برخی از نامها چون صفحات یک کتاب، مملو از واژهاند، مملو از داستان، تاریخ و از همه مهمتر ردپاهایی که از هیچ صفحهای پاک نخواهد شد. یکی از این نامها، دکتر محمدرضا حکیمزاده، است که کارنامهی زندگیاش، گواه انساندوستی، مهر و بیادعایی است. بسیاری از قدیمیهای گیلان، او را با عینک پهن و کراواتش به خاطر دارند. مردی آراسته، پرشور و پرتحرک و بینهایت مهربان و دریادل.
عموی مرحوم حکیم زاده ـ حافظ الصحه ـ طبیب مخصوص والی گیلان بود و دو پسر داشت: یکی دکتر آذر فهیمی و دیگری دکتر فربد که در جنبش مشروطیت و نهضت جنگل، منشا خدمات تاثیرگذاری بود که برای آنها هزینههایی چون: تبعید، حبس و انفصال از خدمت را به دنبال داشت. محمدرضا حکیم زاده در چنین خاندانی پرورش یافت.
دکتر محمدرضا حکیم زاده در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در محلهی غریبآباد لاهیجان، چشم به جهان گشود. او تحصیلات ابتدایی را در لاهیجان و متوسطه را در رشت به پایان رساند و برای تحصیل در رشتهی طبابت عازم تهران شد. طبابت در خاندان حکیمزاده موروثی بود. پدر (داروساز)، عمو و پسرعموهایش، همگی طبیب بودند. عمویش، علینقیخان حافظ الصحه رانکوهی، طبیب مخصوص قاسمخان (از والیان گیلان قبل از انقلاب مشروطه) بود. علینقیخان دو پسر داشت: عبدالله (بعدها به نام دکتر آذر فهیمی) و دیگری ابوالقاسم (بعدها به نام دکتر فربد) که در جنبش مشروطیت و نهضت جنگل در گیلان، منشا خدمات تاثیرگذاری بود که برای آنها هزینههایی چون: تبعید، حبس و انفصال از خدمت را به دنبال داشت. محمدرضا در چنین خاندانی پرورش یافت و قد کشید.
ساخت دبستان، احداث درمانگاه و مدرسه در روستاهای دورافتاده، تاسیس صندوق کمک به دانشجویان بیبضاعت لاهیجانی در حال تحصیل در خارج از لاهیجان، ساخت پرورشگاه و زایشگاه و … از جمله خدمات حکیم زاده در زادگاهش بود.
محمدرضا پس از پایان تحصیلات پزشکی در تهران، راهی فرانسه شد و دورهی تخصصی خود را در فرانسه گذراند و به عنوان مدیر مبارزه با بیماریهای واگیردار در وزارت بهداری مشغول به کار شد و به استخدام دولت درآمد. او دو سال در مشهد مشغول کار بود. از کارهای ماندگار او در دورهی خدمتاش در مشهد، میتوان، به سر و سامان بخشیدن آسایشگاه جذامیان این موسسه که وضعیت نامطلوبی داشت، اشاره نمود. او پس از دو سال خدمت در خراسان، به زادگاه خود لاهیجان بازگشت. لاهیجان شهر کودکی و نوجوانی دکتر حکیمزاده بود. او با تکیه بر دلبستگی و عشقی که به شهر خود داشت، ردپاهای ماندگاری در شهرش بر جای گذاشت.
ساخت دبستان، احداث درمانگاه و مدرسه در روستاهای دورافتاده، تاسیس صندوق کمک به دانشجویان بیبضاعت لاهیجانی در حال تحصیل در خارج از لاهیجان، ساخت پرورشگاه و زایشگاه و … از جمله خدمات او در زادگاهش بود. او در دورانی که ریاست بهداری کل گیلان را بر عهده داشت نیز، آثار نیکی چون: تاسیس درمانگاه در لشتنشا، پیربازار، ماسوله و خشکبیجار را در کارنامهی خود دارد.
اما باید، مهمترین کار او در سطح استان گیلان را راهاندازی آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت نامید. کار سترگی که با کمکهای بیدریغ نیکوکارانی چون: آرسن میناسیان، محمدجعفر چینیچیان، آیتالله ضیابری، رضا عظیمزاده و با اهدای زمین حسین استقامت در سال ۱۳۴۵ خورشیدی انجام پذیرفت.
