عزلت سپیدرود در فراموشخانه لیگ دو

سردرگمی های مالکیتی سپیدرود ادامه دارد؟

0 539

تیم سپیدرود رشت به عنوان قدیمی‌ترین تیم فوتبال گیلان زمین و یکی از معدود تیم‌های خصوصی کشور چند سالی است که در چرخه باطل نداشتن یک مالک حقیقی و مشخص گیر کرده است و در پس پرده تمام این مشکلاتش بی مالکی و مالکان ضعیف مخرج مشترک مصائب سپیدرود رشت است.

ماجراهای قدیمی‌ترین تیم فوتبال استان گیلان درست شبیه سریال‌های درام ایرانی است؛ هرچند که از همان ابتدای کار می‌توانیم ته قصه پر سوز و گداز را حدس بزنیم اما با اشتیاق و توام با یک امیدواری گاه مضحک تا آخر داستان را دنبال می‌کنیم که شاید این بار حدس مان غلط باشد و ته ماجرا آنی باشد که می‌خواهیم، و البته همیشه داستان پایانی تلخ دارد و بس! و چه تلخ که سپیدرود هم سرنوشتش با همین پایان بندی‌های درام مانوس شده و همیشه قصه یک غصه‌ی تکراری است؛ قصه‌ی بی کسی!

سپیدرود از بدو تولدش در دهه‌ی چهل تا امروز همیشه تنها بوده و همیشه طرف بی پول و بی پشتیبان ماجرا ایستاده است و اگر نبودند مردانی از جنس مهربانی و خلوص که در دهه‌های مختلف یاری رسانش شوند چه بسا این بی پناهی‌های مداوم و مفرط نفسش را گرفته بود و کار را تمام می‌کرد.

دوری از ثروت و قدرت، به سبک سپیدرود

 سرخ و سپید‌های رشتی چه در آن دهه‌های طلایی پنجاه و شصت که یک شهر را در ورزشگاه شان جای می‌دادند و چه در قریب دو دهه عزلت نشینی، انگار بچه سر راهی مسؤولان وقت بودند و چون قانونی نانوشته همیشه باید جایی باشند که ثروت نیست، طرفی بمانند که حمایت نیست، گوشه‌ای بایستند که امکانات نیست و مدلی زندگی کنند که فقط زنده بمانند و حالا چه باک که هم دوره ای‌هایی همچون سپاهان و تراکتور و نساجی سال هاست که در اوج خوشبختی زیست می‌کنند!

سپیدرود به جز آن دو سالی که دو اردیبهشت طلایی را رقم زدند و از قعر به صدر آمدند و آن دو سالی که در صدر فوتبال ماندند هرگز آب خوش به گلوی یاران وفادار شان نریختند و صد البته هم آن دوران همیشه درد بی مالکی و بی کسی همچنان دغدغه ذهنی بود و سوهان روح!

شما فقط یک نمونه نه فقط در در دنیای فوتبال و ورزش که هر مجموعه اقتصادی و اجتماعی دیگری را مثال بیاورید که مالک نداشته باشد و از فرش به عرش برود، مالک نداشته باشد و در عرش بماند و مالک نداشته باشد و از عرش به فرش بازگردد و باز هم مالک نداشته باشد و در فرش زنده بماند!؟ اگر به جز سپیدرود به نامی دیگر رسیدید بدانید که آنجا هم معجزه‌ای از جنس عشق روی داده و صد البته که معجزه همیشه اتفاق نخواهد افتاد.

بیات که مطمئن بود با این قرارداد کسی یارای در اختیار گرفتن سپیدرود را نخواهد داشت شروع کرد به تکه تکه کردن بخش‌های محتلف تیم ریشه دار شهر رشت و امیدها را به یکی داد و نوجوانان را به دیگری و در نهایت حکم مدیرعاملی را به نام مسعود حیدری زد و در مدت کوتاهی همان حکم را به نام ناظمی صادر کرد با این تعهد که تمام هزینه‌ها برعهده شما خواهد بود!

داستان از جایی شروع شد که در میانه‌های لیگ برتر فصل ۹۶-۹۷ به دستور مسعود رهنما مدیرکل وقت اداره ورزش و جوانان گیلان مالکیت سپیدرود از میرشهاب مومنی به بیات به صورت موقت انتقال داده شد و خیلی زود همه دریافتند که این فرد نمی‌تواند این تیم را اداره کند و سپیدرود را از او پس گرفتند و به تن زاده دادند.

