارتهایی است که باید هر فرد کسب کند تا بتواند جلوی خشونت را بگیرد، تسلط بر مهارتهای ارتباطی نکته دوم است، سبک ارتباطی درست تأثیر زیادی در تعامل با دیگران دارد، نکته بعدی مهارت حل تعارض است، در زندگی هر یک از ما چه در محیط خانه و چه در محیط بیرون از خانه تعارض ایجاد میشود، تعارض فی نفسه بد نیست، تعارض میتواند تبدیل به یک فرصت شود و حتی عاملی برای گفتوگو و رسیدن به راهکار باشد، این در حالی است که اگر نتوانیم حل مسأله را درست بلد باشیم، تعارض میتواند تنش را افزایش دهد و بحران را در روابط بین افراد ایجاد کند، موضوع بعدی مهارت گفتوگو است، ما درست بلد نیستیم صحبت کنیم، اصلاً با هم حرف نمیزنیم، درباره موضوعات مشترک حرف نمیزنیم، درست سؤال نمیپرسیم، واکنش درست نشان نمیدهیم، تمرکز لازم را در گفتوگوها نداریم، صحبتها را به طور مکرر قطع میکنیم، کلمات نامناسب رد و بدل میکنیم، زمان نامناسبی را برای صحبت کردن انتخاب نمیکنیم و نمونههای دیگری از این دست، همه این موارد میتواند عاملی باشد برای اینکه خشونت را در تعامل با دیگران شاهد باشیم، مهارت خودمراقبتی نیز مهارت مهمی است که میتواند در پیشگیری از خشونت روانی مؤثر باشد و در کاهش تنش و افزایش نشاط و شادابی نقش بالایی دارد. بازیها و سرگرمیهای مشترک در داخل خانه بین اعضای خانواده هم میتواند صمیمیت و همبستگی را درون خانواده افزایش دهد، در بخش کلان نیز با افزایش سرمایه و نشاط اجتماعی و امید به آینده میتوانیم شاهد کاهش آمار خشونت و همسرآزاریهای روانی باشیم.
صفاری نیا: باید در حوزه سلامت روان مردم بیشتر کار شود، در حوزه مداخله، لازم است که مداخلات ارزان قیمت و خدمات حمایتی ارائه شود، متأسفانه در حال حاضر در برخی شهرستانهای کوچک حتی یک تخت روانپزشکی وجود ندارد
موسوی چلک: خشونت خانگی چه جسمی و چه روانی جهان شمول است و در چند سال اخیر روند مراجعه مردم به مراجع مربوطه برای دفاع از حقوق خود بیشتر شده است و این یک واقعیت است که مطالبه مردم چه زن و چه مرد از حقوق خود در حوزههای مختلف بیشتر شده و طبیعتاً آمارها هم همین را نشان میدهد
تغییر روند خشونتها با تغییرات اجتماعی
امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک با استناد به آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، چندی پیش گزارش شده بود که طی چهار سال اخیر همواره بالغ بر ۹۴ درصد معاینات مربوط به مدعیان «همسرآزاری جسمی» پزشکی قانونی معطوف به زنان بوده و از سوی دیگر در رابطه با مدعیان همسرآزاری روانی نیز این آمار در همین بازه زمانی یعنی طی چهار سال اخیر، بین ۵۵ تا ۹۰ درصد برای زنان در نوسان بوده و حتی در مقاطعی نظیر سال گذشته به ۹۴ درصد نیز رسیده است.