حاج رضا عظیمزاده دربارهی پیگیری و حمیت دکتر حکیمزاده گفته بود: «دکتر حکیمزاده به معنای حقیقی کلمه، از جمله افراد انگشتشماری بود که کار امروز را به فردا موکول نمیکرد و بیشتر کارها را خودش دنبال مینمود… یادم است که روز بعد از اهدای زمین توسط حسین استقامت و تنظیم سند، حکیمزاده با تلاش فراوان از مدیرکل ادارهی راه، یک بولدوزر گرفته و شروع به پاک سازی محوطهی جنگلی نمود هفتهی بعد، دو تا سه هزار بلوک سیمانی آنجا ریخت و معماری لاهیجانی را برای کار به محل آورد… کمکهای مالی چینیچیان و آیتالله ضیابری، کار شبانهروزی دکتر حکیمزاده، آرسن میناسیان، عبدالله شیرخانی، قاسمی و من[عظیمزاده] در محوطهی آسایشگاه برای به پایان رساندن ساختمان، ما را هر روز به هدف نهایی نزدیک مینمود و همگی از این کار لذت میبردیم…»
آسایشگاه معلولین و سالمندان گیلان، نخستین مرکز در ایران، در این حوزه بود. این آسایشگاه، در نیمهی دههی چهل خورشیدی، برای ارائهی خدمات به جمعیت سالمند و کمتوان ذهنی و جسمی ساخته و پاسخی به تحولات و نیازهای جامعهی آن روز شد. گویی بعد از پیشگام شدن گیلان در این عرصه، نهضت ساخت آسایشگاه در ایران شکل پررنگتری گرفت. چرا که پس از آن دکتر حکیمزاده ساخت آسایشگاه، برای معلولین و سالمندان را به یک جریان تبدیل نمود. آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت، الهام بخشی شد برای دکتر حکیمزاده، که سالها بعد، آسایشگاه کهریزک را در تهران و آسایشگاهی را نیز در اصفهان بنا نماید. بی دلیل نیست که به دکتر حکیمزاده لقب پدر آسایشگاههای ایران را دادهاند.
مهمترین کار دکتر حکیمزاده در سطح ملی، تاسیس آسایشگاه خیرین معلولین و سالمندان کهریزک تهران است. این مجموعه در سال ۱۳۵۱ خورشیدی با حداقل امکانات شروع به کار نمود و امروزه مجموعهای است عظیم که مامن سالمندان، ازکارافتادگان و قشر کمتوان جامعه است. این مجموعه حاصل تلاشهای مداوم دکتر حکیم زاده در طول مدت ریاستاش در بیمارستان فیروزآبادی شهر ری بود. او این مجموعه را با اهدای زمین خانوادهی امینی و کمکهای خیرین و نیکوکاران راهاندازی نمود.
دکتر حسین دواچی (متخصص بیماریهای کودکان) از مسوولین سابق بخش فنی درمانگاه کهریزک، دربارهی دکتر حکیمزاده گفته است: «او شخصیت بسیار مثبت و صبوری داشت و مدام میکوشید با همهی پرسنل رفیق و دوست باشد. تنها هدف او خدمت به مردم بود. برای او، بیمار ارزش انسانی داشت. نخوت و تکبر در حکیمزاده دیده نمیشد. پزشک از نظر او تافتهی جدابافته نبود»
دکتر حکیمزاده، دانش پزشکی خود را با مسائل، معضلات و زندگی اجتماعی مردم گره زده بود. هرگز نمیتوان از آسایشگاه معلولین و سالمندان رشت یاد کرد و یادمان دکتر حکیمزاده را گرامی نداشت. هرگز نمیتوان نام او را از آسایشگاه بزرگ کهریزک جدا دانست. چیزی که بسیار روشن است، آن است که در زندگی دکتر حکیمزاده یک اصل مهم جریان داشت: همراه مردم و برای مردم بودن.
دکتر حکیم زاده در ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۵۸ خورشیدی در سن ۶۳ سالگی به دلیل بیماری قلبی درگذشت و در آسایشگاه کهریزک به خاک سپرده شد. فیروز علیپور رانندهای که بیش از دو دهه در آسایشگاه کهریزک خدمت کرده، گفته است: «دکتر حکیمزاده در سالهای پایانی عمرش، بارها پایش را محکم به زمین می کوبید ـ جایی که اکنون خاک آن، در برگیرندهی پیکر اوست ـ و با حالت غریبی میگفت: وقتی من رفتم، مرا اینجا، همینجا، زیر پای همین سالمندان و معلولین دفن کنید.»