در علوم ارتباطات به خبرهایی که فاقد ارزشهای فوری هستند و جدیتی در آنها وجود ندارد که مخاطب بخواهد در لحظه از آن مطلع شود، نرمخبر گفته میشود. در مقابل سختخبرها به همه چیزی که از لحظهی حال ریشه گرفته باشد میپردازند. خبرهای جنگ، قحطی، مرگ افراد مشهور، بلایای طبیعی و … همگی در دستهی سختخبرها هستند.
در سالهای گذشته در چند یادداشت پراکنده سعی کردم خبررسانی رسانههای داخلی و خارجی را در ملتهبترین سالهای یک دههی گذشته بررسی کنم و حالا در این یادداشت تلاش میکنم همهی آن دادهها را کنار هم بگذارم. دادههایی که به ما میگویند نرمخبرها در روزگار سخت مردم ایران چگونه برای تغییر روایتها تلاش کردهاند.
ما با خبرهایی طرفیم که افسانهاند
پیشتر در یادداشتی با عنوان «هرجا سلطه هست، افسانه هم هست» از خبرهایی گفته بودم که بیشتر به افسانه شبیهند و انتظار ما را از خبر فراتر میبرند. خبرها باید حوادثی را که اتفاق افتاده توصیف کنند و بعد از مدت کوتاهی اثرشان از بین برود. اما مشخصا در چندین خبر خاص این اتفاق در ابعاد شدیدتری رخ داده است و اثری که اخبار روی ذهن ما گذاشتهاند، نه تنها کوتاهمدت نبوده بلکه هر بار در ذهن ما بازآفریده شده است.
بهطور مثال خبر خودکشی عمران روشنیمقدم کارگر شرکت نفت که در خرداد سال ۱۳۹۹ در یک میدان نفتی خود را حلقآویز کرد از این دست اخبار است. او که برای گرفتن ۵۰۰ هزار تومان مساعده از کارفرمای خود جواب منفی شنیده بود، خودش را در محل میدان نفتی هویزه با یک طناب از تاسیسات نفت پالایشگاه دار زد.
کارگری اهل ناحیهی نفتخیز ایران که ثروتمندترین استانهای ایران در آن قرار دارند، در محل کار خود یعنی شرکت نفت، خود را از یک دکل نفتی حلقآویز کرد.
این خبر دو شاخصهی اصلی سختخبرها را دارد، یعنی هم جدی است و هم زمانمند است. جدی از آن جهت که پای جان یک انسان در میان است و زمانمند از آن جهت که وقوع آن کاملا وابسته به زمان است؛ یعنی اوج مشکلات اقتصادی یک جامعهی منزوی که تبعات بحرانهای اقتصادی، سرمایههای انسانی و اجتماعیاش را تحت تاثیر قرار داده است.
اما این خبر به همین جا محدود نمیماند و در وجدان عمومی هم رخنه میکند و در آنجا پرداخته میشود. جایی که اخبار کارکردی مشابه ادبیات پیدا میکند و یک خبر (سختخبر) مثل اجزای یک داستان ادبی به ذهن مجال تخیل میدهد. تخیلی که میگوید «ما با یک فراخبر طرفیم» و چیزی که میخوانیم یا میشنویم قرار نیست بعد از گذشت زمان ارزشش را از دست بدهد. این خبر تا مدتها ما را درگیر خود نگه میدارد.
نوشتن نرمخبر؛ کاری که رسانههای جریان اصلی میکنند
نگاهی به عملکرد رسانههای داخلی (در ایران و گیلان) و همچنین رسانههای فارسی زبان خارج از کشور در سالهای گذشته نشان میدهد که چگونه بخشی از تریبونها بهطور فزایندهای در اختیار نرمخبرها بوده است.
منتقدان نرمخبرها میگویند این شکل از خبرنویسی دو اصل اساسی تحلیل و تشریح یا همان چرایی و چگونگی پدیدهها را به حاشیه میبرد و نه تنها به روی حقیقت خاک میپاشد بلکه برای دموکراسی هم آفتی است.
بنابراین زمانی که در از سال ۱۳۹۶ تا سال ۱۴۰۱ جامعهی ایران یکی از سختترین دورهها خود را سپری کرده و دائما درحال پوستاندازی و مقاومت بوده است، باید به غالب بودن نرمخبرها بر اخبار انتقادی با تردید نگاه کرد.
بهطور مثال مانور اغراقشدهی یکی از رسانههای پرمخاطب فارسیزبان خارجی بر دانستنیهایی که بیشتر به درد اطلاعات عمومی میخورند، نشان از این دارند که خالقان نرمخبرها چگونه صنعت خبر را هم صرفا تجاریشده نگاه میکنند.
