موضوع برگزاری اجلاس سازندگان و معماران کشور در رشت شاید یکی از اتفاقات مهم استانی در ماههای اخیر است. چندانکه از هفتههای گذشته شاهد واکنش فعالان محیطزیستی و معماران بومی به این اجلاس بودهایم نشانه آن است که هم اکنون یک فضای دوقطبی را شاهد هستیم، که متاسفانه یک فضای صفر و یک نسبت به آن در میان معماران و دغدغهمندان محیط زیست استان شکل گرفته که جنس هر یک از این دغدغهها متفاوت است.
در این میان به نظر میرسد عمده نگرانی جامعه معماری استان در باب ورود معماران کشوری به بازار ساختوساز و پروژههای شاخص و در نهایت کاهش سهم سازندگان بومی و آسیب به بازار کار آنها باشد.
پرسشی که در این بین مطرح است- صرفنظر از درستی یا نادرستی انتقادها ـ آنکه چرا کارشناسان معترض به برگزاری این اجلاس تاکنون در برابر تخلفات و خروجیهای کمیسیونهای ماده ۵ و ماده ۱۰۰ که طی سالها اجرا شده سکوت اختیار کرده و اعتراضی به آن نداشتهاند؟ و چرا تاکنون جریمههای نازل ماده ۱۰۰ که عملا تخلفات ساختوساز را رواج میدهد دغدغه آنها نبوده و هرگز پیگیر روزآمد کردن آن نبودهاند؟ آیا جز این است که اگر همین مجوزها و خروجی کمیسیونها نباشد برای بسیاری از این افراد فرصتی برای ساختوساز مهیا نمیشود و این موضوع در تضاد با منافع آنان است؟
همچنین به لحاظ برنامهریزی شهری و صدور برخی مجوزها شاهد یک سری سیاستگذاری در گیلان بودهایم که منجر به صدور مجوزهای بیپایه و اساسی در استان شد که آسیب آن بیشتر از سود آن بود ولی کمتر در باره آن سخن رانده شد. چهبسا باید اذغان داشت؛ وضعیت فعلی معماری گیلان و سیمامنظر شهرهای آن هم اکنون هم تعریف مناسبی برای آن وجود ندارد. پرسش اساسی این است که چرا معماران بومی در این خصوص پاسخگو نبوده و تاکنون اعتراضی نداشتهاند؟
بنابراین در مواجهه با برگزاری چنین اجلاسی که ابعاد ملی دارد نیازمند نگاه منطقی و کارشناسی هستیم. هماینک در استان یکسری فرصتهای سرمایهگذاری به چشم میخورد که سرمایهگذار میتواند در چارچوبی منطقی به آن ورود کرده و ساختوساز کند. تجربه نشان داده که آسیب چنین کارهایی به مراتب کمتر است.
بنابراین چهبسا اگر جهتدهی توسعه کالبدی و سیاستگذاری ما در استان صحیح باشد و فضا برای ورود افراد و هلدینگهای سازنده فراهم شود چنین اجلاسی را باید برای استان یک فرصت طلایی تلقی کرد. با این وجود، یک وجه این قضیه به جامعه گیلان برمیگردد که در سیاستگذاریها و توازن سیاستها جانب احتیاط را رعایت کند.
از سوی دیگر، برگزاری چنین نشستها و همایشهایی میتواند تهدیدکننده هم باشد. شاهد مثال آنکه شاید اتفاقاتی که در ساختوساز شهرهای مازندران رخ داده در گیلان نیز تکرار شود. مضاف بر اینکه، منبع و مصدر آن مجوزها در استان مازندران بوده نه تهران و به دنبال آن ویلاسازیها و ساختمانسازیهایی در برخی مناطق انجام شد که به هیچوجه مناسب و زیبنده استان نبود.
لذا سرمایهگذاری مناسب به شرطی میتواند صورت گیرد که سیاستگذاری درست بوده و تصمیمات آن فنی و تخصصی باشند. بهنحوی که به هیچ بخشی از جامعه آسیبی وارد نسازد.
بنابراین باید ابتدا دقت کرد که این کار آیا فرصتی برای گیلان ایجاد میکند و در صورت فرصتسازی چه تهدیداتی برای استان و محیط زیست این استان خواهد داشت.
