برخی نامها بزرگاند. آنقدر بزرگ که وقتی به آن فکر میکنیم، گویی صفحات تاریخ را تورق نموده و با آن به روزهای پرفراز و نشیب این سرزمین سفر میکنیم. یکی از آن نامهای بزرگ دکتر یوسف صمدزاده، چهرهی پرتلاش و دغدغهمند گیلانی است که برای به ثمر نشستن آرزوی دیرینهی مردم گیلان، یعنی تاسیس دانشگاه در این استان، در طول دوران حضور خود در مجلس شورای ملی، زحمات بسیاری کشید. چنانکه نطقهای پرشور پیش از دستور او در مجلس در راستای ضرورت تاسیس دانشگاه گیلان، هنوز پس از ۴۷ سال از آن تاریخ، در اذهان باقی است…
یوسف صمدزاده در سال ۱۳۰۶ خورشیدی در محلهی صیقلان رشت متولد شد. پدرش تیمور، کارمند ادارهی دارایی رشت و مادرش فاطمه گورابی، فرزند یکی از مالکان رشت بود. یوسف تنها فرزند خانواده و نوهی حاج صمدخان از تجار معروف رشت در گذشته و همچنین بانی مسجد حاج صمدخان در محلهی باقرآباد رشت بود. حاج صمدخان که مهاجری بادکوبهای بود در پی انقلاب بلشویکی در روسیه به رشت مهاجرت کرد. او که از تجار موفق و سرشناس شهر رشت بود، در سال ۱۳۱۰ خورشیدی مسجد بزرگی در محلهی باقرآباد رشت بنا نمود که امروزه یکی از بناهای تاریخی این شهر محسوب میشود.
دوران تحصیل یوسف در دبستان نمره یک فاریابی و دبیرستان شاهپور که هر دو از مدارس مطرح آن زمان بودند، گذشت. از اتفاقات مهمی که در دورهی دبیرستان وی رخ داد میتوان به حادثهی سوم شهریور ۱۳۲۰ اشاره نمود. وی در خاطرات خود از انفجار مهیب بمب توسط هواپیمای جنگی در باغ محتشم رشت و بهت و سرگردانی مردم رشت یاد کرده است.
وی پس از کسب دیپلم طبیعی از دبیرستان شاهپور در سال ۱۳۲۵ خورشیدی به تهران رفته و پس از شرکت در کنکور، با کسب رتبهی دوم موفق به ورود به دانشکدهی کشاورزی کرج شد. او همچنین همزمان در رشتهی دندانپزشکی دانشگاه تهران قبول شد که در تصمیمگیری نهایی در دانشکدهی پزشکی ثبتنام نموده و به تحصیل ادامه داد.
وی در سال ۱۳۳۲ با گذراندن پایاننامهی خود با عنوان «جراحی بیماریهای لثه» موفق به دریافت مدرک دکترای دندانپزشکی شد. و به گیلان بازگشت و به عنوان اولین دندانپزشک رودسر به مدت دو سال در بیمارستان این شهر طبابت نمود. سپس به رشت منتقل شده و به ریاست بخش دندانپزشکی بیمارستان پورسینای رشت منصوب شده و پس از مدتی مطب شخصی خود را نیز دایر نمود.
یوسف صمدزاده در سال ۱۳۳۶ خورشیدی با سیمین احمد ازدواج نمود. و در سال ۱۳۴۲ به قصد تحصیل در مقطع فوق دکترا از تهران خارح شد و به دانشگاه نیویورک راه یافت. وی در سال ۱۹۶۲ میلادی طی مراسمی به دریافت گواهینامه ی فوقدکتری جراحی دهان (endodentidt) نائل آمد.
این دندانپزشک گیلانی، پس از فارغ التحصیلی به ایران بازگشت و در مرکز پزشکی فیروزگر تهران مشغول به کار شد. گفتنی است مرکز پزشکی فیروزگر در زمان وزارت دکتر جمشید آموزگار با هدف درمان و کمک به بیماران ایرانی دایر شد تا آنها در روند درمان مجبور به سفر و مراجعه به مراکز پزشکی خارج از کشور نباشند. پزشکان این مرکز همگی دارای بوردهای تخصصی مختلف از آمریکا و انگلیس بودند.
