از زمانی که یادم است همیشه وقتی با خانواده بیرون میرفتیم، این سؤال که ماشین را کجا پارک کنیم؟ پاسخ مشخصی نداشت. به یاد ندارم تاکنون موفق به پارک در پارگینگهای عمومی شده باشیم. همیشه مدت مشخصی را درگیر یافتن جای پارک مناسبی بودیم.
ترافیک را که نگویم، همیشه مجبوریم از کوچه و پسکوچه به مقصد برسیم که آنهم چندان تفاوتی ندارد، خصوصا زمانی که مدارس دایر است. بیشتر ماشینها یا شخصی یا سرویس مدرسه، حتی اگر بخواهی در کوچهها هم جای پارک پیدا کنی نمیشود، یا ترافیک است، یا با تابلوی پارک ممنون مواجه میشوی و یا اصلا دوطرفه پارک شده است.
بیشتر اوقات ترجیحم این است از ماشین شخصی استفاده نکنم.بماند که اگر با تاکسی هم بخواهی طی مسیر کنی در شهر نه چندان بزرگی چون رشت، شاید ساعتی حتی طول بکشد که به مقصد برسی. بهخاطر دارم روزی در گذر باهنر برای مقصدی تاکسی گرفتم، مدت زمانی که در تاکسی بودم تا به مقصد برسم بیشتر از مدت زمان پیادهروی تا مقصد بود!
پارکینگهای عمومی که ساعت مشخصی هم دارند، ظرفیتشان نهایت ۲۰ یا ۳۰ ماشین است، داخل و خارج شدن از پارکینگ در بیشتر کوچهها خودش عامل ترافیک و قفلشدن کوچه است. الان میتوانم بگویم که خوشحالم که جای ساکنین آن کوچهها نیستم.
واقعا وقتی پیادهراه را میساختند، کسی فکر نکرد پس آدمها ماشینهایشان را کجا پارک کنند؟ خیابانهای منتهی به پیادهراه واقعا جای راهرفتن هم ندارد. خدا نکند مسیرت به خیابان نواب بیفتند….
اصلا از کجای دنیا الگو گرفتهاند که همهی پزشکان را در یک نقطه از شهر متمرکز کنند؟ برای اینهمه ساختمان پزشکان و اینهمه بیمار، هیچکس به فضای پارک فکر نکرده است. شاید اگر کرده بودند، باید تعجب میکردیم.
چرا در این شهر به رفاه حال پیاده و سواره ذرهای توجه و فکر نشده است؟ گاهی وقتِ رسیدن و پیدا کردن جای پارک، از خودِ کاری که برایش بیرون آمدیم بیشتر طول میکشد. در این شهر، زمان هم مثل جای پارک کمیاب است.
یادم هست یکبار برای یک ویزیت ده دقیقهای، فقط نیمساعت دنبال جای پارک گشتم.. آخرش هم چند کوچه پایینتر پارک کردم و با استرس برگشتم که نکند جریمهام کرده باشند. حتی اگر جایی برای پارک بیابی در عوض خیال راحت، باید نگران امنیت ماشین یا جریمه باشی و یا اتفاقی بدتر؛ جرثقیل.
گاهی فکر میکنم نیمی از عمرمان در رشت به رفتوآمد میگذرد؛ یا در ترافیکیم، یا دنبال جای پارک میگردیم. مقصد، هرچقدر هم نزدیک باشد، رسیدن به آن همیشه طولانیتر از چیزیست که باید باشد. در این شهر، زمان و مکان هر دو در خدمت ماشیناند؛ آدمها فقط باید صبر کنند تا شاید نوبتشان برسد.
گاهی بهنظر میرسد که انگاری این شهر بهطور آشکاری برای آدمها ساخته نشده است، این شهر را برای ماشینها ساختهاند. از در خانه که بیرون میآیی انگار وارد یک پارکینگ شهری بزرگ شدهای. رشت شبیه شهر نیست، شبیه یک پارکینگ بزرگ است.
کاش ساختن شهری که هم آدمها و هم ماشینها در آن جا داشته باشند، اینقدر سخت نبود…