عوامل فرار دختران پابرجا ماندهاند
گفتوگو با رئیس انجمن مددکاری ایران درباره دلایل گریز دختران از خانه و وقایع پس از آن
روناک و روایت فرارش از خانه، شاید نخستین هشدار بلندی بود که گوش همه را بدهکار قصه تلخ دختران فراری کرد. «دوران سرکشی» سریالی بود که در سال۱۳۸۱ با جسارت بالایی ساخته شد و با همه محدودیتها توانست تصویر قابلقبولی از یک آسیب اجتماعی مگو برای آحاد جامعه بسازد. آسیبی که هنوز به طیف گستردهای از نوجوانان- بهخصوص دختران- وارد میشود درحالیکه ۲۰سال از آن روزگار میگذرد. پیچیده شدن یک دختر در پلاستیکی به اندازه قامتش و حبس ۲دختر دیگر، یکی در کمد دیواری تصویرهای تلخی است که این روزها در قاب گوشیهای کوچک همهکاره دست بهدست میشود. آنها دخترانی از خانه رانده و از همه جا مانده بودند که هر روز تنشها و رنجهای بسیاری را به واسطه نداشتن جایی برای خواب، تجربه میکردند. آمار درست و قابل اتکایی از تعداد نوجوانانی که از خانه فرار میکنند، وجود ندارد چرا که سازوکاری برای شناسایی «همه» این افراد طراحی نشده و تعداد نوجوانان – بهخصوص دختران- که هرگز فرار آنها به مراجع ذیربط گزارش نمیشود، بسیار است. سازمان بهزیستی تهران چند سال پیش به ارائه آمار کلی در اینباره اکتفا کرده و گفته است: سالانه ۱۰ الی ۱۵درصد از دختران بین ۱۴ تا ۱۸سال از منازلشان فرار میکنند. تلاش برای پیدا کردن آمارهای قابل اتکا، نتایج قابل توجه دیگری هم در پی دارد؛ در آذرماه سال گذشته، معاون امور اجتماعی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی گفته است: از ابتدای امسال در کشور حدود ۱۰۰دختر فراری داشتیم که از خدمات بهزیستی بهرهمند شدند، ۶۵درصد این دختران مشهدی، حدود ۲۶درصد مربوط به سایر شهرهای استان و حدود ۵درصد مربوط به خارج از استان بودند که از این میان حدود ۹۵درصد به خانواده برگشت داده شدهاند و تنها حدود ۵درصد در بهزیستی نگهداری میشوند و شاید همین آمار علت ترس حاکم بر همه آنهایی باشد که از خانه فرار میکنند: «نکند دوباره به آن خانه برگردانده شوم؟» به بهانه آنچه در خانه وحشت تهران گذشت، با سیدحسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران به گفتوگو نشستیم تا خلأهای سازو کار معیوب کنونی را پیدا کرده که شاید راهی برای بهتر شدن شرایط برای آنها که از خانه و خانوادهشان میترسند، پیدا شود.
نهادها و سازمانهای مختلف، آمارهای مختلفی از تعداد دختران فراری میدهند… از ۱۰۰نفر تا ۲هزار نفر! تعارض آماری در این اندازه چطور ممکن است؟ اساسا چرا یک نهاد متولی ارائه آمار در این حوزه نمیشود یا اگر آمار دقیقی وجود ندارد چرا کسی حدود حجم این آسیب اجتماعی را تخمین نمیزند؟
معمولا آمارهای افراد آسیبدیده اجتماعی به واسطه ماهیت آسیبهای اجتماعی چندان قابل اتکا نیست. چرا که افراد آسیبدیده عموما خود را معرفی نمیکنند و همچنین سیستم ثبت و شناسایی دقیقی برای شناسایی آنها وجود ندارد. در چنین شرایطی طبعا آمارهای واقعی با آمارهای رسمی سازمانها، ارگانها و نهادها اختلاف دارد و در مورد فرار هم همین است. حتی اگر مراجعی مثل نیروی انتظامی و سازمان بهزیستی یا اورژانس اجتماعی هم آماری ارائه میدهند براساس مراجعات افراد و دریافت خدمات از این نهادهاست. شما خودتان بهتر از من میدانید که همه افراد به این سازمانها مراجعه نمیکنند. از طرفی حتی امکان تخمین زدن و رسیدن به یک عدد حدودی از تعداد دختران فراری وجود ندارد چرا که اصلا پایه آماری درستی در اینباره در دسترس نیست.