دکتر صمدزاده همزمان با تدریس در دانشگاه تهران، عهدهدار دورهی تربیت متخصصین فوقدکترای رشتهی دندانپزشکی دانشگاه مشهد شد. وی در اوایل دههی ۱۳۴۰ وارد فعالیتهای حزبی شد، در همان سالها که حزب سیاسی«ایران نوین» پا به عرصهی وجود گذاشته بود با حزب «مردم» در عرصهی سیاسی کشور به رقابت میپرداخت. صمدزاده پیرامون ورودش به حزب «ایران نوین» گفته است: «در آن زمان پس از بررسی مقدماتی به این نتیجه رسیدم که درست است که خدمت به بیماران در مطب و تدریس در دانشگاه، برای تربیت متخصص ارزشمند است، اما بنا به خواستهی قلبیام میتوانم نقش موثرتری نیز در پیشرفت و توسعهی کشور ایفا نمایم. با مطالعه و تماسهایی که داشتم، تشخیص دادم که حزب ایران که حزب جوانی است و عدهی زیادی از روشنفکران و تحصیلکردهها از طبقات مختلف اجتماعی را در برگرفته، میتواند از جهات مختلف با روش، اعتقادات و آرزوی ملیام منطبق باشد. حزب دیگر یعنی حزب مردم، قدیمیتر، محافظهکار و راستگرا بوده و اعضای آن از نظر سیاسی، طرز تفکر سنتیتری داشتند. با توجه به این موارد نظرم به شرکت در فعالیتهای سیاسی ایران نوین معطوف شد».
حزب «ایران نوین» که یک سیستم تشکیلاتی منظم و نزدیک به الگوهای احزاب بزرگ دنیا را شکل داده بود، تربیت، شناساندن و معرفی افراد صاحب صلاحیت برای شرکت در مجالس قانونگذاری و تصویب بهترین قوانین توسط این افراد را در راس وظایف خود تعریف نموده بود. یکی از افرادی که حزب ایران نوین برای این منظور معرفی نمود، دکتر یوسف صمدزاده بود.
صمدزاده دراینباره گفته است: «فرمان انتخابات دورهی بیست و سوم مجلس شورای ملی در اردیبهشت ۱۳۵۰ خورشیدی صادر شد و در حوزهی انتخابیهی رشت، من و خانم ابتهاج سمیعی و آقای مهدی احمد [پسرعموی سیمین احمد، همسر یوسف صمد زاده]، به عنوان کاندیدای حزب ایران نوین با سه کاندیدای دیگر حزب مردم، برای تصاحب سه کرسی مجلس به رقابت پرداختیم. در این دوره که رقابت اصلی بین دو حزب ایران نوین و حزب مردم در جریان بود، تبلیغات نامزدهای نمایندگی شور و حال خاصی داشت»
موضوع ایجاد دانشگاه در گیلان، نخستین بار در دورهی بیست و دوم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۴۷ خورشیدی، توسط علی ماهیار نمایندهی آستارا مطرح شده، اما بینتیجه مانده بود.
صمدزاده که به هیچ دوله و سلطنه و مالک متنفذی وابسته نبود در این کارزار سخت، با رقبای قدرتمندی روبرو بود. اما او به سبب دانش و تخصص و کارنامهی درخشانش در حزب ایران نوین و همچنین حضور در فعالیتهای اجتماعی موثر چون حضور در تشکل حمایت از زندانیان و رفع مشکلات درمانی آنها و استماع شکایاتشان و تلاش در راستای رفع نیازمندیهای آنها چهرهای خوشنام و شناخته شده بود. سرانجام وی در انتخابات دورهی بیست و سوم مجلس شورای ملی در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۰خورشیدی، با کسب ۳۸۷۹۵ رای از مجموع ۴۰۷۲۱ رای به عنوان نمایندهی مردم رشت انتخاب و از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴خورشیدی در دورهی بیست و سوم قانونگذاری، نمایندهی مردم رشت در مجلس شورای ملی شد.