بخشی از جامعه مدیریتی در گیلان معتقدند که برجسازی و بلندمرتبهسازی مفید و کارآمد است. این طیف، توسعه شهری را در بلوارهای عریض و ساختمانهای بلند جستجو میکند. اما نگاه ما به این مقوله متفاوت است. نگاه مدیرانی که برشمردیم به توسعه ناپایدار میانجامد بی آنکه بخواهد به ظرفیتها، ارزشها و هویت و حتی اقتصاد بپردازد و این همان اتفاقی است که در در استان همجوار گیلان به وقوع پیوست.
متاسفانه یک نگاه عمومی در گیلان وجود دارد که معتقدند؛ مدل توسعهای که در مازندران اتفاق افتاده بخشی از توسعه واقعی و سودمند یک جامعه است. اما در بدنه کارشناسی حرفهای چنین نگاهی کمتر دیده میشود.
از دید کارشناسی، کاری که در مازندران صورت گرفته حقیقتا در راستای توسعه پایدار مازندران نبوده و تنها توزیع رانت تراکمی آنهم به مدت کوتاهی به عنوان محرک بازار مسکن عمل کرده است.
نگارنده، اگرچه کاملا مخالف بلندمرتبهسازی نیست. بلکه معتقد است؛ هر چیزی باید در ظرف خود به صورت معقول مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین باید الگوی مناسب توسعه را شناخته و بر مبنای آن حرکت کنیم نه اینکه سرنوشت استان همسایه را به گیلان تسری بخشید و بخواهیم دقیقا همان سرنوشت ـ بلندمرتبهسازی ـ را تکرار کنیم.
والا ورود متخصصان و کارشناسان این حوزه آنهم با برند ملی برای ایدهپردازی یا تصمیمسازی و حتی اجرای آن در منطقه نه تنها تهدید نیست بلکه فرصت گرانبهایی است که باید آن را جدی گرفت. در نتیجه، اگر معمار خوب و برجستهای عمل شایسته ای در گیلان ارایه دهد میتواند پایه و الگویی برای دیگر معماران استان باشد و منجر به ارتقاء کیفیت معماران بومی شود.
مهم آنکه، بدنه مدیریتی و کارشناسی گیلان باید بهنحوی در بخش بلند مرتبهسازی تصمیمسازی کند تا اتفاقات مشابه تکرار نشود. البته ناگفته نماند که علیرغم این تلاشها و احتیاطها شاید یکسری فشارهای سیاسی نیز باعث شود در آینده آسیبهایی متوجه گیلان گردد.
آنچه را که همگان باید بدانند ظرفیت اکولوژیکی گیلان است که به حدی نیست که جمعیت زیادی در آن سامان یابد. واقعیت کارشناسی به ما میگوید این مسایل چندان نمیتواند روی بلندمرتبهسازی اثرگذار باشد. زیرا حتی اگر جمعیت زیادی هم در استان ساکن شوند باز هم مشکل و معضل اصلی استان اشتغال است. بنابراین چندان نمیتوان به این قبیل گمانهزنیها اکتفا کرد. زیرا که اساسا چنین بستری برای وقوع این پروژهها در گیلان وجود ندارد.
نتیجه آنکه، اگر سیاستگذاری کالبدی توسعهای در گیلان، تخصصی و فنی باشد و این نشستها نمایشی تدارک دیده نشود، بلندمرتبهسازی میتواند فرصتی برای گیلان محسوب شود. اما اگر بر این مبنا حرکت نکنیم حتما شاهد تهدیدهایی در استان خواهیم بود.
سلام
فکر میکنم بیان هر نقدی نیازمند تحلیل زمانی درست هست. با توجه به درستی طرح موضوع ماده ۵ و ۱۰۰ و تخلفات سازندگان در هر شهر، در حال حاضر و در مقابل موضوع این اجلاس در درجه دوم اهمیت هست هرچند که این مطالبه یا مبارزه با تخلفات این چنینی باید همیشگی باشد. سازندگی در گیلان و بلندمرتبه سازی در آن میتواند نقطه پایانی بر زندگی میلیون ها انسان باشد. و یک کشور از موهبت طبیعی تا ابد بی بهره بماند. ضمن اینکه کمتر کسی به موضوع نبود زیرساخت، نبود آب کافی، وجود ریزگرد، کم بارشی و … در گیلان اشاره نمیکند. این رویایی ست که فروخته میشد و سرزمینی ست که از میان میرود و کمتر کسی به این موضوع توجه میکند