ماجرا به همین جا ختم نشد و پس از بازستاندن سپیدرود از تن زاده و واگذاری اش به فردی به نام نوین در فاصله چهار هفته سپیدرود از او هم پس گرفته شد و دوباره سر و کله بیات به عنوان یک ناجی پیدا شد که این بار با آمدن علی کریمی به عنوان مالک مساله خیلی زود ختم به خیر شد و بیات از سپیدرود فاصله گرفت.

قرارداد ترکمانچای و حراج اصالت تیم

 اما تمام مشکلات از زمانی شدت گرفت که علی کریمی مایل به ادامه تیم داری نشد و سپیدرود را در یک قرارداد ترکمانچای گونه دوباره به بیات واگذار کردند و انگار در گیلان و رشت قحط الرجال است که هیج فرد واجد شرایط دیگری برای اداره یکی از محبوب‌ترین تیم‌های فوتبال ایران وجود ندارد و در قرارداد آمده بود که بیات باید یک میلیارد تومان از چک‌های کریمی را پرداخت کند و در صورت واگذاری به نفر بعدی باید دو میلیارد تومان دیگر هم به کریمی پرداخت شود.

تیمی که در نهایت به لیگ یک سقوط کرد با بیش از ۶ میلیارد تومان بدهی و ۳ میلیارد هم تعهد به کریمی سرجهازی اش شده بود بدون شک هر خریدار عاقلی را فراری می‌داد و این وسط سود اصلی را کیومرث بیات می‌کرد که بدون پرداخت دیناری مالک تمام و کمال تیمی شده بود که تا همین چند سال پیش حضور در تمرینات این تیم برایش آرزویی محال بود.

بیات که مطمئن بود با این قرارداد کسی یارای در اختیار گرفتن سپیدرود را نخواهد داشت شروع کرد به تکه تکه کردن بخش‌های محتلف تیم ریشه دار شهر رشت و امیدها را به یکی داد و نوجوانان را به دیگری و در نهایت حکم مدیرعاملی را به نام مسعود حیدری زد و در مدت کوتاهی همان حکم را به نام ناظمی صادر کرد با این تعهد که تمام هزینه‌ها برعهده شما خواهد بود!

تمام این اتفاقات در حالی رقم خورد که درست چند روز پس از سقوط سپیدرود از لیگ برتر در بهار سال ۹۸ وی با انتشار نامه‌ای کتبی به مدیرکل ورزش و جوانان گیلان از مالکیت استعفا داد و چند ماه بعد هم نامه‌ای با همان مضمون به رییس سازمان لیگ فرستاد و آنجا هم از تمام مسؤولیت‌های مالکیت شانه خالی کرده بود اما بازهم در پایان فصل گذشته حکم عزل مدیرعاملی ناظمی را صادر کرد و این در حالی بود که علاوه بر استعفاهایش، پروانه مالکیتی که برایش صادر شده بود از اسفند سال ۹۸ پایان یافته و خود او صلاحیت صدور چنین حکمی را نداشت.

سقوط های مدیریتی

 چنین فردی با عملکرد مدیریتی پر حرف و حدیث در ۳ سال گذشته یکی از عوامل اصلی مشکلات سپیدرود بوده و با مصاحبه‌های پرغلط و وعده‌های غیرقابل اجرا که نتیجه‌ای جز ضربه زدن به برند سپیدرود نداشت با ثبت دو سقوط پیاپی از لیگ برتر به دسته دوم به عنوان مالک، بدون تردید تبدیل به یکی از بزرگ‌ترین دشمنان تاریخ ۵۳ ساله سپیدرود شده است.

مالکی که هرگز ساده‌ترین و پیش پا افتاده‌ترین اصول مدیریتی را رعایت نکرده و با سخره گرفتن پیشینه قدیمی‌ترین باشگاه گیلان زمین در مصاحبه‌ای حضور این تیم را در لیگ برتر اشتباه دانسته بود و به جای حل مشکلات تیمش به سان یک مدیربرنامه تمام ۲ فصل گذشته را در به در دنبال گرفتن حق انتقال محمد بلبلی بود و برای فهمیدن اوج فاجعه کافی است بدانید که تمام هزینه‌ای که به گفته خودش برای سپیدرود کرده حدود ۹ میلیون تومان بود که تازه این رقم را در راه شکایت از بلبلی پرداخت کرده است.