وی پس از ورود به مجلس به عضویت کمیسیون علوم درآمد و به محض ورود به مجلس پیگیر یکی از آرزوهای دیرینهی خانوادههای گیلانی در راستای تحصیل فرزندانشان شد. آرزو و آرمانی که فقدان همگرایی پیرامون آن، تحقق آن را به تعویق انداخته بود. موضوع ایجاد دانشگاه در گیلان، نخستین بار در دورهی بیست و دوم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۴۷ خورشیدی، توسط علی ماهیار نمایندهی آستارا مطرح شده، اما بینتیجه مانده بود.
در این راستا یکی از دغدغههای مهم دکتر صمدزاده تحقق خواستهی مردم گیلان بود. چرا که در طبیعت و فرهنگ خانوادههای گیلانی، شوق به ادامهی تحصیل و حضور در دانشگاهها پررنگ بود. اما متاسفانه فقدان دانشگاه در این استان موجبات محرومیت از تحصیلات عالیه را برای افرادی که امکان رفتن به تهران را نداشتند، فراهم کرده بود. از طرف دیگر خانوادههای گیلانی که برای تحصیل فرزندانشان به مناطق مختلف مهاجرت میکردند، متحمل پرداخت هزینههای بالایی بودند و از سویی دیگر این مهاجرتها بافت جمعیتی استان را بیثبات و خالی از افراد تحصیل کرده مینمود.
اولین اقدامی که برای تاسیس دانشگاه گیلان به انجام رسید، تخصیص زمینی چهل هکتاری در محلهی سِلکسر روستای لاکان رشت بود. این زمین که از املاک موروثی سیمین احمد (همسر دکتر صمدزاده) و دو خواهرانش بود از چند سال قبل جهت ساخت دانشگاه احتمالی گیلان، وقف شده بود.
صمدزاده در اینباره گفته است: «پس از اینکه به عنوان کاندیدای حزب ایران نوین با استقبال و رای مردم به مجلس راه یافتم، بزرگترین دغدغهام این بود که بتوانم هر چه زودتر به خواستهی دیرین مردم گیلان که برخورداری از دانشگاه است، جامهی عمل بپوشانم. لذا ابتدا باب موضوع را در جلسات کمیسیون علوم مجلس باز کردم و به تدریج با انعکاس نظریات و استدلالهایم در جلسات علنی مجلس و در مطبوعات، به موضوع شکل گستردهتری دادم. به طوری که انعکاس این نظریات و اقدامات، شوق و ذوق جوانان گیلان را برانگیخته و از مطالبات جدی آنها شد. من نیز در هر لایحهای که وزارت علوم به مجلس تقدیم می کرد، ضمن بحث پیرامون آن لایحه به مسئلهی تاسیس دانشگاه گیلان تاکید میکردم و علاوه بر آن در نطق پیش از دستور نیز، قضیه را پیگیری مینمودم».
اولین اقدامی که برای تاسیس دانشگاه گیلان به انجام رسید، تخصیص زمینی چهل هکتاری در محلهی سِلکسر روستای لاکان رشت بود. این زمین که از املاک موروثی سیمین احمد (همسر دکتر صمدزاده) و دو خواهرانش بود از چند سال قبل جهت ساخت دانشگاه احتمالی گیلان، وقف شده بود. دکتر صمدزاده دلیل این وقف را علاقهی قلبی همسر و خواهرانش برای انجام امری خیرخواهانه در راستای فراهم نمودن زمینه برای تحصیلات عالیه و پیشرفت جوانان گیلانی معرفی نموده است.
دکتر صمدزده پیرامون مشکلاتی که بر سر راه تشکیل دانشگاه گیلان بود گفته است: «نگرانی عمده، طرز تفکر حکومت وقت گیلان بود که بر این باور بودند که در صورت ایجاد دانشگاه در گیلان، گرایش به کمونیسم در بین جوانان افزایش مییاید». چرا که گرایشات روشنفکری و چپ در به واسطهی نزدیکی گیلان به شوروی و ارتباط با اروپا بیشتر از سایر نقاط ایران بود.