بررسیها نشان میدهد که مشکل بین ۷۰تا ۹۰درصد دختران فراری ریشه در مسائل داخلی و خانوادگی دارد و تنها ۱۰درصد این افراد بهعلتهای بیرونی و خارج از خانواده از آنجا فرار میکنند. در چنین شرایطی وقتی رسانهها، بهزیستی و… تأکید دارند که این افراد به جای خوابیدن در پارکها و خیابانها با اورژانس اجتماعی تماس بگیرند، این تأکید و توقع شاید بیهوده باشد. این افراد از ترس – منطقی یا غیر منطقی – خانواده خانه را ترک کردهاند اما میدانند اگر با۱۲۳ تماس بگیرند، در نهایت به خانوادههایشان تحویل داده میشوند… آیا این یک چرخه باطل نیست که خاصیت دعوتکنندگی هم ندارد؟
نه لزوما. اینطور نیست که وقتی این افراد وارد اورژانس اجتماعی میشوند بلافاصله تحویل خانه و خانوادهشان شوند. این افراد وقتی در سیکل اورژانس اجتماعی قرار میگیرند، مددکارها هم با فرد فراری و هم خانوادهها ارتباط برقرار میکنند. صدایشان را میشنوند و اگر مددکار مربوطه احساس کند که شرایط مناسب نیست، قطعا نخستین ارجاع فرد فراری، خانواده نخواهد بود. طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، در نهایت برای تصمیم نهایی مرجع قضایی حسب گزارش مددکار اجتماعی و شرایط فرد تصمیم میگیرد. در مورد مدت نگهداری فرد در مراکز نگهداری هم بسته به شرایط فرد، سن او و… سازمانهای حمایتی از او حمایت لازم را خواهند کرد.
آقای چلک! درحالیکه در ۳ماهه پایانی سال۱۴۰۰ قرار داریم، آیا همچنان عمدهترین دلایل فرار نوجوانان از خانه- بهویژه دخترها- همان دلایلی است که در دهه۸۰ بود؟ آیا وضعیت این آسیب اجتماعی با گذر زمان بهبود پیدا نکرده که بتوانیم بگوییم فرار از خانه حداقل در مسیر کاهش آماری قرار گرفته است؟
همچنان این پدیده در جامعه ما وجود دارد که معلول عواملی است که سرجای خودشان باقی ماندهاند؛ اعتیاد والدین، خشونت خانگی، فقر، بیسرپرستی، بدسرپرستی و… مگر از بین رفته است؟ هنوز عمدهترین دلیل فرار از خانه، همین عواملاند که هنوز به قوت خود باقیاند. تغییری که در سالهای اخیر رقم خورد میزان آشنایی مردم با پدیدههای اجتماعی است. از سال۷۸ که اورژانس اجتماعی طراحی شد(خود من طراح و مجری آن بودم) مردم کمکم با منابع اجتماعی مثل اورژانس اجتماعی آشنا شدند و متوجه شدند که میتوانند در شرایط بحرانی با ۱۲۳ تماس بگیرند و خدمات دریافت کنند. اما این بهبود دسترسی به منزله این نیست که همه مردم همه منابع اجتماعی را در شرایط متفاوتی که در آن قرار میگیرند یا قرار دارند، بشناسند.
محل نگهداری کسانی که از خانه فرار میکنند، خانههای سلامت است. آیا این خانهها بهنظرتان محل مناسبی برای این افراد هستند؟ آیا یک نوجوان از خانه فرار کرده میتواند به این خانهها جذب شود و ماندن در آنها را انتخاب کند؟
افرادی که زیر ۱۸سال باشند، مشکلات آسیب جسمی نداشته باشند و همچنین در پرونده آنها مشکلات اخلاقی به ثبت نرسیده باشد، طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان، و قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست و آییننامه سازماندهی کودکان و نوجوانان خیابانی، در مراکز شبانه روزی نگهداری میشوند. افراد بالای ۱۸سال بدون مشکل اخلاقی به خانههای سلامت فرستاده میشوند اما اگر به هر دلیلی مشکلات اخلاقی داشته باشند ممکن است به مراکز بازپروری فرستاده شوند، به هر روی همه این مراکز با همه مشکلات احتمالی از خوابیدن در پارکها و خیابانها بهتر است. این مراکز شاید شرایط ایدهآلی نداشته باشند اما امنیت روانی و جسمی افراد در آنها تامین است.
مسیر حل مشکلات این افراد را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا نباید بعد از بازگشت به خانوادههایشان حداقل از حمایت معنوی مددکاران بهرهمند باشند تا دوباره تصمیم به فرار نگیرند؟
بله. مداخلات در چند سطح باید صورت گیرد. اولویت اول مداخلاتی است که کمک میکند تأثیر عوامل قبلی از بین برود و کنترل شود. ضمن اینکه مداخلات مددکاران اجتماعی فقط خاص کنترل عوامل تعیینکننده و مؤثر نیست بلکه باید روی عوامل محافظ هم کار شود و نیمنگاهی به آینده فرد هم حتما داشته باشند. مددکاری اجتماعی برای آنکه بتواند نتیجه کارش را ببیند باید بر «پیگیری پس از ترخیص» تمرکز داشته باشد.