شما را به تمام مقدسات تان یکی به ما بگوید که این خیل عظیم هیأت فوتبال، اداره کل ورزش، نماینده‌های مجلس، اعضای شورا و شهردار، فرماندار و استاندار و سایرین به کدام مسؤولیت اجتماعی شان در قبال یکی از پرهوادارترین تیم‌های فوتبال ایران عمل کردند وقتی که این تیم در بین مالکانی که بیشترشان از پس اداره یک دکه هم بر نمی‌آمدند دست به دست می‌شد و بدهی روی بدهی تلمبار می‌شد و سقوط پشت سقوط؟

تیم پرهوادار مرکز استان همه‌ی نداشتن‌های عالم را این روزها یکجا دارد! سه سال است که از داشتن ورزشگاه محبوبش محروم است! سال هاست که مالک مشخصی ندارد! بودجه مصوب سالیان برایش رویایی دست نیافتنی است! عمر مدیریت مدیرانش گاه به چند هفته هم نمی‌رسد! هر سال سرمربی عوض می‌کند! بازیکنان ستاره و جوانش به سادگی فسخ می‌کنند و دیناری به باشگاه نمی‌رسد!

این نام‌های و جایگاه‌های حقوقی برجسته کجای داستان بودند که در پنج سال رکورد تغییر مالکیت این تیم زده شد و بیشتر از ۱۵ بار جابجایی صورت گرفت. (از نجفی به گروه بهمن و از آنها به جهانی و بعد صیاد و سپس غلامی و بعد پورمحسن و دوباره غلامی و هیأت فوتبال و مومنی و بعد بیات و تن زاده و نوین و بیات و کریمی و دوباره بیات و حیدری و ناظمی و آقازاده) وقتی سپیدرود دست به دست می‌شد آنها کجای کار بودند؟

چه طور وقتی سپیدرود در حال اوج گرفتن بود هر روز متولیان فوتبال و ورزش در پیشانی صحنه حضور داشتند و خود را عامل موفقیت می‌دانستند اما سه سالی است که روزه سکوت گرفته‌اند و کسی خیالش نا آرام نیست که تنها تیم لیگ برتری گیلان به دسته اول و بعد دوم پرتاب شده و بدهی پشت بدهی برایش ساختند و اعتبارش را آسیب زدند و کار به جایی رسیده که هر تازه از راه رسیده‌ای این گستاخی را پیدا می‌کند که خود را خواهان این تیم بداند و با‌اندک موجودی و اعتباری مدعی خریداری سپیدرود شود تا چاهی تازه برای این عزیزدردانه رشتی‌ها بکند!

تیمی با نداشتن‌های بسیار

سپیدرود را فصل گذشته با روش ابداعی و من در آوردی هیأت امنایی بدون دفاع به جنگ فرستادند و یک سال مهدی آقازاده مدیرعامل جوان و بازیکن پیشین این تیم با دست خالی به میدان رفت و علی رغم عدم صعود، کارنامه مالی و مدیریتی نسبتا قابل قبولی از خود بر جای گذاشت اما باید بدانیم که فقط یک بار می‌شود با یک راه حل اشتباه به جواب نیمه درست رسید و دفعه‌های بعدی این فرمول جواب نخواهد داد!

امسال سپیدرود برای دومین سال متوالی باید در فراموشخانه لیگ دو نفس بکشد و بیشتر از دو ماه است که از پایان فصل پیشین گذشته و نه هنوز وضعیت مالکیت سپیدرود مشخص است و نه مدیرعامل و سرمربی و بازیکنانش معلوم است که چه کسانی می‌خواهند در این تیم بمانند؟

تیم پرهوادار مرکز استان همه‌ی نداشتن‌های عالم را این روزها یکجا دارد! سه سال است که از داشتن ورزشگاه محبوبش محروم است! سال هاست که مالک مشخصی ندارد! بودجه مصوب سالیان برایش رویایی دست نیافتنی است! عمر مدیریت مدیرانش گاه به چند هفته هم نمی‌رسد! هر سال سرمربی عوض می‌کند! بازیکنان ستاره و جوانش به سادگی فسخ می‌کنند و دیناری به باشگاه نمی‌رسد! برای امروز تا فردایش برنامه ندارد و یک چیز دارد که همیشه فقط آن را در تمام سن ۵۳ ساله اش داشته و آن هم فوج فوج هوادار عاشق و وفادار که جز به دوش کشیدن این غم بی پایان هیچ کاری از دستشان بر نمی‌آید!

سپیدرود این روزها نیازمند یک همت عمومی و یک اراده راسخ در میان همه‌ی مسؤولین استان است تا خیلی زود ابتدا دردش را تسکین دهند و بعد به جمع بزرگان فوتبال ایران برش گردانند که فوتبال ایران بدون سپیدرود همیشه یک چیزی کم دارد و به قول عاشقانش اگر سپیدرود بخشکد ماهی‌ها می‌میرند!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.