صمدزاده که عقیده داشت این تصور اشتباه، نباید موجبات محرومیت جوانان گیلانی از تحصیل را فراهم آورد، با نطقهای تاثیرگذار خود در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۵۳خورشیدی در مجلس شورای ملی، توجه همه را به این موضوع معطوف نمود. او در آن نطق، با اشاره به اهمیت تحصیل جوانان ایرانی در راستای نیازهای آیندهی این کشور گفت: «خانوادههای گیلانی علاقهمندند که در سنین خاص و حساس، فرزندشان از نزدیک تحت حمایت مادی و عاطفی اولیاء خود باشند. به همین علت خانوادههای زیادی از گیلان به تهران و شهرستانها نقلمکان کردند تا از نزدیک مراقب احوال تحصیلی و تربیتی فرزندانشان باشند. تقاضای ما ایجاد تسهیلات و امکانات در راه تکمیل و تکوین مراکز و هستههای آموزشی موجود در گیلان است تا جایی که از دانشگاهی غنی و آبرومند برخوردار شویم».
در این نطق مشروح، صمدزاده ایجاد دانشگاه گیلان را نه بر مبنای تعصب منطقهای، بلکه بر مبنای منطقی قدرت، ظرفیت فرهنگی و وجود شرایط مساعد معرفی کرده و اهداف خود را شرح داده و پس از آن نیز به جِد آن را پیگیری نمود.
تنها فرد غیرگیلکی که در این مسیر وی را همراهی نموده و مشتاق به تشکیل این دانشگاه بود، مهندس توانا، استاندار وقت گیلان بود که آرزومند تحقق این موضوع برای جوانان گیلانی بود. به گفتهی صمدزاده، وی در هفتهی گیلان (هفتهای به نام استانها جهت بررسی مسائل و مشکلات آنها) مجددا به ضرورت دانشگاه گیلان و اهداف آن اشاره نمود، اما نمایندهی وزارت علوم، تشکیل دانشگاه گیلان را در آن شرایط امری غیرضروری دانسته و بحث ایجاد آن را منتفی اعلام نمود. با این حال که از هر سو مانع بر سر راه تاسیس دانشگاه گیلان ایجاد میکردند و به صورت مداوم پیغام میفرستادند که از پیگیری موضوع صرفنظر شد، اما تاثیری در روند پیگیری و تلاشهای دکتر صمدزاده برای تحقق این مهم نداشت.
صمدزاده در خصوص این موانع گفته است: «من در این مسیر تقریبا تنها بودم و برای پیشبرد امور، جز حمایت استاندار گیلان از حمایت سایر مقامان و مسئولین دانشگاهها و وزارت علوم برخوردار نبودم»
با موجود تمام موانع، پیگیریهای مداوم دکتر صمدزاده، سرانجام به بار نشست و شورای گسترش آموزش عالی با تاسیس دانشگاه گیلان موافقت نموده و در تاریخ ۳۰ آذرماه ۱۳۵۳ فرمان ایجاد آن از سوی شاه صادر شد. دکتر صمدزاده درست روز بعد در تاریخ اول دیماه ۱۳۵۳ به عنوان اولین سخنران پشت تریبون مجلس شورای ملی رفته و مژدهی تحقق آرزوی دیرینهی مردم گیلان را به اطلاع خانوادههای مشتاق و منتظر رسانند.
با این خبر مسرتبخش، موجی از شور و شعف در گیلان حکمفرما شد و نامهها و تلگرافهای تشکرآمیز بسیاری برای دکتر صمدزاده ارسال شد. سرانجام ساختمان دانشگاه در زمینی به مساحت چهل هکتار که موقوفی همسر او و خواهرانش بود در منطقهی لاکان رشت احداث شد. دکتر صمدزاده در تدوین اساسنامه و آییننامههای دانشگاه گیلان مشارکت فعال داشته و از اعضای اصلی تصمیمگیری و همچنین از اعضای کمیتهی مشترک وزرات علوم و آموزش عالی ایران و آلمان بود.
با خاتمهی دورهی نمایندگی در تاریخ ۱۶ شهریور ۱۳۵۴، وی طی حکمی از سوی دکتر عبدالحسین سمیعی، وزیر علوم و آموزش عالی به سمت مشاو عالی او منصوب شد. در همان روزها نیز آلمانیها برای فعالیت در عرصهی علمی و فرهنگی در ایران اعلام آمادگی کرده بودند.