یا در رسانههای ایران وقتی سوژههای قابل اتکایی مثل مسائل بازنشستگان، معلمان و کارگران وجود دارد، تلاش برای نرمنویسی، فضای موجود را نادیده میگیرد.
در رسانههای گیلان هم که مسائلی همچون بحرانهای محیط زیستی، جمعیتی و معیشتی قابل پردازش هستند، محتواهای غیرخبری در اولویت انتشارند. بهطور مثال فیلمی از بارش باران در یک منطقهی شهری بهطور خواسته یا ناخواسته موضوعی محلی و مهم مثل گمشدن بودجههای فاصلاب شهری را به حاشیه میبرد. اگرچه هدف انتشار آن مشخصا به حاشیه بردن این مهم نباشد.
یا حتی انتشار ویدئوهایی که مردم سراوان خود از اعتراضشان منتشر کردند، تنها محتوایی بود که در اغلب رسانههای رسمی استان گیلان از آن اتفاق خبری به غایت مهم بازنشر شد. رسانههای نرمخبر نویسی که تلاشی هم برای تولید و پوشش اخبار آن اتفاق نمیکردند و در موارد محدودی هم زبان انتقادشان نه از زبان اعتراضی مردم بلکه از زبان رسمی رسانههای نزدیک به قدرت تبعیت میکرد.
سختخبر از دوربینهای موبایل بیرون میآید
با رواج نرمخبر در رسانههای داخلی که به دنبال چند دهه سانسور دریچههای مطبوعاتی پدید آمده است، حالا کمتر رسانهای وجود دارد که بتواند در لحظات قطعی، صدایی قطعی برای مردم باشد.
در سالهای گذشته تمام تصاویری که ماندگار شدهاند نه توسط رسانههای خبری و کارگزاران آن بلکه توسط مردم عادی تولید شدهاند. بخشی از این اتفاق البته میتواند ناشی از این باشد که تولیدات محدود روزنامهنگارها بستری برای انتشار نداشته است.
در یکی از فیلمهایی که از اعتراضات ماهشهر در سال ۹۸ منتشر شد، فردی که درحال فیلمبرداری است خطاب به پدرش میگوید: «میخواهم فیلم بگیرم، حتی اگر تیر بخورم» این جملهی او و ثبت فیلمی به غایت مهم سرآغاز انتشار گزارشی تحلیلی و دقیق از خبرگزاری فرانس ۲۴ شد که بخشی از اتفاقات بعد از گرانی بنزین را با استناد همان فیلم مکانیابی، صحتسنجی و مستند کرد.
در اعتراضات استان اصفهان به بحران آب، تصویر پیرمردی با سر و صورت خونی که درحال فریاد زدن بود، یکی از تاثیرگذارترین تصاویر خبری در سالهای گذشته بود که عکاسش ناشناس ماند اما یک واقعهی خبری بسیار مهم را در خود ثبت کرد. تنها چیزی که از این عکس میدانیم ثبت شدنش با دوربین تلفن موبایل بود.
تصاویر، ویدئوها و صداهایی از این دست کم نبودهاند؛ زنی که در تجمع معلمان زبان به اعتراض باز کرد و با اینکه معلم نبود اما برای همبستگی با اعتراض صنفی – سیاسی معلمان به خیابان آمده بود.
با ویدئویی از یک مرغدار که در اعتراض به قحطی نهادههای دامی خطاب به حسن روحانی رییس جمهور وقت خطابههای تاثیرگذاری ثبت کرد.
تمام این تصاویر و ویدئوها به نوبهی خود بخشی از حقیقت را ثبت کردهاند و علاوه بر این به مهمترین منابع رسانههایی تبدیل شدهاند که اگر هم از تولید نرمخبرها فارغ شدند، برای نوشتن مطالب تحلیلی و تشریحی باز هم غیر از استناد به این منابع گمنام، منابع دیگری نداشتند. این مهم حتی در رسانههای فارسی زبان خارجی هم یک مسئله بود و آنها هم که به نسبت رسانههای رسمی داخلی دست بازتری برای پوشش اتفاقات داشتند، در اغلب موارد نتوانستند حقیقت را طوری تحلیل کنند که به ثبت آن کمک کند.
اتفاقات چند روز گذشته آبادان هم بار دیگر این وجه از نرمخبر نویسی و آفتی که برای نگاه انتقادی به وقایع دارد را مشخص کرد. جایی که اتفاقات ناگوار که به ظاهر کسی در آنها مقصر نیست، تنها دستمایهی سوگواری میشوند نه بازخواست، و زبان مطالبهی مردم که سوگوار، خشمگین و دادخواه هستند زیر صدایی فرعی که در تلاش است تنها صدای سوگواری را از صدای دادخواهی بلندتر کند، ساکت میشود.