به گزارش آمار منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران، حدود ۹۶ درصد از مجموع ۸۰ هزار و ۱۸۷ مورد معاینه مربوط به مدعیان «همسر آزاری جسمی» پزشکی قانونی در سال گذشته (۹۹) معطوف به زنان بوده است. از سوی دیگر طی سال گذشته از مجموع ۱۸۲ مورد معاینه مربوط به مدعیان «همسرآزاری روانی» پزشکی قانونی تنها ۱۰ مورد معاینه مربوط به مردان بوده و در واقع سهم زنان از این معاینات در سال گذشته ۹۴ درصد بوده است، اما این آمار چه معنایی دارد و آیا باید از آن وضعیت تازهای را استنتاج کرد؟ طبیعتاً برای قضاوت درباره وضعیت کنونی ما به آمار یک سال یا یک دوره زمانی معین نمیتوانیم اکتفا کنیم و باید به روند چند ساله مراجعه نماییم.
روند دستکم یک دهه گذشته در کشور نشان دهنده چند تغییر مشخص در وضعیت خشونت خانگی و همسرآزاری است. این تغییرات کم و بیش در این آمار هم منعکس شده است. مهمترین نمود تغییرات در آمار، تغییر و کاهش خشونتهای فیزیکی و جسمی و تبدیل آن به خشونتهای روانی است. این نکته را باید یادآور شوم که آمار سازمان پزشکی قانونی محدود به افرادی است که جهت شکایت به مراجع قانونی مراجعه کردهاند و طبیعتاً میتواند بخشی از داستان را به ما نشان دهد اما تعداد بسیار زیادی از افراد بویژه آنها که مورد خشونتهای روانی قرار میگیرند جهت پیگیری خشونت به مراجع قضایی مراجعه نمیکنند. تغییر فرهنگ اجتماعی و تقدیر و خشونت فیزیکی در قالب تنبیه در مدارس بهعنوان شیوه مواجهه در روابط بین فردی باعث شده از میزان خشونت فیزیکی و جسمی در روابط نزدیک کاسته شود اما این بدان معنا نیست که روابط خانوادگی خشونتزدایی شده. نکته دیگر آن است که نباید اثر خشونت روانی را محدود بدانیم و تصور کنیم شکل شدید خشونت، خشونت فیزیکی است.
خشونت روانی عمدتاً در یک بازه زمانی طولانی مدت و به شکل مزمن رخ میدهد و آثار بسیار بسیار زیانآوری بر روابط خانوادگی دارد. شاید بد نباشد نمونههایی از خشونت روانی را با هم مرور کنیم و به این فکر کنیم که تا چه اندازه ممکن است ما نیز مرتکب این سنخ از خشونتها شده باشیم. محدود کردن روابط شریک زندگی و ایجاد مانع برای رابطه با خانواده یا دوستان، محدود کردن امکان انتخاب شغل یا ادامه تحصیلات، تهدید و توهین و مواردی از این دست نمونههایی است که خشونت روانی به شمار میرود.
نکته دیگر آن است که باوجود آن که در سابقه تاریخی، خشونت امری مردانه است و قربانی خشونت عمدتاً زنان بودند اما طی تغییرات اجتماعی و در تغییر روند خشونتها درون خانوادهها، خشونت از امری صرفاً مردانه به امری مردانه-زنانه تبدیل شده است. اینکه در این آمار میزان مردان کمتر است بیشتر به آن دلیل است که به دلایل مختلف فرهنگی و اجتماعی مردان کمتر جهت شکایت یا پیگرد قانونی مراجعه میکنند.
به زبان دیگر خشونت درون خانواده را نباید جنسیتی تصویر کرد. جنسیتی تصویر کردن خشونت خانوادگی، صرفاً باعث ایجاد موانع جدی در مواجهه و مبارزه با خشونت میشود. مردان در روند تعدیل خشونت در جامعه باید نقش مهمی ایفا کنند و تصویر خشونت در خانواده بهعنوان یک مسأله جدی و یک آسیب جدی برای روابط خانوادگی سالم و عاملی علیه سلامت مرد و زن شاید بتواند در تصویر و ترسیم راهبردهای مقابلهای کمک بهتری بکند.