صمدزاده در رابطه با مناسبات علمی و تشکیلاتی دانشگاه گیلان و هیاتعالی دانشگاهی آلمان گفته است: «مقارن با ایام تاسیس و شروع به کار دانشگاه گیلان، اطلاع یافتم که دولت آلمان از نظر علمی مایل به حضور مشترک فرهنگی است، هم مانند آمریکاییها در شیراز و فرانسویها در همدان که حضور و تعامل فرهنگی و دانشگاهی داشتند. از آنجایی که آلمانیها از توان علمی و جدیت بالایی برخوردار بودند، ما نیز مصمم به همکاری با آنها بودیم و از حضورشان استقبال کردیم»
پس از تشکیل شورای عالی مشترک ایران و آلمان و عضویت وزرای علوم و آموزش عالی دو کشور در آن، اهداف اصلی که ایجاد مناسبات آکادمیک و علمی بود پی گرفته شد. در آن شورا پیشنهاد تاسیس دانشکدههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی مطرح شده و اعتباری نیز بر آن در نظر گرفته شده بود. ریاست دانشگاه گیلان در آن سالها بر عهدهی دکتر کوروش اقبال بود که با همراهی او هر سه ماه یکبار جلسات شورا در راستای هماندیشی و پیشبرد اهداف علمی دانشگاه برگزار میشد. این جلسات به صورت مستمر تا هنگام انقلاب اسلامی ادامه داشته و سپس متوقف شد. به گفتهی دکتر صمدزاده مشروح جلسات در سه یا چهار جلد نیز مدون شده بود.
دکتر صمد زاده در ابتدای دههی ۶۰ به آمریکا مهاجرت نمود و به خانوادهش که چند سال قبلتر از او کوچ کرده بودند، پیوست وی پس از مهاجرت به آمریکا، مدتی در دانشگاه هاروارد به تدریس پرداخته و سپس دوران بازنشستگی خود را آغاز نمود. صمدزاده در حال حاضر به همراه همسرش- سیمین احمد- در واشنگتن زندگی میکند. وی و خانم احمد دارای سه فرزند به نامهای سودابه (دکترای امور مالی از دانشگاه کلمبیا)، سینا (کارشناس ارشد مهندسی خاک از دانشگاه جورج واشنگتن) و شادی (کارشناس ارشد حقوق قضایی از دانشگاه آمریکا) هستند.
دکتر صمد زاده با تمام مشکلات کهولت سن، اما هر سال به وطنش سفر میکند و در مدتی که در ایران به سرمیبرد به زادگاه خود رشت میآید، از مسجد پدربزرگش، حاج صمدخان بازدید نموده، به دانشگاه گیلان میرود و با دانشجویان، اساتید آنجا دیداری تازه میکند. آخرین حضور ایشان در ایران اردیبهشت ۱۳۹۸ بود که به یمن حضورشان، نکوداشتی در پژوهشکده گیلانشناسی دانشگاه گیلان برگزار شد که تا ضمن اجرای برنامه نکوداشت ایشان، دوستداران وی ساعاتی نیز پای سخنان و خاطرات شیرینشان از سالهای دور گیلان و وقایعی که بر آن گذشت، بنشینند.
گفتنی است کتاب خاطرات ایشان نیز به کوشش منوچهر نظری در سال ۲۰۱۸م (۱۳۹۷ خورشیدی) منتشر شده است. دکتر صمدزاده هدف از نگارش این خاطرات را رساندن پیام زندگیاش برای فرزندان خود و همچنین روایت خاطرات و تجربیات شخصی و نشان دادن گوشههای از زوایای تاریخی و حقایق سرزمینش برای جوانان نسلهای آینده عنوان نموده است.
بیشک نام دکتر یوسف صمدزاده با رشت و دانشگاه گیلان پیوندی ناگسستنی دارد، چرا که بیتردید اگر پیگیریهای جدی و سرسختانهی و نطقهای تاثیرگذار وی در مجلس شورای ملی نبود، گیلان در آن سالها صاحب دانشگاه نشده و راه تحصیلات عالیه در استان برای بسیاری از جوانان گیلانی بسته میماند. این بود گذری بر زندگی و فعالیتهای مردی بزرگ که یک لحظه از تلاش برای پیشرفت زادگاهش بازنماند.