همسرآزاری عاطفی
فربد فدایی روانپزشک، همسرآزاری وجوه گوناگونی دارد؛ همسرآزاری جسمی که در آن عموماً شوهر، زن را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و در شدیدترین شکل موجب مرگ او میشود. همسرآزاری روانی که موضوع بحث است و به آن بیشتر خواهیم پرداخت و همسرآزاری مالی که در آن نیز معمولاً شوهر از نظر مالی برای زن مضیقه و تنگنای اقتصادی ایجاد میکند و یا برخلاف میل زن در اموال او دخل و تصرف میکند، از جمله برداشتن حقوق ماهانه یک زن کارمند توسط شوهر و یا وادار کردن او برای دادن چک سفید امضا و یا اجبار زن برای نوشتن سندی که در آن عنوان میشود، مهریه خود را دریافت کرده است. عموماً زورگویی و ارعاب توسط شوهر که قدرت بدنی بیشتری دارد، مسبب این آزارهاست، گرچه گاهی زنان هم شوهرآزاری میکنند اما عموماً قربانی همسرآزاری، زن است. در مورد همسرآزاری روانی که عاطفی هم خوانده میشود نیز آمار دلالت دارد که شوهران عامل اکثر موارد آن هستند، البته مانند اکثر پدیدههای روانی – رفتاری در اینجا هم با پدیده نوک کوه یخ مواجهیم، به این معنی که فقط بخش کوچکی در موارد همسرآزاری روانی شناسایی میشود و اکثر موارد همچون کوه یخ که در زیر آب پنهان است، شناخته نمیشود. مصادیق همسرآزاری روانی فراوان است؛ بیاحترامی، بیمحبتی، نامیدن همسر با القاب توهینآمیز، تمسخر همسر در جمع، بیتوجهی به نیازهای عاطفی همسر، بیان ترجیحات ناسالم از جمله مقایسه کردن همسر با فرد دیگری که دارای ویژگیهایی است که در همسر دیده نمیشود. برای نمونه شوهر به زن میگوید: «زن دوست مرا دیدی که چه خانه و زندگی تمیز و مرتبی فراهم کرده است، در حالی که تو شلخته و بینظم هستی.» یا یک زن به شوهرش میگوید: «تو چه مرد بیعرضهای هستی! میبینی که شوهر خواهرم چه زندگی مجللی برای او تهیه کرده است، در حالی که همیشه هشتت گرو نه است.» ممکن است، شوهر زن خود را مورد ضرب و شتم قرار ندهد اما با کلام زشت و ناسزاگویی و ارعاب او به ضرب و جرح، امنیت روانی زن را مورد تهدید قرار دهد. حتی گاهی زن و شوهر ممکن است با ترک فعل دیگری را بیازارد، نمونه آن مرد یا زنی است که چون خواسته او برآورده نشده است، به اصطلاح قهر میکند و برای مدت طولانی که گاهی به چند ماه به درازا میکشد، با همسرش صحبت نمیکند.
گاهی زن یا شوهر از طریق بچهها و یا به وسیله نوشته، مسائل مهم را مطرح میکنند. زن یا شوهر هر دو نیاز دارند که مورد حمایت و تحسین همسر قرار بگیرند اما زمانی که کارهای خوبشان مورد بیاعتنایی قرار میگیرد، آزرده میشوند. ممکن است خانمی به شوهر خود که از سختی و طولانی بودن کارش شکایت دارد و در واقع متوقع قدردانی زن است، بگوید: «همه مردها کار میکنند، وظیفه توست که کار کنی، شاخ غول را که نشکستی!» این بیان، نمونهای از همسرآزاری روانی است. نوع دیگر همسرآزاری روانی، شک به وفاداری همسری نجیب و متهم کردن او به خیانت است. بازرسی تلفن همراه، تعقیب کردن، گذاشتن میکروفن و دوربین و نمونههایی از این دست از جمله همسرآزاریهای روانی هستند. عموماً هم این افراد دچار نوعی نابسامانی روانی و نیازمند مراجعه به پزشک هستند.